روابط افغانستان با پاکستان همواره با فراز و نشیب هایی همراه بوده است که طی سه دهه اخیر تاثیرات عمیقی بر روند مبارزه با تروریست در این منطقه داشته است. آقای هارون نجم پور، نفر دوم سفارت افغانستان در ایران معتقد است پاکستان علاقه مند نیست افغانستان کشوری آرام و مقتدر باشد زیرا در مورد مسایل مرزی مورد مناقشه می تواند دست بالا را داشته باشد و بر این اساس سیاست پاکستان علیه افغانستان به نحوی تنظیم شده تا از جریان های افراطی به خصوص طالبان و سایر گروه های تروریستی حمایت کند. در این گفتگوی مفصل ضمن تشریح روابط افغانستان با پاکستان و روابط مرزی این کشور با ایران، همکاری تهران و کابل در حوزه منابع آبی و نیز حمایت نهادهای بین المللی از اتباع افغانستانی در ایران مورد بررسی قرار گرفته است.
گفتگوی اختصاصی آوا دیپلماتیک با آقای هارون نجم پور
مستشار وزیر مختار و معاون سفارت جمهوری اسلامی افغانستان در تهران
شما بیش از دوازده سال است که در سمت های مختلف در وزارت امور خارجه مشغول به فعالیت هستید. در ابتدای این مصاحبه بفرمایید که چگونه و با چه انگیزه ایی وارد وزارت امورخارجه افغانستان شدید؟
از زمانی که بسیار جوان بودم، کلاس 9 یا 10 بودم به مسائل سیاسی علاقه داشتم. پدر من مهندس ساختمان و در استخدام حکومت بود. به خاطر دارم از جمله اولین کتاب هایی که به دستم رسید، کتاب «اطلاعات عمومی» یا «گنجینههای دانش» چاپ ایران، جلد اول بود که پدرم از دفتر برای من آورد و در اثر اصابت موشک جلد آن پاره شده بود و برای من در آن زمان کتاب بسیار معتبری محسوب می شد. چون بسیار کم سن و سال بودم اغلب عکسهای آن را تماشا میکردم. تا یکی دو ماه بعد که کل کتاب را خواندم البته بعدها جلد دوم آن کتاب را هم پیدا کردم. به واسطه این که در مورد سیاستمداران، شاعران و نویسندگان اطلاعات بیشتری پیدا کرده بودم، علاقه من به مطالعه در حوزه سیاست افزایش یافت. بعد که بزرگتر شدم علاقهمندی من به مطالعه آن هم در گستره فرهنگ و سیاست زیادترشد.
هنوز دانشآموز بودم که طالبان کابل را اشغال کردند و وضعیت بدتر شد. در این روند تصمیم گرفتم که وارد حوزه سیاست شوم. بر این اساس در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه کابل در رشته حقوق و علوم سیاسی مشغول به تحصیل شدم و در سال 1382 از رشته حقوق و علوم سیاسی گرایش اداره و دیپلماسی فارغالتحصیل شدم و تصمیم گرفتم که در دانشگاه به تدریس بپردازم.
در دانشگاه البیرونی شمال کابل نزدیک دره پنجشیر کارهای ابتدایی را جهت استاد شدن شروع کردم؛ اما علاقه اصلی من این بود که تحصیلاتم را ادامه دهم. در سالهای 81-82 امکان درس خواندن در مقطع کارشناسی ارشد و دکتری اصلاً امکان پذیر نبود.
با توجه به اینکه در ترم آخر دوره کارشناسی، دروس وکالت را خوانده بودم بر همین اساس فرصتی دست داد تا یک سال در سیستم قضایی افغانستان درس بخوانم. در آن دوران در محاکم و بین قضات در مورد حرفه وکالت حساسیت زیادی وجود داشت و تصورشان این بود که شخص وکیل از مجرم حمایت میکند و به همین دلیل به وکلا دید مثبتی نداشتند.
هرچند قصد داشتم وکیل شوم اما به نظرم رسید که هنوز وقت آن نرسیده است. پس ذهنیتم را تغییر دادم و تقاضای عضویت در سیستم قضایی افغانستان را مطرح کردم.
آنجا برای استخدام 100 نفر از پانصد نفر آزمون عمومی برگزار کردند که من با کسب بهترین نمره وارد سیستم قضایی شدم. ما در آن دوران نه ماه درس خواندیم، قوانین را مطالعه کردیم و سه ماه در محاکم و ادارات دولتی و دادستانیها آموزش دیدیم. در شرف قاضی شدن بودم و تقریباً هم قاضی شده بودم که وزارت امور خارجه افغانستان در سال 83 آزمون عمومی استخدام برگزار کرد. من هم شانس خودم را امتحان کردم و در امتحان ورودی شرکت کردم و در بین دویست نفر شرکت کننده حائز رتبه اول شدم و توانستم وارد وزارت امور خارجه شوم. در واقع برای قبولی هیچ معرفی نداشتم و تنها معرف من آزمونی بود که در آن شرکت کردم.
از نقطه صفر و ابتداییترین مراحل کار در وزارت خارجه شروع کردم. ابتدا از بخش اداری شروع کردم اما چون علاقه و انگیزه داشتم، در کمتر از دو سال توانستم کارهای بخش مربوطه را یاد بگیرم و مدیر آن شعبهای شوم که عضو میز اداری آن بودم.
در سال 1372 در وزارت خارجه نشریهایی چاپ میشد به عنوان “ستوری” که پیشنهاد دادم دوباره انتشار آن شروع شود که از پیشنهادم استقبال شد. چاپ این نشریه باعث شد وارد دنیای مطبوعات شوم و مدتی به عنوان مدیرمسئول نشریه کار کردم و تا مدیریت کل و معاونیت دفتر سخنگوی وزارت خارجه پیش رفتم.
چه سالی به عنوان سخنگوی وزارت خارجه برگزیده شدید؟
من سخنگو نبودم، معاون سخنگو بودم و در نبود او صحبت میکردم. البته از نظر من اصطلاح معاون سخنگو درست نیست. در بسیاری از کشورها از جمله چین و امریکا چند سخنگو وجود دارد و هر کس صحبت کند سخنگو نام میگیرد و معاون معنی ندارد.
وقتی در جایگاه یک سخنگو قرار میگیرید، پاسخ دادن به برخی سؤالات و شبهات کمی دشوار است. گاهی باید به سئوال جواب بدهید اما اطلاعات زیادی هم نباید بدهید. چالشیترین موقعیتی که در مقابل خبرنگاران تجربه کردهاید درباره چه موضوعی بود؟
دقیق به حافظه ندارم؛ اما از این دست موارد زیاد رخ داده است. به خاطر دارم اولین بار گفتگوی سادهای در مورد انتخاب سفیر دائم افغانستان در سازمان ملل متحد بود و ریاست کمیتهای را به او محول کرده بودند که به مسئله صلح فلسطین میپرداخت. این موضوع برای سیاست خارجی ما دستاورد و پیشرفت خوبی محسوب می شد و مطبوعات به این موضوع علاقهمند شده بودند. به عنوان سخنگو باید همه چیز را هم بگویید و هم نگویید. این وظیفه بسیار دشوار است. همیشه در مطبوعات ما و مطبوعات شما انتقاد میشود که سخنگویان ضعیف عمل میکنند؛ اما در واقع سخنگویان دولت ضعیف عمل نمیکنند، سخنگو بودن در دولت دشوار است؛ هم باید بدانید چگونه حرفی را بزنید و هم نزنید و اطلاعات گسترده و دست اول هم داشته باشید، چون شما وقتی سخنگوی وزارت خارجه و همراه وزیر هستید، مهم است که او چه قدر به شما اطلاعات میدهد.
آیا در آن دوران وزیر امور خارجه افغانستان از شما حمایت میکرد؟
شاید من خوشبخت بودم و البته هستم که هم در آن زمان و هم حالا وزیر امور خارجه از من حمایت می کند. وزیر امور خارجه آن زمان آقای دکتر رنگین دادفر سپنتا، شخصی دانشمند و فرهنگی بود و همیشه از دفتر سخنگو حمایت می کرد. خوبی کار با او این بود که اطلاعات دست اولی در اختیار ما قرار میداد که رهنمای عمل ما بود. همه وزیران خارجه افغانستان چنین فرصتی را برای سخنگویانش فراهم می کنند، اما این به نحوه استفاده خود ما بر می گردد که از اطلاعات و رهنمایی وزیر چگونه استفاه کنیم و روابط وزیر را با مطبوعات توسعه و گسترش و فضا را به نفع وزارت تغییر دهیم.
چه زمانی و چگونه به عنوان دیپلمات به کشور چین اعزام شدید؟
خوب مقامات وزارت امورخارجه تصمیم می گیرند که چه کسی به کجا برود. البته در مورد رفتنم به جمهوری مردم چین خودم هم نقش داشتم. تجربه چین خوب و همزمان دشوار بود. چون هم تنها بودم و اولین مأموریت دیپلماتیک من بود و هم به دلیل نفهمیدن زبان چینی به مشکلات زیاد بر می خوردم.
یک خاطره جالب از بیجنگ برایم این است که یک روز به شدت برف میبارید و من در خانه به تماشای تلویزیون نشسته بودم. تلویزیون بیبیسی برنامه مستندی در مورد تاریخ و فرهنگ ایران پخش میکرد. تهران و اماکن آن و فرهنگ و موسیقی و زرتشتیان شیراز را نشان میداد. در اوج تنهایی و دلگیری، به خودم میگفتم کاش در ایران دیپلمات بودم، و البته امروز به آن خواسته ام رسیده ام.
روابط سیاسی و دیپلماتیک افغانستان با چین از چه جایگاه راهبردی برخوردار است؟
روابط افغانستان و چین به دو هزار سال قبل و به زمان کوشانیان و قبل از آن باز میگردد؛ اما به طور خلاصه پس از انقلاب کمونیستی در چین، افغانستان از جمله اولین کشورهایی بود که انقلاب چین را به رسمیت شناخت و در سال 1955 در آن کشور سفارت تأسیس کرد. همیشه افغانستان از سیاستهای چین واحد در قبال تایوان، سنکیانک و تبت حمایت کرده و دوست روزهای سخت چین بوده است.
این سیاست افغانستان در قبال چین آن هم در روزهای سخت و تقریبا انزوایش برای آن کشور بسیار ارزشمند بوده و است و همیشه از آن به نیکی یاد می کنند. چین از جمله همسایه ها و همکار خوب ما است و تعریفی که به روابط افغانستان و چین نسبت داده شده است دومین سطح تعریف در جهان در روابط چین با کشورها می باشد. چین بعد از سقوط طالبان از برنامه های دولت افغانستان حمایت کرده و کمک های مالی زیادی به افغانستان مهیا ساخته که ما از این بابت سپاسگزاریم.
چه سالی به پاکستان اعزام شدید؟
سال 1390به پاکستان رفتم و یک سال آنجا بودم.
روابط سیاسی پاکستان و افغانستان سالهاست که دچار تنش است. در یک سال حضور شما در پاکستان، روابط دوجانبه را چطور دیدید و از نظر شما چرا نوک پیکان همه اتهامات به سوی افغانستان است؟
رابطه دو کشور در طول 70 سال عمر پاکستان همیشه فراز و نشیب داشته است. دلیل عمده این موضوع هم اختلاف مرزی میان دو کشور بوده است. در سال 1893 میلادی معاهده دیورند بخش هایی از خاک افغانستان را به هند بریتانیایی واگذار کرده بود که بعد از تشکیل پاکستان در سال 1947 این بخش ها به پاکستان تعلق گرفت. حال پاکستان نگران جدی جدایی این بخش می باشد و همین موضوع باعث آن شده است که آنها همیشه در صدد مشکل سازی باشد.
آنها همیشه فکر میکردند افغانستان آرام و مقتدر می تواند در مورد مسایل مرزی مورد مناقشه دست بالا داشته باشد. بر این اساس سیاست پاکستان علیه افغانستان تنظیم شده است. استفاده از جریان های افراطی به خصوص طالبان و سایر گروه های تروریستی بخشی از این سیاست است.
ما همیشه به دوستان پاکستانی میگفتیم آتشی را که افروختید، دامن شما را میگیرد و همین طور هم شد. شما اطلاع دارید که بزرگترین رهبران تروریستها در ده، پانزده سال گذشته در کجا کشته شدند؟ بنلادن در کجا کشته شد؟ ملا عمر و ملا منصور در کجا کشته شدند؟ رهبران دست اول القاعده در کجا دستگیر شدند؟ شبکه حقانی در کجا فعال است؟ شورای کویته در کجاست؟ شورای پیشاور در کجاست؟
از جمله سه کشوری که طالبان را به رسمیت شناخته بودند، یکی از آنها پاکستان بود. آنها همیشه تلاش کردند در افغانستان نفوذ کنند و دولت دلخواه خود را در افغانستان داشته باشند که از آن به عنوان عمق استراتژیک خود استفاده کنند و یا رابطه ما را با کشورهای همسایه خراب کنند؛ اما سیاست ما مشخص است. طی 15 سال گذشته رئیسجمهور ما آقای کرزی 19 بار به پاکستان سفر کرده است. همه چیز را بر اساس صلح گذاشتیم و با ایشان صحبت کردیم و صادقانه پیشنهاد همکاری دادیم. اما جواب و نتیجه منفی گرفتیم. ما معتقد هستیم که نباید از قاچاق مواد مخدر استفاده ابزاری و تجاری شود.
از سازمان ها و گروههای افراطی که در پاکستان حضور دارند، نباید به عنوان ابزار سیاست خارجی استفاده شود. حدود 47 سازمان تندرو در پاکستان فعالیت دارند و پاکستان از آنها علیه افغانستان استفاده میکند.
دوستان بینالمللی و دوستان ما در ایران و جهان میفهمند که مشکل از کجاست و نیازی به توضیح نیست. پناهگاه امن تروریستها کجاست؟ آنها از کجا سلاح تهیه میکنند؟ چه کسی از آنها حمایت میکند؟ پولی که از کشورهای حامی ایشان میآید از چه طریق به دست تروریستها میرسد. سازماندهی طالبان چگونه انجام میشود. بدون شک شبکه حقانی مورد حمایت پاکستان است. طالبان اجازه ندارند با دولت افغانستان صحبت کنند. آنها را تهدید میکنند که اگر با دولت ما صلح کنند، آنها را به آمریکاییها میدهند تا آنها را به بازداشتگاه گوانتانامو ببرند. آنهایی که علاقه نشان دادهاند با افغانستان صلح کنند، به شکل بسیار مرموزی کشته شدهاند.
ارزیابی شما از نقش کشور قطر در حمایت از طالبان چیست؟
هدف از تأسیس دفتر قطر این بود که طالبان از زیر سلطه پاکستان بیرون بیاید و بتوانند مستقلانه تصمیم گیری کنند. به این منظور دفتر قطر ایجاد شد تا مکانی برای گفتگو وجود داشته باشد. اما دفتر قطر تا هنوز نقش مثبت و موثری نداشته است.
اگر این موضوع به دلیل ایجاد بستر جدید برای مذاکره با آنها بود چرا طالبان در قطر سفارتخانه تأسیس کرد و پرچم خود را برافراشته کرد؟
همان روزی که آن پرچم در آنجا افراشته شد، ما سفیر خود را به کابل فراخواندیم. آنها اشتباه خود را جبران کردند و پرچم را پایین آوردند. البته آنها نه به عنوان یک سفارت، بلکه به عنوان یک گروه در آنجا دفتر داشته و دارند. البته بازیگر و تصمیمگیرنده اصلی شورای کویته، شخص ملا هیبت الله و معاونین او سراجالدین حقانی و ملایعقوب فرزند ملا عمر هستند.
از چه سالی مسئول میز ایران شدید؟
دقیقاً سال 91 به افغانستان برگشتم. در وزارت خارجه افغانستان سمتی به نام ریاست دوم سیاسی وجود دارد که شامل حوزه کشورهای خاورمیانه میشود و بخش مشخصی از آن مربوط به ایران است. در آنجا معاون مدیرکل در بخش ایران بودم.
با توجه به اینکه در گذر زمان اولویتهای سیاست خارجی کشورها تغییر میکند، در آن دوران ایران از چه جایگاهی در سیاست خارجی افغانستان برخوردار بود؟
ایران همیشه به دلایل مختلف از جمله همسایگی و مشترکات فراوان از اولویت در سیاست خارجی افغانستان برخوردار بوده است. زمانی که من شخصاً کارم را در آن پست آغاز کردم، ایران از دو جهت در سیاست خارجی افغانستان اولویت داشته؛ هم به عنوان کشور همسایه و مسلمان و هم به عنوان کشور کمککننده و به همین دلیل رابطه دیپلماتیک ما روز به روز رشد صعودی داشته است.
اولین روزهایی که مسئول میز ایران شدم، چهارمین نشست کمیسیون مشترک همکاری ها میان افغانستان و ایران برگزار شد. در رأس این کمیسیون وزیران خارجه دو کشور قرار داشتند. آقای دکتر علیاکبـر صالحی وزیر خارجه پیشین ایران برای برگزاری این نشست به کابل آمدند. در آن کمیسیون مشترک، یک سند تفاهم مشتمل بر 54 بند تنظیم شد که تمام روابط ایران و افغانستان در آن به نحوی انعکاس یافته بود و مشخص شده بود که در یک سال آینده چه کارهایی انجام شود.
پس از آن که دولت اول آقای روحانی بر سر کار آمد و آقای کرزی در مراسم تحلیف ایشان شرکت کرد، بر پایه صحبتهای میان دو رئیسجمهور، تفاهم شد که سند همکاریهای استراتژیک میان دو کشور تدوین گردد. اولین پیشنویس از سوی ایران برای ما ارسال شد. ما آن زمان در همکاری با سایر ادارات افغانستان کار را روی این سند و هم چنین مذاکرات را با جانب ایران آغاز کردیم و پیشرفت های خوبی هم داشتیم. اما در بعضی مواقع مذاکرات به کندی پیش رفت. کاری که امروزه کمیتههای پنجگانه انجام میدهند، در واقع ادامه کاری است که ما آن روزها آغاز کردیم.
زمانی که آقای کرزی رئیسجمهور افغانستان بودند، شاهد سفر آقای احمدینژاد رئیسجمهور ایران به کشور افغانستان بودیم. در آن دوران در مورد کمکهای ایران به افغانستان مباحثی مطرح شد. نیویورکتایمز همزمان با آن سفر در مطلبی عنوان کرد آقای احمدینژاد در سفر به افغانستان، با خود دو چمدان پول آورده بود. یک چمدان پول را به آقای عمر داوودزی داده تا به دولت تقدیم کند و یک چمدان پول را به کاخ ریاست جمهوری برده است. آیا این موضوع صحت دارد؟
چنین رقمی نبوده و من هم دقیقاً اطلاع ندارم؛ اما آنچه آقای کرزی در یکی از کنفرانس های مطبوعاتی خود اشاره کرد، مبلغی برای کمک به دفتر ریاست جمهوری افغانستان از جانب ایران اختصاص داده شده بود و آن را انکار نکردند.
تصور من این است که آن کمکها بخشی از کمکهای ماهانه ایران بوده باشد. جمهوری اسلامی ایران از کمککنندههای بزرگ به افغانستان بوده و طی چند سال گذشته پس از سقوط طالبان، 675 میلیون دلار به دولت افغانستان تعهد به کمک داشته و 350 میلیون دلار را پرداخت نموده است.
آیا روشی که برای انتقال پول در نظر گرفته شده بود نامتعارف نبود؟
اینطور فکر نکنید. آقای کرزی در مصاحبه مطبوعاتی خود گفت زمانی که موافقتنامه همکاریهای استراتژیک و امنیتی با آمریکا را امضا کردیم، دوستان ایرانی کمکهای مالی خود را قطع کردند.
شما با آقای داوودزی در ارتباط هستید، آیا به شما گفته اند که طی این پرداخت مشخص چه مبلغی از طرف ایران به افغانستان کمک شده است؟
من در جریان این مسائل نیستم و با آقای داوودزی هم در این باره صحبت نکردهام. آقای کرزی هم در کنفرانس مطبوعاتی خود به مبلغ آن اشاره نکرد اما گفت در جریان قرار دارد و خود وی اجازه آن را صادر کرده است، آن پول هم کمک دولت ایران به دفتر ریاست جمهوری افغانستان بوده و ابهامی در کار نیست. در واقع افغانستان درگیر جنگ و نیازمند کمک است و کل کمکهایی که به دولت افغانستان میشود مشخص است. در این مورد مطبوعات سیاه نمایی شده است.
شما در صحبتهایتان به توافقنامه نظامی، راهبردی و استراتژیک افغانستان با آمریکا اشاره کردید که در ایران همه را غافلگیر کرد. آیا این توافق بر روابط دوجانبه ایران و افغانستان تأثیری داشته است؟
اولاً که این موضوع مسئله داخلی افغانستان است و افغانستان به عنوان یک کشور مستقل و دارای حاکمیت، حق و صلاحیت دارد تا تصمیم بگیرد با کدام کشورها چگونه رابطه داشته باشد؛ اما با این وجود ما پیش از امضای سند راهبردی با آمریکا، با کشورهای مختلف منطقه، از جمله با دوستان ایرانی مشورت های داشتیم، چون به اجماع منطقهای نیاز داشتیم و کشورهای دوست هم معتقد بودند این مسئله داخلی افغانستان است.
از موضوع چند سال می گذرد و دیده شد که جای هیچ نگرانی همان طور که ما گفته بودیم، نبود. از جانبی دیگر افغانستان اولین یا آخرین جای نیست و نخواهد بود که نیروهای امریکایی در آن حضور دارند، نیروهای آمریکایی عملاً در سراسر منطقه، در کشورهای حوزه خلیجفارس و برخی کشورهای آسیای مرکزی حضور و در ترکیه و کشورهای دیگر پایگاه دارند و حضور نظامی آنها در منطقه به حدی است که به این نیروها در داخل افغانستان نیاز ندارند. همانطور که میدانید هم اکنون تعداد زیادی از آمریکاییها از افغانستان خارج شده اند و ما همان زمان به دوستان خود در منطقه میگفتیم که آمریکایی ها از افغانستان میروند و جای آنها را دیگران پر خواهند کرد.
در شرایط حال حاضر حدود 10 هزار نیروی خارجی آن هم طبق قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل متحد در افغانستان حضور دارند که داخل پایگاههای خود مستقر هستند. این ها هم روزی از افغانستان خارج می شوند و به آن مفهومی که گفته میشود آنها پایگاه نظامی در افغانستان ندارند.
در تفاهمنامه ما آمده است که آمریکاییها هرگز نمیتوانند از خاک افغانستان علیه هیچ کشوری استفاده کنند و این حق را ندارند. البته نیازی هم به این کار نیست چون آمریکا آنقدر در منطقه پایگاه دارد که به افغانستان نیاز ندارد.آمریکاییها هرگز در رابطه ما با دیگر کشورها دخالت نداشتهاند. متأسفانه جنگ در افغانستان جنگ نیابتی بین قدرتهای جهانی و منطقهای است. جنگ تریاک است. جنگ اقتصاد نامشروع و جنگ فروش سلاح است.
کشورهای جهان توافق کردهاند که سوئیس به عنوان کشور بیطرف محل گفتگو و کانال ارتباطی باشد؛ اما گمان می شود در مورد افغانستان توافق برعکس است و تصور میشود که یک توافق نانوشته حاصل شده تا افغانستان محل تصفیه حساب ها بین بعضی کشور ها و سازمان های استخباراتی باشد. ما جنگ داخلی نداریم. ما با چه کسی میجنگیم؟ آیا 5-10 هزار طالب میتوانند این وضعیت را در افغانستان ایجاد کنند؟
از جانب دیگر تولید مواد مخدر در افغانستان تا 50 میلیارد دلار سود دارد که از آن میان حدود هشتصد میلیون دلار به کشاورزان افغانستانی میرسد و شاید هم یک میلیارد دلار به قاچاقبرهای داخل افغانستان می رسد. باید پرسید مابقی این سود کجا می رود؟ چه کسانی تریاک را از منطقه قاچاق میکنند؟ ما هر چند گاه در مرزهای خود چندین تن مواد شیمیایی که تریاک را به هرویین تبدیل میکند ضبط میکنیم. از کجا این مواد شیمیایی وارد افغانستان میشوند؟
در مرز افغانستان با کدام کشورها این مواد شیمیایی را توقیف میکنید؟
افغانستان کشوری است که از چهارسو به کشورهای همسایه محاط می شود. حتی این مواد شیمیایی از کشورهای اروپایی به افغانستان قاچاق شده است. درباره این موضوع با همسایگان گفتگو و همکاری داریم تا زمینه این قاچاق را از بین ببریم. در واقع تلاش می کنیم تا این مواد به افغانستان صادر نشود. البته قاچاقچی ها همیشه راههای مختلفی را پیدا میکنند. ما اصطلاحی داریم که مجرم همیشه از قانون پیش است. مرزهای ما بسیار طولانی و کنترل آن خیلی سخت است.
این اتفاقی که در روستای میرزا اولنگ، ولایت سرپل روی داد را چگونه تفسیر میکنید؟
توطئه و دسیسه سازمان های استخباراتی برای ایجاد نقاق و دور کردن مردم افغانستان از یکدیگر است. تروریست های طالب و داعش بازوی اجرایی سازمان های اطلاعاتی سایر کشورها هستند که مردم را میکشند و میخواهند جنگ ادامه داشته باشد. تلاش جریان دارد که جنگ مذهبی را میان مردم افغانستان راه اندازی نمایند.اما مردم ما این توطئه را درک می کنند و نتیجه آن هم نزدیکی مذاهب و برگزاری نمازهای مشترک مسلمانان شیعه و سنی در افغانستان بود.
آیا شما ادعا میکنید که اتفاق میرزا اولنگ کار سرویس اطلاعاتی سایر کشورها بوده است؟
بله چون سرویس اطلاعاتی بعضی کشورها از طالبان حمایت میکند، به آنها پول میدهند، سلاح میفروشند و داعش را میسازند. باید به این نکته توجه داشته باشید که داعش و طالبان در افغانستان تفاوت چندانی ندارد؛ بلکه تفاوت آنها تنها در رنگ پرچمهاست. یقین داشته باشید داعش شکست داده شود پروژه جدیدی شروع می شود.
پس معتقدید داعش نسخه پیشرفته طالبان در افغانستان است و با هم فرقی ندارند. نقش دولت مرکزی در روند مبارزه با این گروه را چگونه ارزیابی می کنید؟
بله در اغلب موارد تفاوتی وجود ندارد. ما با آنها میجنگیم و به شدت آنها را سر کوب کرده ایم و سه تن از رهبران داعش را در افغانستان به هلاکت رساندیم؛ اما بارها رئیسجمهور ما گفته جنگ افغانستان جنگ داخلی نیست.
چرا بخشهایی از افغانستان تحت کنترل دولت مرکزی نیست؟
این طور نیست که بخش های از افغانستان در کنترول دولت نباشد. اگر بخشهای بسیار کوچک در مناطق دورافتاده برای چند روز از کنترل دولت خارج شود، دوباره از چنگ تروریستان خارج ساخته می شود.
چرا در زمان روی دادن فاجعه در سرپل این محدوده تحت کنترل دولت مرکزی قرار نداشت؟
تروریستها قدرت جنگیدن در مقابل نیروهای امنیتی ما را ندارند. شاید بتوانند شبیخون بزنند و چند نفر را سر ببرند و یک ماشین را منفجر یا عملیات انتحاری انجام دهند؛ اما مجبور هستند در نهایت به درهها و کوهها فرار کنند. در واقع با وجود اینکه پول و سلاح در اختیار آنها قرار داده می شود؛ ولی قدرت مبارزه رودررو را ندارند. مفهوم جنگ نیابتی این است که کشورهای دیگری اینها را به نیایت از خود پیش انداختهاند.
کشور شما که با آمریکا رابطه نزدیکی دارید، چرا درخواست نمی کنید آنها سرویس های امنیتی کشورهای منطقه را برای مبارزه گروه های تروریستی در افغانستان تحت فشار قرار دهند؟
ما در این بخش بعد از 15 سال موفق شدیم که به جهان ثابت سازیم که اصل مشکل در کجاست. آنها بسیار فشار آوردند. شما میبینید که پاکستان در حال حاضر در منزویترین حالت خود قرار دارد.
وقتی آقای راحيل شريف، فرمانده سابق ارتش پاکستان، فرماندهی ائتلاف نظامی سعودی را برعهده می گیرد نمی توان گفت که این کشور در منطقه منزوی شده است.
این به روابط دوجانبه آنها بر میگردد. همه کشورهای جهان از جمله ناتو، سازمان ملل متحد و کشورهای مختلف، آمریکاییها و دوستان ما در ایران و دیگر کشورها به این باور رسیدهاند که منبع اصلی و پایگاه و خاستگاه تروریستها در پاکستان است و شبکه حقانی به عنوان بازوی اجرایی سازمان آی اس آی فعالیت میکند. اینها متأسفانه به نیابت از پاکستان علیه ما میجنگند. آنها عقبه و مواضع عمیقی در داخل خاک پاکستان دارند و مورد حمایت آنها هستند. البته این افراد در خاک افغانستان قدرت جنگیدن ندارند. در واقع چطور یک گروه با چند هزار طالب میتواند 15 سال علیه ناتو و یک دولت مرکزی و کشورهای منطقه بجنگد؟ با کدام ساز و برگ؟ با کدام امتیازات؟ چگونه منابع مالی آنها به وسیله مواد مخدر، اقتصاد جنگی، فروش سلاح و قاچاق تامین می شود؟
چه تعداد از نیروهای افغانستانی در حال حاضر در سوریه مشغول نبرد با داعش هستند؟
هیچ نیرویی از سوی دولت افغانستان به سوریه اعزام نشده است.
بارها درباره حضور اتباع افغانستان در روند جنگ داخلی سوریه اخباری منتشر شده است. آیا شما این موضوع تکذیب می کنید؟
متأسفانه مشکلاتی که در افغانستان وجود دارد از جمله جنگ و ناامنی باعث مهاجرت مردم ما شده است. متأسفانه اتباع افغانستان در دو جبهه جنگ حضور دارند هم علیه بشار اسد و هم به نفع وی.
البته دوستان ایرانی رسماً انکار کردند و گفتند ما هیچ افغانی را به زور به سوریه نمیفرستیم. گویا این افراد اعتقادات مذهبی دارند و بر این اساس خود را مکلف به دفاع از اماکن مقدس اهل تشیع به خصوص حرم حضرت زینب (ع) میدانند. البته درباره این موضوع گفتگوهایی میان دو کشور جریان دارد و تعداد این افراد قطعی نیست و گفته میشود تن اعضای گردان های فاطمیون در سوریه چند هزار تن هستند.
برخی رسانههای غربی ادعا میکنند وقتی اتباع افغانستان برای دفاع از مراکز مقدس شیعه به جنگ سوریه میروند و کشته میشوند، حکومت ایران به خانواده آنها تابعیت ایرانی میدهد. شما به عنوان نفر دوم سفارت افغانستان در ایران چه اطلاعاتی درباره این ادعا دارید؟
از مطبوعات چیزهایی را شنیدهایم و سال گذشته مجلس ایران آییننامهای تصویب کرد که به خانواده کسانی که در راستای دفاع از منافع ایران کشته میشوند، امتیازاتی تعلق میگیرد.
تیم دیپلماتیک سفارت افغانستان در ایران برای حمایت از ادامه تحصیل و بهداشت آوارگان افغانستانی در ایران چه فعالیت هایی داشته است؟
دولت ایران همیشه کمک کرده است و زندگی و تحصیل را برای اتباع افغانستان مهاجر در ایران تا حدود زیاد فراهم کرده است. در واقع ایران میزبان خوب و مهربانی بوده و ما از این بابت بسیار سپاسگزاریم و این همکاری ایران را هرگز فراموش نمیکنیم.
مقام معظم رهبری، حسن نظر و دید پدرانه و مشفقانهای نسبت به مهاجرین افغانستان و در مجموع به افغانستان دارند و دو سال قبل دستور دادند همه کودکان افغان در مدارس ایران ثبتنام شوند و کمک کردند کودکان افغانی که به دلیل نداشتن اسناد هویتی نمیتوانستند درس بخوانند، وارد مدرسه شوند.
در 15 سال گذشته ما گفتگوهای خوبی با دولت ایران در عرصه فرهنگی داشتهایم و تفاهمنامههای زیادی بین طرفین در سطوح مختلف میان وزارت علوم، آموزش و پرورش، نهادهای ورزشی و دانشگاههای طرفین امضا شده است.
دانشگاه پیام نور، دانشگاه آزاد و جامعه المصطفی در افغانستان شعبه دارند و مقامات ایرانی میگویند 15 تا 18 هزار دانشجوی افغان در دانشگاههای ایران مشغول به تحصیل هستند و بیش از 300 هزار دانشآموز در ایران داریم.
در پنج کمیتهای که ایجاد شده میان افغانستان و ایران برای تدوین سند جامع همکاریهای راهبردی دو کشور، یک کمیته در حوزه فرهنگ فعالیت میکند که به همه مسائل فرهنگی میان دو کشور به صورت مبسوط میپردازد و قرار است در این مورد نیز صحبتهایی بین مقامات دو کشور انجام شود و تفاهم هایی هم حاصل شده است.
بورسیههایی که دولت ایران به افغانستان میدهد دو نوع است؛ یکی بورسیههایی که به دولت افغانستان اختصاص داده می شود که مکانیزم بسیار شفاف و دقیقی دارد و از طریق وزارت خارجه افغانستان به وزارت تحصیلات عالی افغانستان ابلاغ می شود.
در آنجا کمیتهای متشکل از نهادهای مختلف دولت افغانستان وجود دارد. 500 بورسی که دولت ایران به ما داده در مقاطع مختلف دکتری، کارشناسی ارشد و کارشناسی است.
واجدین شرایط نفر را وزارت تحصیلات عالی افغانستان معرفی میکند و البته وزارت امور خارجه افغانستان تنها تسهیل کننده است. ما در این رابطه صرفاً به عنوان پل ارتباطی میان وزارت علوم ایران و وزارت تحصیلات عالی افغانستان عمل میکنیم. اخیراً چهار نفر از ایران به افغانستان سفر کرده اند تا مدارک معرفی شدگان را بررسی کنند و آنها را به ایران بیاورند. در این میان هیچ کدام از خانواده کارکنان سفارت از بورسیه استفاده نمی کنند تا حقی از کسی ضایع نشده باشد.
نهادهای بورسیه دهنده ایرانی معیار های خود را دارند و تصمیم گیری می کنند تا به چه کسانی بورسیه بدهند و ما در این زمینه هیچ نقشی نداریم. در مجموع در سند مذکور آمده است 500 بورس رایگان اعطا شود و یک هزار فرصت تحصیلی به افغان ها اعطا می شود تا به ایران بیایند و در مقابل هزینه درس بخوانند.
شخصاً با معاون دانشجویی دانشگاه قزوین ملاقات داشتم و ایشان بسیار ابراز علاقه کردند که دانشجویان افغانستانی را پذیرش کنند. ما خواست آنها را به کابل انتقال دادیم و همینطور پیگیری کردیم تا زمینه مساعد شود و دانشجویان ما به ایران بیایند.
آرزو داریم فرصت مساعد شود همانطور که هزاران نفر از هموطنان ما به هند، ترکیه، کشورهای آسیای میانه و حتی چین جهت تحصیل و تداوی میروند به ایران نیز بیایند.
طرح سرشماری اتباع غیرمجاز افغانستان در ایران در چه مرحلهای است؟
اگر منظور تان طرح های خود دولت ایران است، این طرح بیشتر به وزارت کشور ایران مربوط میشود و ما در آن زیاد دخالتی نداریم. اگر ضرورتی داشته باشد و به اسنادی نیاز داشته باشند، به آنها کمک خواهیم کرد اما جزئیات آن را وزارت کشور یا دفتر امور اتباع و مهاجرین خارجی ایران اطلاع دارد. در مورد برنامه های مشترک ما سال گذشته در مورد ثبیت هویت و حضور قانونمند همه اتباع افغانستان با وزارت کشور ایران کار های زیاد انجام دادیم و تا سرحد ارایه پیش نویس تفاهمنامه هم پیش رفتیم و اما در نیمه راه همه چیز متوقف شد.
چه تعداد از اتباع افغانستان به صورت قانونی و همینطور غیرمجاز در ایران سکونت دارند؟
افغان هایی که در داخل ایران حضور دارند شامل چند دسته می شوند؛ اول کسانی که کارت آمایش دارند که بیش از 800 هزار و نفر هستند. دسته دوم کسانی هستند که از سال 90 که طرح ساماندهی آغاز شد و دولت جمهوری اسلامی ایران به اتباع افغانستان ویزا داد که آنها نیز 450 حدود هزار نفر تخمین می شوند. دسته سوم شامل اتباع افغانستان می شود که با پاسپورت و ویزا به صورت قانونی وارد ایران میشوند، درس میخوانند، تجارت و کار میکنند و در رفت و آمد هستند. دسته چهارم نیز کسانی هستند که سند هویتی ندارند و چون در جایی ثبت هویت نشده اند، سرشماری آنها دشوار است و گفته میشود بین 800 هزار تا یک میلیون و 500 هزار نفر هستند. البته این تعداد چون در رفت و آمد و گاهی هم کارگران فصلی هستند چندان آمار دقیقی درباره آنها وجود ندارد و شاید اداره امور اتباع و مهاجرین خارجی آمارهایی از آنها داشته باشد.
پاسپورت اتباع افغانستان در حال تغییر است. اگر ممکن است در این مورد توضیح بدهید.
بله خوشبختانه ما موفق شدیم مرحله صدور پاسپورت ماشین خوان را در ایران آغاز کنیم و اخیراً از آن رونمایی شده است. در واقع طبق تعهدات بینالمللی پاسپورتهای دستنویس مورد قبول سازمان بینالمللی مربوطه نیست و این پاسپورت ها را با همکاری دوستان ایرانی تعویض میکنیم.
بر این اساس مرحله صدور شناسنامه شروع شده و بعد از اخذ شناسنامه مراحل ثبت و راجستر برای اخذ پاسپورت ماشین خوان که در کابل چاپ می شوند جریان دارد.
بر اساس برآوردهای شما، چه تعداد پاسپورت برای اتباع افغان داخل ایران صادر میشود؟
شاید حدود دو میلیون نفر تقاضای پاسپورت داشته باشند و برآورد ما این است که این کار در یک مرحله تمام نمیشود و یک روند طولانی خواهد بود.
با توجه به ظرفیت های موجود در دو کشور و نیاز افغانستان برای بازسازی، روابط تجاری دو کشور در حال حاضر در چه مرحلهای قرار دارد و حجم مبادلات تجاری دو کشور چه میزان است؟
رابطه دوجانبه میان ایران و افغانستان رابطهای خاص و منحصر به فرد است. در واقع باید به این نکته اشاره کرد که در سطح جهانی این رابطه کمنظیر است که دو کشور این مقدار اشتراکات داشته باشند و حتی در گذشتهها واحد بودهاند و امپراتوریهایی که بر این دو سرزمین حکومت کردهاند، گاهی در غزنین، گاهی در شیراز و گاهی در اصفهان و شاید در سمرقند و بخارا بوده است.
در واقع ما با یک حوزه تمدنی و فرهنگی سروکار داریم و از دید ما رابطه دو کشور در سطح عالی قرار دارد.
در سیاست خارجی ایران کشورها به دو دسته استراتژیک و غیراستراتژیک تقسیم میشوند. افغانستان به دلیل همسایگی، مسلمان بودن و داشتن مرز مشترک و اشتراکات فرهنگی، در سیاست خارجه ایران کشوری استراتژیک محسوب می شود.
سفارت افغانستان در ایران از پرکارترین سفارت خانه های افغانستان در جهان است و در مجموع حدود 30 دیپلمات و بیشتر از آن کارمندان محلی در آن مشغول به کار هستند.
ما مستمرا شاهد ورود هیئت های بلندپایه افغانستان به ایران هستیم و این رفت و آمدها نشاندهنده عمق رابطه است. طی دو سالی که در سفارت افغانستان در ایران حضور دارم و طی شش سالی که در حوزه ایران کار کرده ام، کمتر مقام عالیرتبهای از دو کشور بوده که به کشور مقابل سفر نکرده باشد.
البته رابطه دو کشور در آینده نزدیک وارد فاز جدیدی میشود، به خصوص در بخش همکاریهای امنیتی، دفاعی، امنیت مرزها، مبارزه علیه تروریسم، مبارزه علیه داعش، مبارزه علیه طالبان و همینطور استفاده از تجربیات ایران در جنگ که همگی مفید خواهد بود.
اما با همه این مسایل، روابط تجاری دو کشور یکطرفه است. ما تلاش داریم که این بیلانس تغییر کند. متأسفانه صادرات از طرف ما بسیار کم است و باید زمینه مساعد شود تا صادرات افغانستان به ایران رشد کند و تعادل حداقلی ایجاد شود. در ترانزیت اموال افغانستان به کشور های سومی نیز مشکلاتی وجود دارد.
پروژه اقتصادی چابهار برای ما مهمترین پروژه در ایران است. در واقع ایران برای ما یک مسیر عمده ترانزیتی و شریک اول اقتصادی است که جایگزین پاکستان شده و صادرات سالانه ایران به افغانستان دو و نیم تا سه میلیارد دلار است. خط راه آهن خواف – هرات در آینده راه اندازی خواهد شد و خط آهن افغانستان به ایران متصل می گردد.
آیا این موضوع صحت دارد که حضور افغانستان در پروژه سرمایه گذاری چابهار به حالت تعلیق درآمده است؟
خیر. توافقات آن انجام شده است و کار در چابهار جریان دارد. در واقع این پروژه برای منطقه آسیای میانه هم اهمیت استراتژیک بسزایی دارد. به تعدادی از تجار افغانستان زمین اجاره داده شده؛ اما هنوز زمینه و امکانات زیاد مساعد نیست و باید کارهای زیادی انجام شود. قرار است هندی ها در این پروژه سرمایهگذاری کنند و در آینده بسیار نزدیک گندم اهدایی هند از طریق چابهار به افغانستان منتقل خواهد شد. این پروژه کریدوری است که باید خطوط هوایی، فرودگاه، شعب بانکها و بیمه و ظرفیت آن توسعه یابد و به معنای واقعی کلمه منطقه آزاد تجاری باشد. قرار است به کشورهای مختلف اسکلههایی داده شود و افغانستان علاقهمند است که در آنجا اسکله داشته باشد و در حد توان و امکانات سرمایهگذاری کنند.
گفته شده میشود که ارزش ذخایر معدنی افغانستان از ذخایر نفت و گاز برخی از کشورهای منطقه بیشتر است. آیا برآورد جدیدی در این مورد انجام شده است؟
بلی ارزش ذخایر معدنی افغانستان به مراتب بیشتر و بزرگتر از آماری است که قبلاً وجود داشت. بر اساس اطلاعات به دست آمده، ذخایر نفت و گاز در افغانستان نسبتاً خوب است و ما از جمله کشورهای دارنده نفت و گاز منطقه هستیم که این میزان دهها مرتبه بالاتر از ارقامی است که در زمان شوروی منتشر شده بود.
در حوزه شمال افغانستان، میدان های وسیع نفت و گاز داریم که چند مورد آن فعال است و چند مورد هم به تازگی کشف شده و ممکن است ذخایری وجود داشته باشد که هنوز کشف نشده است که به وزارت معادن و پطرولیم ما ارتباط دارد و آنها با شرکتهای بزرگ قرارداد میبندند و کار استخراج را انجام می دهند.
برای نمونه در جنوب شرق کابل معدن مس عینک در لوگر را داریم که قرارداد آن با چین امضا شده و کار در آنجا جریان دارد. در بامیان معدن آهن حاجیگک قرار دارد و با یک کنسرسیوم قرارداد آن منعقد شده و قرار است استخراج آن شروع شود و از طریق چابهار به هند انتقال پیدا کند.
یک میدان نفتی مشترک هم با تاجیکستان داریم که در آنجا شرکتهای ترک و چینی فعال هستند. همچنین معدن سنگ مرمر داریم که به ایران و دیگر کشورها صادر میشود. معادن اورانیوم و معادن سنگهای قیمتی نیز داریم که در نقاط مختلف کشور وجود دارند.
معادن اورانیوم افغانستان در کدام مناطق کشور قرار دارد و چه میزان تخمین زده می شود؟
در نقاط مختلف از جمله هلمند در جنوب افغانستان معدن اورانیوم وجود دارد. هنوز آمار و ارقام بسیار دقیق در این مورد نداریم.
همکاری میان سرویس های اطلاعاتی دو کشور در چه سطحی برقرار است؟
گفتگو در سطوح امنیتی مکانیسمهای مختلفی دارد. مشاوران امنیت ملی و وزارت اطلاعات دو کشور با هم گفتگو میکنند و در مسائل مرزی تشریک مساعی دارند و به خصوص برای دستگیری باندهای تروریستی و قاچاقچی تبادل اطلاعات می کنند. مسایل مختلف، همکاری های دو کشور را شامل می شود از جمله تأمین امنیت مرزها، مبارزه علیه تروریسم و داعش و مبارزه علیه جرائم سازمانیافته.
بازارچههای مرزی بین دو کشور در چه مناطقی فعال هستند و آیا روی عملکرد آنها نظارت دقیقی اعمال میشود؟
یکی از مشکلات حوزه امنیت مرزها همین بازارچههای مرزی هستند. در واقع مفهوم بازارچه مرزی این است که مردم مرزنشین تولیدات کوچک محلی خود را با یکدیگر مبادله کنند؛ مثلاً در بدخشان مرز افغانستان با تاجیکستان چنین بازارچههایی داریم؛ ولی متأسفانه در مرز با ایران وضعیت برعکس است و بازارچههای مرزی بدیل اصلی گمرکات ما شده است. گاهی شاهد بودیم که در بازارچه مرزی صد کامیون بار تخلیه می شود این در حالی است که بازارچه مرزی جای کامیون نیست. از طریق این بازارچه ها برخی کالاهای بیکیفیت و تاریخ گذشته به افغانستان صادر میشد که برای شهرت اقتصاد ایران بسیار مضر است. نباید ذهنیتی منفی در مورد کالاهای ایرانی شکل بگیرد و وظیفه دولت ایران است که اجازه این کار را ندهد. طبق تصمیم دولت افغانستان در سالهای 85-89 بازارچههای مرزی بین دو کشور مسدود شد.
تا چه اندازه سد سازی بر روی مسیر آبی هیرمند منجر به کاهش میزان حق آب ایران از این رودخانه شده است؟
اولین مشکل این است که منطقه ما منطقه خشک و کم آب است. در مجموع ایران، عراق، افغانستان و ترکیه به خصوص در مناطق مرزی، وضعیت آبی خوبی ندارند. افغانستان برخلاف تصور عمومی با کمبود شدید آب مواجه است. گفته میشود تولید آب افغانستان سالانه 70 میلیارد مترمکعب است؛ اما واقعیت ندارد. آخرین آمارهای ما نشان میدهد که مقدار آب زیر 50 میلیارد مترمکعب آب است. مشکل دیگر این است که ما مدیریت خوبی در زمینه منابع آبی نداریم. در حوزه همکاری آبی دو کشور نیز، در مورد رودخانه هلمند توافقنامهای داریم که برای دو طرف لازمالاجراست. سد سازی ها مشکل ایجاد نمی کند چرا که حقابه ایران مشخص است و مابقی آب طبق معاهده در داخل افغانستان به مصرف می رسد. در خصوص اجرایی شدن موافقتنامه آب هلمند، کمیساران آب هلمند هم تا به حال 18 بار نشست برگزار کرده و تبادل اطلاعات انجام شده است.
در خصوص دیگر منابع آبی به ویژه هریرود گفتگوها شروع شده و دو طرف اطلاعات و ادعاهای خود را دارند.
اولین اجلاس کمیته مشترک آب میان افغانستان و ایران برگزار شد که آقای عراقچی از طرف ایران و آقای فهیم ضیایی از طرف افغانستان مسئول کمیته آب میان دو کشور هستند. من در جلسات کمیته حضور داشتم و دو طرف دیدگاههای یکدیگر را شنیدند. البته تفاوتهایی در مطالعات و ایدهها وجود دارد. امیدواریم با حسن نیت، صحبتها انجام و مشکلات حل شود. درباره رودخانههایی که از داخل ایران به هریرود میریزد و رودخانههایی که از داخل افغانستان میآید صحبت خواهد شد.
لازم به ذکر است که سدسازیها تأثیر جدی بر روی منابع آبی ندارد و آنها در چند صد کیلومتری داخل افغانستان هستند و پس از آنها رودخانههای دیگری وجود دارد که دوباره به هریرود میریزد و حجم حوزه آبریز هریرود بالاتر از سد سلما است که یک باره آبگیری شده و پس از آن آب جاری است و در این باره مشکلی وجود ندارد.
در مورد هریرود باید گفت که در بعضی قسمت ها ما پایین دست هستم و در بعضی از قسمت ها ایران. رودهایی مانند جام رود، فریمان و کشف رود از داخل ایران به هریرود می ریزند. در این مورد کارشناسان حوزه آب بعد از مطالعه و مذاکره به تفاهماتی دست خواهند یافت. به زودی دور دوم نشستهای کمیته آب در کابل برگزار میشود و قرار است در حوزه مسائل آبی میان ایران و افغانستان مذاکرات عمیق تر برگزار شود.
آیا این امکان وجود دارد در مذاکرات دو کشور در مورد میزان حق آب ایران، تصمیمات تازهای گرفته شود؟
در گفتگوی میان آقای عراقچی و نماینده افغانستان اشاره شد که معاهده هلمند میان دو کشور محترم است و ما به آن ملزم و پایبند هستیم و حقآبه ایران بر این اساس پرداخت میشود. پیشتر اشاره کردم که منطقه با بحران کمآبی مواجه است و اگر شما همه آبهای افغانستان را هم به شرق ایران بیاورید شاید کفایت نکند. شما میدانید وضعیت آبی ایران چگونه است. در مطبوعات تلاش صورت می گیرد مشکل کم آبی را به گردن همسایهها از جمله افغانستان بیندازند.
طبق معاهده میان دو کشور، افغانستان باید از هلمند سالانه 820 میلیون مترمکعب آب به ایران بدهد. در حالی که هر سال 2 تا 3 میلیارد مترمکعب آب داخل ایران میشود. سال گذشته با خانم ابتکار در زابل جلسه داشتیم. پیش خانم ابتکار و استاندار سیستان و بلوچستان نشسته بودم. ایشان به خانم ابتکار کاغذی داد که روی آن نوشته بود امسال دو میلیارد و یک صد میلیون مترمکعب آب وارد ایران شده است. واقعیت چیزی دیگری است و آب به خصوص در ماههای اول سال بسیار زیاد است و حدود دو تا سه میلیارد مترمکعب آب وارد ایران میشود. متأسفانه مسیر بخشی از این آبها توسط کانال تغییر میکند و آب وارد چاه نیمهها میشود. به نظر ما احیای چاه نیمهها یعنی مرگ هامون ها.
ما خودمان را مکلف میدانیم که حقآبه ایران را بدهیم. البته هنوز ظرفیت آن را نداریم که طبق معاهده سد داشته باشیم و آب را پشت سد ذخیره کنیم و قطره قطره در کدام ماه چه قدر آب بدهیم.
گفته می شود تقسیم آب سد کمال خان طبق توافق میان ایران و افغانستان به صورت برابر بوده است. آیا این موضوع صحت دارد؟
خیر چنین چیزی نیست. در سال 1317 قرار بوده تفاهمنامهای میان ایران و افغانستان امضا شود که بر اساس آن آبی که بعد از بند کمال خان میآید بین دو کشور نصف شود. این معاهده تائید نشد و پارلمان افغانستان آن را رد کرد و آن را غیرعادلانه خواند.
معاهده معتبر میان ایران و افغانستان مربوط به سال 1351 و زمان امیرعباس هویدا و موسی شفیق است که در کابل امضا شد. طبق آن معاهده 820 میلیون مترمکعب آب در سال حقآبه ایران است که به ایران پرداخت میشود.
ما ظرفیت کنترل آب را نداریم و این به ضرر ما و به نفع دوستان ایرانی است. اصلاً اینطور نیست که دوستان ما در ایران در آن دشت سوزان بیآب باشند و ما آب را به جای دیگری ببریم که به ایران نرسد. در واقع آبی وجود ندارد. اگر آب باشد به ایران داده میشود. ما با کمآبی مواجه هستیم و موضعگیریهای برخی مطبوعات جمهوری اسلامی ایران و اظهارات برخی کارشناسان ایرانی درست نیست.
آیا امکان همکاری میان کارشناسان ایرانی و افغانستان در حوزه تولید برق وجود دارد؟
همکاری بین وزارت انرژی ما و وزارت نیروی ایران وجود دارد. حتی یک نماینده از وزارت انرژی ایران در وزارت انرژی افغانستان حضور داشت. در عرصه تولید برق همیشه از حضور شرکتهای ایرانی استقبال کردهایم. در حال حاضر نیز یک شرکت ایرانی در حال ساخت یک نیروگاه تولید برق در شمال کابل به نام سد شاه و عروس است. نیروگاه برق دیگری در شمال کابل در کوهستان قرار است ساخته شود که ظرفیت تولید 280 مگاوات برق را دارد که یک شرکت ایرانی در مرحله اول برنده مزایده آن شده است. در مرحله دوم قصد داریم با شرکت مذکور مذاکره کنیم و شرایط خود را بگوییم و پای شرکتهای ایرانی را به پروژههای بزرگ افغانستان باز کنیم.
دوستان ایرانی در روند سدسازی در افغانستان باید یاور ما باشند و سرمایه گذاری کنند نه این که علیه آن موضعگیری کنند که چرا در افغانستان سد ساخته میشود. ما با دوستان ایرانی میتوانیم همکاریهای آبی داشته باشیم. از دید ما آب عامل همکاریهاست. در بدترین حالت مسئله آب باعث همکاری میان کشورها شده است. نمونههای آن روابط میان هند و پاکستان و نیز آمریکا و مکزیک، کشورهای حوزه نیل، کشورهای حوزه رود راین است که در اوج تنش، آب باعث همکاری بین آنها شده است.
مهمترین پروژه مشترک اقتصادی دو کشور در چه مرحله ایی قرار دارد؟
خط آهن خواف -هرات و پروژه چابهار دو پروژه بزرگ است که میتواند تأثیر زیادی در منطقه داشته باشد. چند پروژه ساختمانی هم ایران در افغانستان در حال ساخت دارد.
مبادلات بانکی بین دو کشور در چه وضعیتی قرار دارد؟
به دلیل تحریمها مشکلات بانکی وجود دارد؛ البته یک بانک ایرانی به نام آرین بانک در افغانستان فعالیت میکند.
شما به عنوان نفر دوم سفارت افغانستان در ایران برای پیش برد همکاری اقتصادی دو کشور چه برنامهای دارید؟
ما تلاش داریم تا بیلانس تجاری را برقرار کنیم. از بنادر دیدار و مشکلات را از نزدیک بررسی و راه حل جستجو کنیم. بخش بزرگ از طرح های اقتصادی دو کشور می تواند در قالب بسته همکاری های دو کشور در کمیته مشترک اقتصادی پیگیری و اجرایی شود.
کمیسیون مشترک اقتصادی در چه زمانی برگزار میشود؟
آخرین نشست کمیسیون مشترک اقتصادی مرداد ماه سال گذشته در تهران برگزار شد. در حال حاضر کمیته اقتصادی مشترک در قالب کمیته های پنجگانه جلسات دوره ای را برگزار می کند و در ماه اکتبر برگزار خواهد شد.
ما درگیر جنگ هستیم و هیچ سوءنیتی نداریم. ایران را شریک اول استراتژیک و اقتصادی، همکار، دوست و یاور خود میدانیم. امیدواریم که همین دیدگاه و نظر را دوستان ایرانی هم در مورد ما داشته باشند و با حسن نظر و ظرفیت و توانایی بالایی، وارد عمل شوند.
وقتی شما به کشوری 98 درصد صادرات دارید و اجازه واردات از آن کشور را نمیدهید، حتی اجازه ترانزیت مستقیم اموال افغانستان به برخی کشورها داده نمیشود و سختگیری میشود حساسیتهایی ایجاد میشود که باید حل شود. اولویت ما در سفارت مبادلات و منافع دو سویه است که ماندگار می باشد.
شما به غیر از حوزه اقتصادی در کدام بخشها فعال هستید؟
در همه بخشها به عنوان نفر دوم سفارت دخیل و فعال هستم. سفارت ما در اینجا بسیار پرکار است و مشغله های فراوانی داریم.
مهمترین دغدغه شما در سفارت افغانستان در روند حمایت از حقوق اتباع این کشور چیست؟
مسایل مهاجرین و وضعیت ایشان دغدغده همیشگی ما است و تلاش ما هم رفع مشکلات و ایجاد سهولت ها در همه بخش های زندگی ایشان است. تمام حمایت حقوقی که یک سفارت میتواند از اتباع خود داشته باشد، ما داریم. روزانه حدود هزار نفر مراجعه کننده داریم که با انواع و اقسام نیازمندیها مراجعه میکنند از جمله صدور پاسپورت، تائید اسناد، تائید سند حمایتی و ارسال سند فوتی که همگی بر اساس قانون اجرا میشود.
در سطح کلان هم گفتگوهایی جریان دارد و ما با ایران کمیته اتباع تشکیل دادهایم و در سطح معاونین وزرای دو کشور درباره مهاجرین افغان صحبت می شود.
تا چه اندازه کمیساریای عالی پناهندگان در داخل ایران از اتباع افغانستان حمایت میکند؟
کمیساریای عالی پناهندگان از افغان هایی حمایت میکند که هویتشان ثبت و برای آنها کارت آمایش صادر شده باشد. در بخش های مختلف مادی، معنوی و هم اعزام شان به کشور سومی همکاری می کنند.
دولتهای ژاپن، استرالیا، بلژیک و … بودجههایی برای حمایت از شهروندان افغانستان در ایران به دفاتر برنامه جهانی غذا و کمیساریای عالی پناهندگان در ایران تخصیص داده اند. تا چه میزان بر روند این پرداخت ها نظارت دارید؟
یک ماه پیش همراه با گروهی از دیپلماتها و با هماهنگی کمیساریای عالی پناهندگان و وزارت کشور ایران به مشهد رفتیم و بر کارهایی که برای مهاجرین انجام میشود دیدن کردیم.
جمهوری اسلامی ایران می گوید که در سال برای مهاجرین افغان 270 میلیون دلار هزینه میکند که در رأس آنها آموزش و پرورش است. کمکهای سایر کشورها با مقایسه به نیازمندی ها کم است. خواهش ما از سفرا این بوده که در جهت حمایت حقوقی و مالی از اتباع افغان، کمکهای مالی خود را افزایش دهند و درخواست حسابرسی داشته باشند.
آیا میتوانید درخواست بدهید که بر این بودجهها نظارت کنید؟
ما از ارایه کمک های دولت ایران و کمیساریای عالی پناهندگان راضی هستیم کشورهای کمک کننده باید نظارت کنند که پول کمکی شان چگونه به مصرف می رسد.
آیا شخص شما برنامهای برای بازدید از این مهمان شهرها دارید؟
بلی شخص سفیر افغانستان، شخص خودم و مسئولان بخش های مربوطه در سفارت از این مهمان شهرها دیدار داشتیم و در آینده هم خواهیم داشت.
آژانسی به نام دفتر ماموریت سازمان ملل متحد در افغانستان (یوناما) در داخل ایران دفتر دارد حوزه کاری آنها چیست؟ دفتر یوناما در تهران چه همکاری با سفارت دارد؟
یوناما در ایران دفتر دارد و خانم جاناتان مسئول آن است. من چندین بار با ایشان صحبت کردهام و با هم در تماس هستیم. به کابل رفت و آمد دارند و نظرات ما را هم جویا میشوند.
از نظر شما چنین مجموعههایی تا چه حد در وضعیت اتباع افغان اثرگذار بودهاند؟
مهاجرین افغان داخل ایران حدود 3 میلیون نفر تخمین می شوند و به این سادگی نیست که با یک نمایندگی یوناما وضعیت آنها تغییر کند. در حوزهای که مربوط به ما بوده، با آنها در تماس هستیم. آنها گزارش کارهای خود را میدهند و با مقامات دولت ایران و با دفتر امور اتباع و مهاجرین خارجی ارتباط دارند.
اگر مجموعهای مثل یوناما در تهران وجود نداشت، چه اتفاقی میافتاد؟
نمی دانم ولی بدون شک بودنش از نبودش خوبتر خواهد بود.
تا چه اندازه امور مهاجران وقت و زمان سفارت افغانستان در ایران را به خود معطوف کرده است؟
هشتاد تا نود درصد توان، ظرفیت و امکانات سفارت معطوف به وضعیت مهاجرین و امور کنسولی میشود. حتی در همین مصاحبه بخش اعظم مباحث حول مهاجرین بوده است. این مسئله واقعاً وقت و انرژی ما را میگیرد.
آیا در پایان نکته ناگفتهای باقی مانده است؟
در این مصاحبه به مسائل زیادی پرداخته شد و امیدوارم باز هم نشستی داشته باشیم و به صورت جزئیتر به موضوعات سیاسی و منطقه ای بپردازیم.
گفتگو از: محمدرضا نظری