اسلام و مسیحیت در طول تاریخ با چالش های فراوانی مواجه بوده و هر از گاهی این چالش در نزاع و درگیری خودنمایی کرده است. در این میان سرزمین کهن ایران در طول ادوار مختلف هیچگاه رویکرد جنگ مذهبی نداشته است و به همین دلیل بستر گفتگوی ادیان در این سرزمین و در میان اندیشمندان و اقشار فرهیخته ایرانی بیش از پیش موجود بوده است. در طی چند سال اخیر با افزایش حرکت های افراط گرایی در منطقه و جهان که در لفاف دین انجام می شود اهمیت گفتگوی بین دینی و نیز برخورد با ریشه های افراط گرایی و تفکرات التقاطی بیش از پیش احساس می شود. در این میان اسلام و مسیحیت می توانند نقش بسزایی در تحقق صلح و ثبات جهانی ایفا کنند. این در حالی است که “پاپ فرانسیس” به عنوان رهبر کاتولیک های جهان بارها بر اهمیت نقش گفتگوی بین ادیان تاکید کرده است. برای بررسی جایگاه و ساختار واتیکان و اهمیت نقش آزادی بیان و روند مبارزه با افراط گرایی و تروریسم با “اسقف اعظم، لئو بوکاردی” سفیر واتیکان در ایران گفتگو انجام داده ایم که در ادامه می خوانید.

گفتگوی اختصاصی آوا دیپلماتیک با اسقف اعظم، لئو بوکاردی – سفیر واتیکان در ایران

چه زمانی به درجه کشیشی نایل شدید و چه مراحلی را برای تصدی این سمت طی کردید؟

ممنون از شما. سوال نخست شما راجع به داستان زندگی شخصی من است. شما می خواهید با این سوال، من تمام داستان زندگیم را بسیار مختصر و مفید برایتان بگویم، حال آنکه تمام زندگی من سراسر ماجرای حرفه ام و رسیدنم به درجه کشیشی است. من در تاریخ 24 ژوئن 1979 در قصر سلطنتی سن پیترز در واتیکان و توسط پاپ جان پال دوم به مرتبه کشیشی نایل شدم. این تاریخ به معنای اتمام شکل گیری و مطالعاتی بود که در دهه 1960 در مدرسه علوم دینی در لارینو آغاز کردم و پس از آن، تحصیلاتم را در مدرسه بزرگ علوم دینی بِنِونتو و در حوزه اعظم در رم ادامه دادم.

نظامی که در آن فلسفه و بینش دینی من شکل گرفت به نوعی نظام درسی کلاسیک محسوب می شد. بعد از دریافت دیپلم نظام قدیم خود، مطالعاتم را در رشته های فلسفه و علوم دینی در دانشگاه جامع اسقفی در رم دنبال کردم و تخصص خود را در حوزه اخلاق شریعت در دانشگاه آلفونسیانا از رم دریافت کردم.

هنگامی که به مدرسه اولیه خود بازگشتم، برای تدریس در مدرسه منطقه ای علوم دینی کیِتی فراخوانده شدم و در همان دوره، به عنوان مشاور برای متقاضیان مقام کشیشی فعالیت می کردم. بسیاری از این افراد امروز کشیش شده اند و حتی یک اسقف در میان آنان می شناسم. پس از 5 سال تدریس، از من خواسته شد برای تکمیل تحصیلات به دانشگاه جامع علوم الهی بروم و در آنجا، دوره های آماده سازی برای تصدی سفارت واتیکان را بگذرانم.

پس از دریافت مدرکم در علوم دینی، مدرک کارشناسی در قانون شرع و مطالعاتم در قلمرو حقوق بین الملل، در سال 1987 به اوگاندا به عنوان دبیر سفارت واتیکان اعزام شدم. بعد از آنجا به پاپوا گینه نو، جزایر سالومون و به بروکسل برای خدمت در اتحادیه اروپا رفتم.

پس از بازگشت به واتیکان، به مدت 6 سال منشی ویژه کاردینال توران شدم که در آن زمان دبیر ارتباطات خارجی و مسئول میز حقوق بشر در وزارت خارجه بودند. آن دوران تجربه شگفت انگیزی را برای من بوجود آورد و از آنجا، به عنوان ناظر دائم به سازمان های بین المللی در وین و در دفتر آژانس بین المللی انرژی اتمی رفتم و در صندلی کناری نماینده ایران می نشستم. شاید همین قرابت نوید بخش حضور امروز من در ایران بود.

در سال 2007، پاپ بندیکت مرا به عنوان سفیر به سودان و اریتره و در سال 2013، پاپ فرانسیس مرا به عنوان سفیر به تهران فرستادند. هنگامی که به گذشته ام می نگرم، می توانم آن را در دو کلمه خلاصه کنم: احضار و پاسخ. احضار از جانب خداوند برای آنکه به وی خدمت کنم و در لباس تشرع به دنبال برآورده ساختن اهداف او باشم و پاسخ مثبت از جانب من که مرا با توجه به تجارب گوناگونم در حوزه های مختلف، در اختیار حق تعالی و در مسیر عمل به فرامین کلیسا و کلام الهی قرار می داد. شعار وزارت خانه ما بیان می دارد که تمام جهان سرای من است و من در هر جای این کره خاکی، خود را در وطنم احساس می کنم.

چه پیشینه علمی و اجرایی برای تصدی سفارت واتیکان برای یک اسقف مورد نیاز است؟

در کلیسای کاتولیک، هیچکس تحصیلات خود را به هدف رسیدن به مرتبه اسقف، تصدی سفارت، آغاز یک حرفه، کسب موفقیت، دیده شدن و یا رسیدن به مرتبه کاردینالی یا پاپ دنبال نمی کند. مقام یک کشیش، مقام خدمت است.

در این حیطه، ممکن است از جانب مافوق خود برای انجام ماموریت خاصی تعیین شوید؛ ماموریت، مسولیت و یا خدمتی خاص. من برای اسقف یا سفیر شدن زندگی نکردم و همچنین نیتی مبنی بر کشیش شدن نیز نداشتم. کلیسا و مافوق های من بر اساس استعدادها و توانایی هایم مرا مورد ارزیابی قرار دادند و برای این ماموریت مهم برگزیدند.

بطور حتم، برای چنین موقعیتی، پتانسیل خاصی مورد نیاز است که نتیجه روزها و سالها مطالعه می باشد. در کل، همانطور که اصول شرع تصریح کرده است، اشخاص باید دارای مدرکی در حوزه مطالعات دینی، قانون تشرع و تا حد امکان، توان لازم در حوزه مورد نظر باشد.

برای اشتغال در حوزه دیپلماتیک واتیکان، به جز معبد اعظم پانتئون، یکی از قدیمی ترین مراکز امور دیپلماتیک جهان، آکادمی تعالیم الهی در رم نیز وجود دارد که به آموزش متقاضیان خدمت در دستگاه دیپلماتیک واتیکان اختصاص یافته است. من در آنجا حقوق بین الملل خواندم و دوره های خاصی را در حوزه دیپلماسی کلیسایی گذراندم و علاوه برآن، شاخه هایی از زبان های خارجی، تاریخ و جغرافیای سیاسی را نیز دنبال کردم.

با توجه به سابقه سفارت شما در سودان و اریتره، اولویت واتیکان برای گسترش مسیحیت در آفریقا چه بوده است؟

من نمی توانم بگویم همه چیز را راجع به آفریقا می دانم. من حدود 10 سال را در اوگاندا، سودان و اریتره گذراندم؛ کشورهایی که در آنها جنگ، فقر و منازعات فرقه ای را به چشم دیدم. چه کسی می تواند از وقایع دارفور و آنچه در جنوب سودان می گذرد اندوهگین نباشد؟ سرزمینی که اخیرا استقلال یافته و در حال غرق شدن در جنگ و فلاکت است.

من اعتقادی به عبارت “گسترش مسیحیت در آفریقا” ندارم. کلیسا در آفریقا یک حقیقت قابل لمس و انکار ناشدنی است؛ حضور و فعالیت دارد و به طور وسیعی در زندگی و فرهنگ مردم آفریقا تار و پود دوانده است. این کلیسا وظیفه ای بر عهده دارد، بدان معنا که خود را با چالش عظیمی برای بیان حقیقت در جهان امروز، گفتگو با ادیان دیگر و بهبود وضعیت انسان ها روبرو می بیند.

بنابراین، اولویت ها از دید من به شرح زیر می باشند:

بشارت دهی انسانها به مسحیت، درآمیختگی با فرهنگ آنان، تقویت صلح و آرامش میان اقوام مختلف، تلاش برای از میان برداشتن فقر، برپایی گفتگو میان ادیان مختلف و همچنین ادیان بومی.

البته پاپ بندیکت آفریقا را “قاره امید” خواند و من نیز با وی موافقم، چرا که کلیسای آفریقا، کلیسایی جوان است و جهان نیز به همین نیروهای جوان امید بسته است.

برای نخستین بار چه زمانی روابط دیپلماتیک میان ایران و واتیکان شکل گرفت؟

من از شما برای پرسیدن این سوال تشکر می کنم، زیرا باعث ترغیب من به کنکاش هرچه بیشتر در تاریخ می شود. در واقع، روابط دیپلماتیک میان واتیکان و ایران نیاز به مطالعات عمیق تر و گسترده تری دارند، چرا که قدمتشان به قرنها پیش باز می گردد. به همین دلیل، من از دانشجویان رشته تاریخ از دانشگاه تهران برای انجام تحقیقات در این رشته دعوت می کنم.

سفیر پیشین واتیکان، عالی جناب، “آنیبال بونینی” در کتابش “کلیسا در ایران” فصلی را به روابط ایران و واتیکان اختصاص داده است که من بخشی از آن ترجمه می کنم: “اگر اشتباه نکنم، ایران نخستین کشور آسیایی است که با رُم روابط دیپلماتیک نزدیک دارد. این خود بیان می کند که سفارت در ایران، در زمره کهن ترین ماموریت های دیپلماتیک است.” (ص. 368)

من تاریخ این دیپلماسی را در 4 مرحله کلی می بینم:

مرحله اول) اتفاقاتی که منجر به تماس اولیه و سرآغاز این روابط است که به تصمیم شورای لیون در سال 1245 باز می گردد. در سال 1222، ایران توسط مغول ها اشغال شد. مغول ها قومی بودند که نگرش دوستانه ای را نسبت به مسحیت از خود نشان دادند و علاقه خود را برای تماس با پاپ برای مذاکره در مورد جنگ با ترکها و مصر ابراز داشتند.

مرحله دوم) با زعامت شاه عباس اول آغاز شد. در یادداشتی که از صدراعظم پاپ از سال 1604 به جا مانده است، می توانید بخوانید که “پاپ پیشنهاد می دهد تا شخصی برجسته را برای سفارت به امپراطوری شما بفرستد و نیز امپراطور را به ارسال یک نماینده دائم به نزد وی دعوت کند. این نماینده در رم اقامت می کرد و در صورت اراده امپراطور، ارتباطات می توانستند به صورت مستقیم و مکرر باشند.”

مرحله سوم) مصادف است با ارسال نخستین فرستاده توسط پاپ پیوس نهم در سال 1874.

مرحله چهارم) برابر است با اتخاذ تصمیمی مبنی بر آغاز روابط دیپلماتیک در تاریخ دوم می سال 1953، هنگامی که فرستاده واتیکان به مرتبه کاردار ارتقا یافت و در این فرایند، کاندیدی در امپراطوری مقدس رم و نیز فرستاده فوق العاده و همچنین وزیر مختار به واتیکان هم در میان بودند. در این دوره، پاپ پیوس دوازدهمین پیشوای اعظم و محمدرضا پهلوی در رأس قدرت و دکتر مصدق نخست وزیر ایران بودند. سرانجام، در تاریخ 26 مارس، 1966، فرستاده واتیکان به سفیر ارتقا درجه یافت. با این اوصاف، می توان گفت امروز، قریب به 60 سال است که روابط رسمی و باثبات دیپلماتیک بین دو کشور وجود دارند. این تاریخ را باید گرامی داشت. انشاءلله.

شما چه زمانی خدمت دیپلماتیک خود را در ایران آغاز کردید؟ اولویت های اصلی در دوره سفارت شما چیست؟

همانطور که پیشتر گفتم، ماموریت من در ایران از نوامبر 2013 و پس از اهدای استوارنامه ام به رئیس جمهور روحانی آغاز شد. پاپ فرانسیس در این استوار نامه صلاحیت من برای حضور در ایران را تایید نمود.

چند روز پیش از سفرم به ایران، پدر مقدس این رهنمود را به بنده اعطا کرد که “مبنای گفتگو همواره باید باز باشد.” تک تک این کلمات به منزله چراغ هدایت من در این ماموریت و در ایران می باشد. گفتگو با مقامات، با جامعه مسیحی و نیز با جامعه مدنی.

در خانه من به روی همگان باز است و من هر زمانی حاضر به گفتگو هستم. شاید لفظ “گفتگو” امروزه به اشتباه مورد استفاده قرار بگیرد. “گفتگو” بدان معنا نیست که شخصی متکلم وحده شود و دیگران به او گوش کنند، بلکه بدان معناست که با یکدیگر صحبت کنند و حرف همدیگر را بشنوند. گفتگو به معنای دانش است، به معنای قبول شیوه های متفاوت تفکر. دیالوگ یعنی شناخت از یکدیگر و نیز احترام به تفاوت های موجود میان افراد.

با این تفاسیر، پس وظیفه سفیر واتیکان در ایران چیست؟ وی قبل از هرچیز، جامعه مسیحیت را خدمت، مساعدت، تشویق و حمایت می کند، زیرا من توسط پاپ به کلیسای محلی اعزام شده ام و نقشی ارشادی و روحانی دارم. در مرحله بعد، من یک دیپلمات هستم که وظیفه اش حفظ و تقویت روابط باثباتی است که میان ایران و واتیکان وجود دارد تا در این راه به تبادلات و پروژه های مشترک جامه عمل بپوشاند.

در این یک سالی که در ایران حضور دارم، توانسته ام ملاقات های رده بالایی را در واتیکان و همچنین در تهران ترتیب بدهم. دیدار اخیر معاون اول رئیس جمهور با پاپ فرانسیس خود حاکی از آن است که درهای واتیکان همواره باز هستند و ما هرکسی که نیت صلح و دوستی داشته باشد را با آغوش باز می پذیریم.

با توجه به تمدن غنی که در ایران وجود دارد، چه برنامه هایی برای تحقق گفتمان میان نهادهای مذهبی در واتیکان و ایران دارید؟

گفتمان میان ایران و واتیکان توسط “شورای عالی گفتمان میان ادیان” صورت می گیرد. همانطور که می دانید، گفتمان یک فرآیند دو طرفه است. فرایندی که طی آن، گفتن و شنیدن و یا دادن و گرفتن برای بهبود رشد متقابل و غنای بیشتر انجام می شود. گفتمان یعنی شهود ایمان و اعتقاد قلبی یک شخص و نیز آمادگی وی برای رویارویی با اعتقادات دیگران.

چنین راه و روشی به معنای نقض اصول ماموریت کلیسا و یا بدعت نوینی در شیوه گفتمان مسحیت نیست. اگرچه این شورا، دفتر مرکزی برای برپایی گفتمان در کلیسای کاتولیک است، ولی گفتگوها عمدتاً در کلیساهای محلی صورت می گیرد. بسیاری از کلیساهای محلی کمیته هایی برای برگزاری گفتمان در سطوح منطقه ای یا ملی دارند.

شورا با این کمیسیون ها همکاری نزدیکی دارد و در مکان هایی که هنوز بوجود نیامده اند، حمایت خود را از تشکیل شدن آنها اعلام می دارد. ابعاد جهانی گفتمان میان ادیان با حفظ اصول و با همکاری میان دفاتر با شورای جهانی کلیساها صورت می پذیرد. شورا خود را به پاسخگویی به سوالات شرعی محدود می دارد و حدود خود را به حوزه های سیاسی و اجتماعی گسترش نمی دهد. همین شورا بورسیه هایی را نیز برای دانشجویانی که تمایل به ادامه تحصیل در دانشگاههای مسیحی در رم و در رشته گفتمان میان ادیان دارند اعطا می کند.

ذکر این نکته شایسته است که از سال 1994، شورای عالی برگزاری گفتمان میان ادیان ارتباط مستمری را با سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و بخش گفتگو میان ادیان این سازمان در تهران حفظ کرده است. آخرین دور از این ملاقات ها و همایش ها در تاریخ 25 و 26 نوامبر سال 2014 در تهران و با موضوع “مسیحیان و مسلمانان در گفتگویی سازنده با یکدیگر برای بهبود جامعه” به ریاست مشترک دکتر ابوذر ابراهیمی ترکمان، ریاست محترم سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و نیز عالی جناب کاردینال ژان لویی توران، ریاست شورای عالی گفتمان میان ادیان برگزار شد. دور بعدی این دیدارها نیز، که دور دهم محسوب می شود، در سال 2016 و در رم انجام خواهد گرفت.

بطور حتم، کشور بزرگ ایران و نیز واتیکان می توانند ریشه های بسیاری از اشتراکات را میان خود بیابند، از جمله آموزش، خانواده، هنر، موزه ها، آرشیوهای قدیمی و یا ستاره شناسی. ولی در کنار تمام اینها، به عقیده من، نیاز مبرمی به همکاری همه جانبه در حوزه مبارزه با تروریسم، افراط گرایی و خشونت احساس می شود.

آیا ممکن است آنچه در کشورهای همسایه رخ می دهد مانند شهادت بسیاری از مسیحیان با عدم واکنش ما مواجه شود؟ اما همانطور که می دانید، یک سفیر می تواند پیشنهاد دهد و تصمیم های نهایی توسط افراد مسئول گرفته می شود. همانطور که ما در زبان لاتین می گوییم: “به مسئول مربوط رجوع کنید.”

برای آنکه مسلمانان و مسیحیان بتواند با یکدیگر گفتگوی موفقی داشته باشند، باید به درک مناسبی از همدیگر برسند. واتیکان چه تمهیداتی را در این حوزه اندیشیده است؟

اصول گرانقدر گفتمان میان مسیحیت و اسلام توسط شورای دوم واتیکان و اندیشه های مشروح در سند “زندگی ما” تصریح شده اند. ما باید آموزه های پاپ ژان پل دوم و پاپ فرانسیس را به خاطر داشته باشیم. شورای (سند زندگی ما، شماره. 3) تایید می کند که: “کلیسا از مسلمانان نیز به نیکی و احترام یاد می کند. هردوی آنان یک خدا را می پرستند و برای رضای او زندگی می کنند و تسلیم او هستند، چرا که او قادر رحمان، خالق بهشت و زمین و آن کسی است با انسان سخن گفته، برای او درد و رنج ها تحمل می شوند و اوامرش، هرچند رمزآلود، به گوش اطاعت می شوند، درست همانگونه که ابراهیم فرمانبرداری کرد.

این همان ایمانی است که اسلام خود را در آن می بینند؛ اسلام به خداوند. با آنکه آنان مسیح را به مثابه خداوند نمی بینند، اما وی را به عنوان پیامبرش محترم می شمارند. آنان مریم مقدس را برای اطاعت امرش به یاد می آورند و ارج می نهند. علاوه بر آن، آنان در انتظار روز قیامت هستند، آنگاه که خداوند صحراها را از مرگ به زندگی باز می گرداند. در پایان، همگی آنان اخلاق را محترم می دارند و خدا را پرستش می کنند، به ویژه در دعاها، صدقات و روزه های خودشان.”

بر این اساس، می توان به بسیاری از نکات دیگر توافق میان این دو باور اشاره کرد: هنگامی که یک فرد مسیحی بت پرستی و بی دینی را نفی می کند، آنگاه که رویکردهای مادی گرایانه نسبت به دنیا را رد می کند، خود را به دیدگاه های یک مسلمان نزدیک می بیند. هنگامی که کلیسا از عدالت اجتماعی برای همه، ارزشهای اخلاقی، صلح و آزادی دفاع می کند و آنان را ارتقا می بخشد، اسلام نیز چنین دیدگاه هایی دارد.

 هر دوی این ادیان یک خدا را می پرستند و خود را تسلیم او می بینند. هر دو به ذات پاک وی ایمان دارند و در انتظار بخشش او و آمرزش گناهانشان هستند. هر دوی این ادیان به روز قیامت و قضا معتقدند. هر دو موظف به عمل به خیر و امتناع از شر هستند. بنابراین، شباهت ملموسی در این بین مشهود است که در قرآن این گونه بیان شده: “بی شک، شما نزدیک ترین حس دوستی را در کسانی می یابید که معتقدند و می گویند: ما مسیحی هستیم. بدان دلیل که در میان مردم ما کشیش و راهبان وجود دارند و با غرور با کسی برخورد نمی کنند.”

شما از عبارت “بحث با یکدیگر” استفاده کردید که نوعی دیگر از بیان مفهوم “گفتمان” است. آیا امکان گفتمان میان مسلمانان و مسیحیان، میان شیعیان و مسیحیان وجود دارد؟ تاریخ به ما می گوید که امکان پذیر است. در اواسط قرن هفدهم، در دوران حکومت شاه عباس اول که مذهب شیعه را دین رسمی کشور اعلام کرد،  و در دوران شاه عباس دوم (1642-1677)، منازعات گسترده ای میان آیت الله ها و مراجع کاتولیک و کشیش های ارمنی درگرفت. شاه، نخست وزیرش و دیگر مقامات رسمی نیز در این منازعات مشارکت داشتند؛ مجادلاتی که تا پاسی از شب ادامه داشتند. باورها و تعالیم کلیسای کاتولیک را می شد در میان مردم و نوشتارهای انتقادی تبیین کرد. در آن دوران، آزادی عمل بیشتری نسبت به قرن های پس از آن احساس می شد.

ظاهرا در آن دوران، تبادل نظر میان اذهان بهتر صورت می پذیرفته است. گفتمان امری مشکل است، اما غیرممکن نیست؛ دیدارها و تبادل دیدگاهها در فضایی که از احترام متقابل بهره می برند باعث غلبه بر تعصب ها و حمایت های جاهلانه می شود. در این بحث ها ، تمرکز بر عواملی است که گاهی سبب اتحاد شده است و نیز بر علل مختلفی که سبب ایجاد تفرقه می شوند. برای مسیحیان، مسائلی چون ایمان راسخ، تعلق به خداوند، باور به دعا و همچنین درآمیختگی زندگی مذهبی و مدنی، که در میان مسلمانان به چشم می خورد، مسائلی هستند که سلامت و فخر در تفکر را به ارمغان می آورند. برای مسلمانان، آشنایی با مسیحیت راستین، سخاوتمند و پذیرا نیز قطعا چیزی به غیر از تجربه ای ارزنده نخواهد بود.

در ادامه گفتگو علاقه مند هستیم با ساختار اجرایی و تصمیم گیری واتیکان آشنا شویم، در همین راستا شورای کاردینال ها بر اساس چه اصولی پاپ جدید را انتخاب می کند؟

سازمان، ساختار، مسولیت ها، اهداف و اختیارات نهادها در واتیکان براساس قوانین تشرع تبیین می شوند. این ارکان به طور خاص در آن بخش از کتاب دوم، قسمت دوم که مربوط به سلسله مراتب کلیسا است تشکیل می شوند و نیز بر اساس قوانین و ساختار تشریعی در کتاب “پیشوای راستین” نوشته پاپ ژان پل دوم به سال 1988. آنچه در ادامه می بینید، ساختاری فهرست وار از ساختار واتیکان بر اساس سند مذکور می باشد:

دبیرخانه امور خارجه

بخش نخست (مقالات 41-44)

بخش دوم (مقالات 45-47)

کمیته ها

مجمع دفاع از ایمان (مقالات 48-55)

مجمع کلیساهای شرقی (مقالات 56-61)

مجمع عبودیت الهی و صیانت از قوانین شرع (مقالات 62-70)

مجمع قدیسان (مقالات 71-74)

مجمع اسقفان (مقالات 75-84)

مجمع عالی پاپ در امور امریکای لاتین (مقالات 83-84)

مجمع بشارت دهی مردم (مقالات 85-92)

مجمع روحانیون (مقالات 93-104)

مجمع عالی حفاظت از هنر و تاریخ (مقالات 99-104)

مجمع نهادهای وقفی و جوامع روحانی (مقالات 105-111)

مجمع حوزه ها و نهادهای آموزشی (مقالات 112-116)

دیوان ها

دیوان ندامت و تشرع (مقالات 117-120)

دیوان عالی تشرع (مقالات 121-125)

دیوان تجدید نظر رم (مقالات 126-130)

شوراهای عالی

شورای عالی عوام (مقالات 131-134)

شورای عالی ارتقای اتحاد مسیحیان (مقالات 135-138)

شورای عالی خانواده (مقالات 139-141)

شورای عالی صلح و عدالت (مقالات 142-144)

شورای عالی همدلی (مقالات 145-148)

شورای عالی حمایت از مهاجرین (مقالات 149-151)

شورای عالی خدمات درمانی (مقالات 152-153)

شورای عالی ترجمان متون حقوقی (مقالات 154-158)

شورای عالی گفتمان میان ادیان ( مقالات 159-162)

شورای عالی گفتمان با کافران (مقالات 163-165)

شورای عالی فرهنگ (مقالات 166-168)

شورای عالی ارتباطات اجتماعی (مقالات 169-170)

نهادهای نظارتی و مدیریتی

دیدبان روحانی (مقاله 171)

سازمان نظارت بر موجودیت واتیکان (مقالات 172-175)

نهاد ریاست امور اقتصادی واتیکان (مقالات 176-179)

دیگر نهادهای شورای عالی رم

نهاد نظارت بر امور خاندان پاپ (مقالات 180-181)

دفتر برگزاری و تشریفات مناسک و مراسمات مذهبی پاپ (مقاله 182)

هرچند، همانطور که می دانید، پدر مقدس، پاپ فرانسیس قصد اعمال برخی اصلاحات و تغییرات را در ساختار شورای عالی رم دارد و گروهی از کاردینال ها را برای تحقق این مهم مامور ساخته است. همچنین، مراجع دیگری برای مدیریت و سازماندهی در تمامی بخشهای نظارتی در حوزه امور مالی و دارایی واتیکان قرار داده شده اند که با همکاری دبیرخانه امور اقتصادی به وظایف خود عمل می کنند.

سوال شما راجع به معیارهایی که کاردینال ها برای انتخاب پاپ اعظم مورد بررسی قرار می دهند جالب بود، چراکه ما در جایگاه شوراهای انتخاباتی نیستیم که بخواهیم با چنین گفتمانی و وعده های انتخاباتی، رأی برای شخص خاصی جمع کرده و یا به صندوق دیگری بریزیم. بطور قطع، هریک از کاردینالها شناخت خوبی از یکدیگر داشته و نیز، از دستاوردهای برادران خود به طور کامل آگاهی دارند. شورای روحانی ناظر بر انتخاب پاپ وظیفه ساماندهی به این اتفاق مهم را برعهده دارد و در تاریخ فعالیت کلیسا، همواره نقش مهمی را ایفا کرده و اجازه نداده است تا در هیچ مقطعی برخورد سلیقه ای انجام شود.

باور ما برآن است که روح القدس کاردینال ها را برای انتخاب اصلح هدایت می کند و تا به امروز نیز، در اکثر موارد، خلاف آن ثابت نشده است. برخی از پاپ ها گاهی از والاترین جایگاه اخلاق برخوردار نبوده اند؛ اما باید گفت که خوشبختانه دوره گذار و رنسانس به پایان رسیده است.

در چه شرایطی پاپ می تواند از سمت خود استعفا دهد؟ این درخواست چگونه بررسی می شود؟ در طول تاریخ چندین بار این اتفاق روی داده است؟

قوانین و اصول تشرع پاسخ این سوال شما را در مواد 331 تا 335 و با توجه به موازین رهبری رم داده اند. ماده 332، بند دوم به صراحت بیان می دارد که اعتبار استعفا تنها هنگامی تایید می شود که آزادانه و به دور از هرگونه اجبار انجام شده باشد. در صورت شفاف سازی و تایید، دیگر نیازی به تایید دیگران نیست. این دقیقا اتفاقی است که در 11 فوریه 2013 به هنگام استعفای پاپ بندیکت شانزدهم رخ داد.

تاریخ تنها دو مورد استعفا از سوی پاپ را نشان می دهد؛ نخست استعفای پاپ بندیکت شانزدهم و دیگری استعفای پاپ سلستین پنجم در 13 دسامبر 1294.  پاپ سلستین یک راهب و با اسم اصلی پیترو دامورون از منطقه مولیس، یعنی زادگاه خود من بود و در سانت آنجلو لیموزانا پا به عرصه هستی گذاشت. پیکر وی نیز در قصر باشکوه کلماژیو در لاکیلا آرام گرفته است، یعنی درست همانجایی که به عنوان پاپ برگزیده شد.

چه عواملی باعث شد که پس از شش صد سال پاپ “بندیک شانزدهم” از سمت خود استعفا بدهد؟

پاپ بندیکت دلایل مورد نظر خود را برای شورای کاردینال ها توضیح داد و آنچه در زیر آمده است، نقل قولی می باشد از کلمات خود او: “من شما را به این سرا فراخواندم، نه فقط برای بجا آوردن سه فریضه مقدس، بلکه برای آنکه با شما تصمیمی را در میان بگذارم که از اهمیت خاصی در تاریخ فعالیت کلیسا برخوردار است. پس از بارها حسابرسی وجدان خود در پیشگاه خداوند، به این قطعیت رسیده ام که به دلیل کهولت سن، توانایی لازم را برای تبیین و اشاعه آموزه های سن پیتر را ندارم. من بخوبی می دانم که با توجه به جایگاه مهم و معنوی این رسالت، علاوه بر کلمات و اعمال، نیاز به مناسک، عبادات و تحمل سختی ها نیز وجود دارد. هرچند که در دنیای امروز، که تغییرات با سرعت بسیار در حال رخ دادن هستند و سوالاتی مبنی بر تعمیق در بحث ایمان، راه و روش سن پیتر و دفاع از حقانیت و عرفان، ضرورت قدرت فکری و جسمانی هردو محسوس هستند. این توانایی ها در ماه های اخیر در حدی در بنده کاسته شده اند که مجبور به اذعان به ناتوانی خویش در جهت عمل به فریضه هایی شدم که به من سپرده شده بودند. به همین دلیل، و با توجه به جدیت این امر، با آزادی تمام استعفای خود از منصب اسقفی رم و جانشینی سن پیتر را اعلام می دارم. جایگاهی که در تاریخ 19 آوریل 2005 توسط کاردینال ها به اینجانب اعطا شد. از این رو، از تاریخ 28 فوریه 2013، در ساعت 20، جایگاه پاپ، جانشین سن پیتر خالی خواهد بود و باید توسط مراجع مربوطه، و طی فرایند انتخاب پیشوای اعظم، مجددا جایگزین شده و ترتیب اثر داده شود.”

وظیفه اصلی “رومن کوریا” چیست و چه نقشی در اداره کلیساهای جهانی دارد؟

پاسخ این سوال شما نیز در سندی که پیشتر گفتم، “پیشوای راستین” قابل دسترسی است. شورای عالی رم مجموعه ای از نهادها و دیوان های حقوقی است که پاپ را در عمل به وظیفه مقدس خود برای خدمت به کلیسای بزرگ و برخی کلیساهای دیگر یاری می کنند. در نتیجه، روحیه همبستگی و ایمان میان بندگان خداوند تقویت شده و ماموریت کلیسا را در سرتاسر جهان جامه عمل می بخشد. در راستای تعالیم شورای دوم واتیکان، هردوی این الهامات و نیات شکل دهنده فعالیت اصلی شورای احیا شده می باشند، همانطور که می خوانید: “در راستای ایفای تمام و کمال اختیارات ایشان بر کلیسای جهانی، پاپ از بخش های مختلف شورای عالی رم بهره می گیرد. این بخش ها نقش خود را به نام ایشان و تحت اختیارات ایشان انجام می دهند.” بنابراین، آشکار است که اگرچه شورای عالی رم از ماهیت بنیادی و ضروری کلیسا برخوردار نیست، اما شخصیتی به مراتب معنوی تر و روحانی تر از آنچه به نظر می رسد را داراست، چرا که وجود و فعالیت خود را از شخصی می گیرد که سکان دار کلیسای جهانی است.

فعالیت و وجود شورا تا زمانی مشروع و مقبول است که بر اساس رسالت سن پیتر باشد. ولی همانطور که رسالت سن پیتر به عنوان خادم بندگان خداوند در ارتباط با کلیت کلیسا و اسقف های سراسر کلیسا صورت می پذیرد، شورای رم نیز، به عنوان تابعی از جانشین سن پیتر، به قصد کمک به کلیسا و اسقفانش فعالیت می کند.

وظیفه اصلی دبیر دولت (نخست وزیر) در واتیکان چیست؟

دبیر دولت وظیفه کمک به پیشوای اعظم برای پیشبرد اهداف والایش را دارد. دبیرخانه دولت توسط کاردینال، وزیردولت اداره می شود و شامل 2 بخش است: نخست بخشی که پیگیری امور عمومی را برعهده دارد و تحت کنترل مستقیم جانشین و مساعدت ارزیاب قرار دارد و بخش دیگر که پیگیری امور خارجه را عهده دار است و تحت کنترل مستقیم دبیر مخصوص به خود و مساعدت معاونش است.

بخش نخست: این وظیفه بخش نخست است تا به روش خاصی فرآیند وظایف پیشوای اعظم را تسریع کند و به حل مسائلی که در خارج از توان دیوان ها و شوراهای رومن کوریا و دیگر نهادهای واتیکان رخ می دهند بپردازد، فعالیت دیگر دیوان ها را، فارغ از جانبداری نسبت به میزان خودمختاریشان، تسریع کند و هماهنگی لازم را میانشان برقرار سازد، بر دفاتر و کار نمایندگان واتیکان، خصوصا در رابطه با برخی کلیساهای خاص، نظارت داشته باشد. این بخش به نوعی با تمامی مسائل مربوط به سفیران واتیکان در تماس است. همچنین این بخش، با همکاری و مشورت دیگر دیوان های مربوطه، مسایل مربوط به حضور واتیکان در سازمان های بین المللی را پیگیری می کند. چنین وظیفه ای در رابطه با سازمانهای کاتولیک بین المللی نیز صادق است.

بخش نخست همچنین وظیفه گردآوری و ارسال قوانین روحانی (فتوا)، نامه های شخص پاپ، نامه های روحانی، رسائل و دیگر اسنادی که توسط پاپ به آن محول می شود را برعهده دارد. آماده سازی اسناد برای انتصابات، تایید و یا ردشان توسط پیشوای اعظم در رومن کوریا و دیگر نهادهای وابسته به واتیکان نیز از جمله وظایف این بخش است. علاوه بر آنچه گفته شد، صیانت از مهر و انگشتر پاپ نیز به این بخش سپرده شده است.

از دیگر وظایف این بخش می توان به آماده سازی و انتشار اسناد و برنامه های واتیکان به صورت دوره ای و توسط دفتر انتشارات و مطبوعات، انتشار بیانیه های رسمی پاپ و یا اسنادی مربوط به فعالیت های واتیکان، و در کنار همکاری با بخش دوم، نظارت بر روزنامه رسمی واتیکان، رادیوی واتیکان و مرکز تلویزیون واتیکان اشاره کرد. دفتر مرکزی آمار نیز وظیفه جمع آوری، سازماندهی و انتشار داده های دیگر و تعیین استانداردهای آماری درباره فعالیت کلیسا در سرتاسر جهان را عهده دار است.

بخش دوم: بخش ارتباط با کشورهای دیگر وظیفه ویژه ارتباط با سران دولت ها را برعهده دارد و وظایفش به شرح زیر است: بهبود و تقویت روابط، به ویژه روابط دیپلماتیک، با کشورهای دیگر و مسایل مربوط به حقوق عموم و بین الملل، پیگیری امور مربوط به منافع عام، بهبود وضعیت کلیسا و جامعه مدنی از طریق حصول توافق، و در صورت لزوم، پس از بررسی نظرات اجتماعات اسقف ها که ممکن است سبب تغییر در مفاد شود، پاسخ دهی به برخی سوالات عمومی در محافل بین المللی به نیابت از واتیکان و با همکاری دیوان های مربوطه در رومن کوریا، پیگیری امور مربوط به نمایندگان پاپ. در شرایط خاص و با مجوز شخصی پیشوای اعظم و با مشورت دیوان های رومن کوریا، این بخش به نظارت، ارایه مشورت و اعمال تغییرات در برخی کلیساهای خاص و اجتماعات آن ها می پردازد. در دیگر موارد، خصوصا در مواقعی که حصول به یک توافق اولویت دارد، این بخش از توانایی انجام تراکنش مالی با دیگر دولت ها را برخوردار است.

دبیرخانه دولت توسط کاردینالی اداره می شود که منصب وزارت دولت علیحضرت را می پذیرد. به عنوان نخستین دستیار پاپ در اداره کلیسای اعظم، کاردینال وزیر دولت اصلی ترین فرد برای پیگیری فعالیت های دیپلماتیک و سیاسی واتیکان است.

علیحضرت کاردینال پیترو پارولین وزیر فعلی دولت هست. من به دوستی با ایشان افتخار می کنم، زیرا هردوی ما در آکادمی علوم الهی پیشوای اعظم تحصیل نمودیم و برای سالهای متوالی، در بخش ارتباطات خارجی در دبیرخانه دولت انجام وظیفه کردیم. هنگامی که من برای سفارت در سودان انتخاب شدم، کاردینال پارولین به ونزوئلا فرستاده شد و سال گذشته از آنجا پاپ فرانسیس وی را به واتیکان فراخواند. وی همکار نخست پاپ است، چرا که بهترین است و به آینده نگری، تجربه و توانایی دیپلماتیک شهرت دارد.

دیدگاه پاپ درباره برخی تحرکات مذهبی که منجر به برخورد ادیان می شود چیست؟ چگونه مرز بین آزادی بیان و توهین به مقدسات ترسیم می شود؟

هرچه بیشتر پیش می رویم، سوالات شما ماهیتی چالشی تر را به خود می گیرند، چرا که به مسایلی می پردازید که با زندگی مردم سر و کار دارند، مانند آزادی مذهب، احترام به آنچه هرکدام از ما به آن معتقدیم و آزادی بیان.

پاپ فرانسیس در کنفرانس خبری که قبل پرواز از کلمبو به مانیل در تاریخ 15 ژانویه 2015 انجام شد، پاسخ شفافی را به سوال یک خبرنگار راجع به ارتباط میان دین و آزادی بیان دادند. آنچه در زیر می خوانید کلماتی هستند که توسط پاپ بیان شده اند و نیاز به هیچ توضیحی ندارند: “من معتقدم که دین و آزادی بیان هردو حقوق بنیادین انسان هستند. به عنوان مثال، ما نمی توانیم بگوییم چون شخصی فرانسوی است، باید به پاریس برگردد و همانجا بماند! باید رور راست باشیم. ما باید به این باور برسیم که هرشخصی حق دارد دین خودش را داشته باشد، بدون آنکه دیگران را از خود ناراحت کند.

این وظیفه ما است و تمام آن چیزی است که می خواهیم انجام دهیم. نکته دیگر آن است که ما نمی توانیم دیگران را از خودمان ناراحت کنیم و باعث جنگ شویم و یا به اسم دین خود و به نام خداوند، دست به کشتار بزنیم. آنچه اکنون در حال رخ دادن است مارا شگفت زده می کند. اما همواره نگاه مان به تاریخ است؛ چه جنگها که بر سر دین راه نیافتاده است.

می توانید لحظه ای به کشتاری فکر کنید که در روز گرامیداشت سن بارتلومئو اتفاق افتاد. معنای تمام این ها چیست؟ همه ما در این زمینه مقصریم و گناه کرده ایم. اما نمی توانیم با نام خداوند دست به کشتار بزنیم. این یک انحراف است. کشتار به نام خداوند یک انحراف است. من باور دارم که یک نکته مهم در رابطه با آزادی دینی وجود دارد: آزادی در اشاعه آن، بدون توهین، اجبار و کشتار برای آن.”

هرانسان نه تنها حق آزادی بیان را دارد تا آزادانه سخن بگوید، بلکه موظف است تا هرآنچه در ذهنش می گذرد را برای بهبود وضعیت عمومی جهان به زبان بیاورد. یک مقام سیاسی منتخب، یک سناتور را تصور کنید؛ اگر وی آنچه را که می بیند و به آن معتقد است بیان ندارد، آنگاه دیگر برای بهبود وضعیت عموم مردم کاری نمی کند. نه تنها این افراد، بلکه خیلی های دیگر چنین هستند. ما موظف به آزادانه سخن گفتن هستیم، باید از آن لذت ببریم و به دیگران نیز توهین نکنیم. شاید بتوان گفت که هیچ کس حق ندارد با خشونت پاسخ دیگری را بدهد.

البته اگر دوست خوب من، دکتر گاسباری به مادر من توهین کند، آنگاه بی شک جوابش با یک مشت داده خواهد شد! این طبیعی است،کاملا طبیعی! ما نباید دیگران را تحریک کنیم، ایمان آنها را مورد توهین یا استهزا قرار دهیم. یادم نمی آید کجا، اما در یکی از سخنرانی ها پاپ بندیکت شانزدهم از معنویات پسا- مثبت گرایی و متافیزیک پسا- مثبت گرایی سخن گفتند که معنایش آن است که ادیان و یا خوانشی که از آنها صورت می گیرد تنها زیرمجموعه فرهنگ ها هستند که ایجاد می شوند، ولی نقش بسزایی ندارند. اینها بخشی از فرهنگ آگاه ما نیستند.

تمام افرادی که ادیان را تحقیر می کنند، به تمسخر می گیرند و یا ادیان دیگران را بازیچه دست خودشان قرار می دهند، با دیگران دشمنی می کنند، این افراد دیگران را با خودشان به خصومت می خوانند و تعجبی ندارد اگر اتفاقی که برای دکتر گاسباری در صورت توهین به مادر من رخ می دهد، برای آنها هم اتفاق بیافتد. هرچیزی یک حدی دارد.

هر دینی برای خودش وقار و احترام دارم و به زندگی آدمی احترام می گذارد. من آن را مسخره نمی کنم، چون آن حد را می بینم. این مثال را به این دلیل به شما گفتم تا از طریق آن، بگویم در مبحث آزادی بیان، برخی حدود وجود دارند، مثل همان حدی که راجع به مادر من گفته شد. نمی دانم توانسته ام به سوال شما آنطور که شایسته است پاسخ دهم یا نه.

از پاسخ شما متشکرم، در ادامه می خواهم به موضوعاتی که در جامعه درباره آنها اختلاف نظر وجود دارد اشاره کنم. نظر پاپ درباره موضوعاتی همچون “کنترل جمعیت” ، استفاده از “وسایل ضدبارداری” و “سقط جنین” چیست؟

پاسخ به این سوالات یک یا دو مصاحبه دیگر را می طلبد، زیرا پاسخی بسیار پیچیده دارد. من باید به نوشته ای از پاپ پال ششم، یعنی تاریخچه ای از انسان، به موازین و آموزه های پاپ جان پل دوم و تمام سنت های کلیسا رجوع کنم. با توجه به موضع کلیسای کاتولیک در رابطه با موضوع سقط جنین، جواب بسیار واضح است: سقط جنین، به معنای از بین بردن بچه ای که هنوز به دنیا نیامده است، در صورتی که درخواستی دال بر هر دلیلی باشد، به شدت برخلاف اصول و قوانین اخلاقی است. کلیسا این گناه علیه زندگی انسان را با “طرد” پاسخ می دهد که یک حد شرعی است.

 تعالیم و دستورات مذهبی کلیسای کاتولیک که اخیرا به فارسی نیز ترجمه شده اند به وضوح بیان می دارند که: زندگی انسان باید از بدو ایجاد نطفه، محترم و مصون شمرده شود. در رابطه با وسایط ضدبارداری، پاپ فرانسیس از عبارت “مرحله کلیدی” در کنفرانس خبریشان در سفر از مانیل به رم استفاده کردند: “به همین دلیل است کلیسا از عبارت مرحله کلیدی بطور مداوم استفاده می کند و من نیز برای پاسخ دهی اکنون آن را بکار می برم؛ این مرحله کلیدی همان با مسولیت بزرگ کردن فرزندان است. اما این مهم چگونه ممکن می شود؟ از طریق گفتگو. هرشخصی باید با کشیش معتمد خودش این مسولیت را تمرین کند.

مثالی که اکنون برایتان ذکر کردم راجع به زنی بود که در انتظار تولد هشتمین فرزندش بود، درحالی که هفت تای دیگر را از طریق سزارین به دنیا آورد. این خود مصداقی برای عدم مسولیت پذیری است. (برخی ممکن است بگویند): “اینطور نیست. من به خداوند اعتقاد دارم.” در جوابشان باید گفت: “ببینید، خداوند به شما همه امکانات را داده است، پس مسولیت خود را بجا آورید.” بابت کلامی که به زبان می آورم مرا ببخشید، ولی عده ای معتقدند برای آنکه کاتولیک های خوبی باشند، باید در زندگی هایشان شبیه خرگوش شوند. خیر، چنین نیست.

تربیت همراه با مسولیت امری واضح است و همین دلیلی برای حضور گروه های متخصص در امر ازدواج در کلیسا، متخصصین دیگر، کشیشها و دیگر افرادی است که در حال تلاش برای تحقق چنین مسائلی اند. خود من هم تعدادی راه حل برای این مسایل می دانم که سبب حل مشکلات بسیاری شده است. خوشحالم که این سوال را از من پرسیدید.

نکته دیگری وجود دارد که کنجکاوی دیگران را برمی انگیزد، اما ممکن است ارتباط مستقیمی با این موضوع نداشته باشد. با این حال حقیقتی مرتبط است. برای مردمی که از نظر مالی در سطح پایینی قرار دارند، فرزند یک گنجینه است. در این مورد نیز افراد نیاز به آینده نگری دارند. ولی فرزندان این قشر برایشان حکم گنج را دارند. خداوند عالم است که می داند چگونه از آنان دستگیری کند. برخی از آنان دچار سوءتدبیر هستند و این غیرقابل انکار است. با تمام این اوصاف، ما باید بخشندگی پدران و مادرانی که فرزندان خود را چنین با ارزش می دانند ارج نهیم.”

آیا واتیکان برنامه ایی برای گفتگوی درون جامعه مسیحیت از جمله گفتگو با کلیسای “پروتستان” را در نظر گرفته است؟

آنچه سوال شما می پرسد مربوط به بحث مساعدتی است که میان کلیساهای سرتاسر جهان به عمل می آید. همانطور که می دانید، از منظر تاریخ، این جنبش تقریبا جدید است و در ابتدا از جنبشی در کلیساهای پروتستان نشأت گرفت و بعدها به جهان ارتدکس و کاتولیک تعمیم یافت.

در دنیای پروتستان، آغاز این جنبش از کنفرانسی درباره رسالت جهانی که در ادینبورگ در سال 1910 برگزار شد شکل گرفت. سرانجام آن هم مجموعه ای از نشست ها شد که پروتستانهای طالب بیان حقیقت به جهان را گرد هم آورد.  نشست هشتم نیز سرفصل مخصوص به خود را داشت که “همکاری و ارتقای وحدت” نام گرفت. تحرکات و جنبش های معنوی نیمه دوم قرن نوزدهم را نیز نباید از یاد ببریم، جنبش هایی مانند جنبش آکسفورد، اتحاد بشارت جهانی و روز جهانی عبادت زنان و غیره.

کلیسای کاتولیک نیز در تعدادی از موارد صدای خود را برای برپایی اتحاد به جهان رسانده است، چه از طریق انتشار اسناد رسمی و یا حمایت از جنبش هایی از این قبیل، اما در همان ابتدا یعنی در سال 1958، پس از انتخاب پاپ جان بیست و سوم، کلیسای کاتولیک کمک شایانی به امر اتحاد کرد. شورای دوم واتیکان و فرمان وی در باب همبستگی میان کلیساها سبب تعیین معیارهایی در این راستا شد و افق های جدیدی را در این حوزه ترسیم کرد.

در داخل بدنه مکتب کاتولیک، پس از مرحله نخست که این همبستگی میان کلیساها به نوعی بازگشت بسیاری از فرقه های دیگر به فرقه کاتولیک محسوب می شود، رویکرد کلی در دوران شورای دوم واتیکان بطور کامل تغییر کرد. از آن دوران، جامعه ای آگاه پا به هستی گذاشت که فرقه های مختلف مسیحیت را در کنار یکدیگر گرد آورد و سخن از کلیساهای خواهر به میان آمد.

تمامی آنها در واقع اعضای یک خانواده هستند، اگرچه با یکدیگر توافق کامل ندارند. شورای عالی ارتقای اتحاد مسیحیان نهاد مسئولی است که در واتیکان در این حیطه فعالیت و در کنار دیگر برادران ما، و با کمک خداوند، برای حصول به اتحاد میان مسیحیان تلاش می کند.

یکی از اصول سیاست خارجی معاصر واتیکان تاکید بر ضرروت حل و فصل مشکل فلسطین است. از سوی واتیکان در این زمینه چه راهکارهای عملی در نظر گرفته شده است؟

درگیری میان اسرائیل و فلسطین برای مدت بسیار طولانی در حال رخ دادن است و این خود، یکی از دلایل اصلی ایجاد بی ثباتی در منطقه است. در ابعاد بین المللی نیز، به دلیل گستردگی نمادین و احساسی این درگیری ها، ملت های دیگر نیز متاثر می شوند و عمق این تاثیر در میان مسلمانان به مراتب بیشتر است.

واتیکان حق اسرائیل برای زندگی در صلح و امنیت و در چارچوب مرزهای شناخته شده اش را به رسمیت می شناسد و از سوی دیگر، حق مردم فلسطین برای زندگی در سرزمینی مستقل و خودمختار، برخورداری از احترام و آزادگی را بجا می آورد. بعد از حدود 60 سال جنگ و خشونت، کاملا واضح است که هیچ راه حل نظامی برای این موضوع وجود ندارد و هردو طرف باید از طریق گفتمانی سازنده که منافع و خواسته های مشروع مردمشان و همچنین ارتباط سازنده اسرائیل با دنیای عرب را خطاب قرار می دهد، این مشکل را حل کنند.

مسئله مهم دیگر مربوط به شهر اورشلیم است. واتیکان به مسئله استقلال یا خودمختار بودن این منطقه ورود نمی کند، اما امیدوار است تا از طریق توافقی که میان طرفین بر روی یک اساسنامه واحد صورت می پذیرد و در مرحله بعد توسط جامعه بین الملل مورد قبول واقع می شود، بتواند تضمینی برای آزادی مذهبی برای ساکنان آن و نیز آزادی دسترسی برای زائرین به دست آورد. حفاظت از هویت و وجود مقدس اورشلیم امر بسیار مهمی است. همچنین، میراث فرهنگی و مذهبی آنکه ارزشی جهانی دارد نباید از دست برود.

واتیکان از روش های گوناگونی، خصوصا روش های دیپلماتیک، برای از سرگیری مذاکرات تلاش می کند و در عین حال، بر اهمیت دعا برای صلح و آرامش تاکید دارد. در این رابطه، من مایلم تا نگاهی به دعای جامعی داشته باشم که در تاریخ 8 ژوئن 2014 در واتیکان و همزمان با آغاز به کار پاپ فرانسیس و با مشارکت سران اسرائیل و فلسطین صورت پذیرفت.

جایگاه واتیکان برای فلسطین طی بیانیه ای به هنگام رأی گیری در سازمان ملل مشخص شد که بوسیله آن، در تاریخ 29 نوامبر 2012، مجمع عمومی سازمان ملل رأی به صدور قطعنامه ای داد که فلسطین را به عنوان ناظر غیرعضو پذیرفت. واتیکان این رأی را بخشی از تلاشی می بیند که در راستای دستیابی به راه حلی قاطع و با حمایت جامعه بین الملل رخ داده است.

این تلاشها موضوعی را خطاب قرار می دهد که ناشی از قطعنامه 181 مجمع عمومی سازمان ملل و در تاریخ 29 نوامبر 1947 می باشد. نتیجه رأی که توسط واتیکان مورد استقبال قرار گرفت، سعی در ارائه راه حل برای حل مشکلات موجود در منطقه ندارد. این مشکلات را می توانیم از طریق تلاش برای برقراری صلح و ثبات و احترام به خواسته های مشروع اسرائیل و فلسطین و از سر گیری مذاکرات، آن هم با حسن نیت پیگیری کنیم.

در تاریخ 15 فوریه 2000، توافقی اولیه بین واتیکان و سازمان آزادی بخش فلسطین امضا شد و در جهت تکمیل آن، طی سالیان اخیر میان واتیکان و کشور فلسطین توافقی جهانی در حال گسترش و تکمیل بوده و به پیشرفت مطلوبی هم دست پیدا کرده است. با اینکه روابط فلسطین با واتیکان در سطح سفارت نیست و برای ماموریت های دیپلماتیک، فلسطین تنها نماینده ایی را می فرستد، اما واتیکان از روابط دیپلماتیک با فلسطین به گرمی استقبال می کند. از جانب واتیکان نیز، فرستاده ای روحانی در آنجا مشغول به کار است.

در پایان این مصاحبه، می خواهم از شما بخاطر وقتی که گذاشتید و به سخنان من گوش دادید و همچنین، این فرصت را در اختیار من گذاشته اید تا مطالبی را راجع به واتیکان و فعالیتهای آن در جهان بگویم تشکر کنم.

امیدوارم مخاطبان شما حداقل بخش هایی از آنچه سعی در تبیین آن داشته ام را جالب دانسته و مطالعه کنند، چراکه تلاش و امید من به این است که بتوانم بخشی از این حقیقت ناب در جامعه بین الملل که همانا واتیکان به معنای واقعی آن است و نه آنچه مردم از آن سخن می گویند به همگان عرضه کنم. از شما ممنونم. خداوند پشت و پناه شما باشد.

گفتگو از: محمدرضا نظری

  • facebook
  • googleplus
  • twitter
  • linkedin
  • linkedin
  • linkedin