پروفسور آنتونی لگت، برنده جایزه نوبل فیزیک در سال 2003 و استاد برجسته فیزیک در عرصه جهانی است. پژوهش های آقای لگت در زمینه فیزیک دمای پایین و ابررسانایی موجب تحولات عظیمی در این رشته شده است. آقای لگت در بهمن ماه سال 1392، به همراه دو تن دیگر از اساتید برجسته آمریکا برای شرکت در کنفرانس ملی پیشرفت های ابررسانایی که در دانشگاه شریف برگزار می شد  به ایران سفر کرد. وی هم اکنون در دانشگاه ایلینویز مشغول به تدریس این رشته می باشد. درباره دستاوردها و دلایل سفرشان به ایران، مهمترین پژوهش ها و امکان تبادل علمی بین دانشگاه های ایران و آمریکا با وی گفتگویی داشته ایم که در ادامه می خوانید.

 گفتگوی اختصاصی آوا دیپلماتیک با  پروفسور آنتونی لگت، برنده جایزه نوبل فیزیک

 چرا رشته فیزیک  را برای تحصیل انتخاب کردید؟  

مسیری که در طی آن به این نتیجه رسیدم که می خواهم فیزیک بخوانم، تقریبا مسیر پیچیده ای بود. اولین مدرک تحصیلی ام، همانطور که ممکن است خودتان مطلع باشید، فیزیک نبوده است. اولین مدرک من در رشته علوم انسانی ، تاریخ باستان و فلسفه بوده است. مسلما هنگامیکه به اواخر دوران تحصیلم نزدیک می شدم، در این فکر بودم که در آینده چه مسیری را می خواهم دنبال کنم و چه شغلی را می خواهم انتخاب نمایم. پیش تر تنها تجربه من به زندگی آکادمیک ختم می شد و هیچ تجربه یا برخوردی با زندگی واقعی نداشتم و باید بگویم که از قوه تصور خیلی خوبی هم برخوردار نبودم. پس تصور داشتن شغلی بجز مشاغل آکادمیک، برایم مشکل می نمود و از آنجاییکه در بین رشته های ابتدایی ام همیشه  در فلسفه بسیار خوب بوده ام و علاقه بیشتری نیز به این رشته داشته ام، اولین فکری که به ذهنم خطور کرد این بود که مدرک دکتری ام را در رشته فلسفه اخذ کنم و سپس به طور حرفه ای در دانشگاه به تدریس این رشته بپردازم. آشکارا این انتخاب منطقی ترین مسیر شغلی ممکن می نمود. بعدها بیشتر به این موضوع فکر کردم و متوجه شدم این کاری نیست که دوست دارم در زندگی ام انجام دهم. مدام از خودم می پرسیدم چرا که نه؟ اکنون فکر میکنم اگرقوه تصور قوی تری می داشتم، شاید مسیر زندگی ام هرگز وارد مسیر آکادمیک نمی شد.  اما چنین چیزی هرگز به ذهن من خطور نکرد. پس فکر کردم حتما چیزی در فلسفه وجود دارد که من با آن مشکل دارم. از خودم می پرسیدم که ” چه چیز فلسفه را دوست ندارم؟” که مرا از انجام دادن آن چه در تمام طول زندگی ام انجام داده ام، باز داشته است؟ بر اساس نتیجه ای که به آن دست پیدا کردم- حداقل با توجه به شیوه ای که در آن زمان در آکسفورد با فلسفه برخورد می شد- آنچه بعنوان فلسفه خوب یا بد ، درست و یا نادرست شناخته می شد وهمین طور نظریات همکاران تان ،به نظر تا حد بسیار زیادی غیرعینی، ذهنی و وابسته به شیوه ای بود که فرد نتیجه ای را عبارت بندی می کرد. و این به هیچ وجه معیاری عینی برای تعیین اینکه کاری که می کنید درست است یا خیر، نبود. همین عوامل مرا به سوی این نتیجه نهایی سوق داد که می خواهم  در رشته ای کار کنم که نوعی شاخصه و معیار به من بگوید که آیا ایده ها و اهدافم در مسیر درستی است یا خیر. و بتدریج، به این نتیجه رسیدم که فیزیک رشته ای است که می خواهم در آن کار کنم. بسیار خوشنودم که این شانس را داشته ام تا از کمک و حمایت انسان های فوق العاده ای در طی این مسیر بهره مند شوم. باید بگویم که این تغییر آکادمیک در بریتانیا در آن زمان بسیار غیرمعمولی بود:  انتقال از یک مدرک کارشناسی در علوم انسانی به سوی مدرک پژوهش در فیزیک جدای از حرفه تدریس.

من مجبور بودم از خیلی ها کمک بگیرم. خوشبختانه این حمایت ها به من کمک کرد تا بتوانم این انتقال را به تغییری موفقیت آمیز تبدیل کنم.

 آیا مطالعه در فلسفه توانسته است به هر نحوی در مطالعات شما در فیزیک الهام بخش باشد؟

بله البته! خیلی هم زیاد. این تاثیر از نکات بسیار پایه ای شروع می شود. اجازه بدهید با یک مثال ساده برایتان شرح دهم که چگونه برخی روابط فلسفی من را در فیزیک مردد تر می کند. در فیزیک و در ادبیات آزمایشی ، بسیار مرسوم است که به مقالاتی این چنینی برمی خوریم: “به عنوان مثال یک موضوع مشخص وجود دارد و برخی تئوریسین ها تئوری های مختلفی را درباره آن ارائه داده اند، یا نتیجه این تئوری در پدیده های آزمایشی دیگری پیش بینی شده که ما با تلفیق گزینه های موجود این پدیده را پیدا می کنیم.” این یک نکته بسیار ابتدایی از نمود فلسفه در فیزیک است که سطح های بنیادی تری نیز دارد.

فلسفه باعث شده است که من در مقایسه با بسیاری از همکارانم درباره حکمت های بنیادی فیزیک با تردید بیشتری عمل کنم. دو سوال وجود دارد که هر فیلسوفی در ابتدای هر روز از خودش می پرسد. اول اینکه منظورت چیست؟ و دوم اینکه از کجا می دانی؟ ممکن است این دو سوال همیشه با هم تناسب نداشته باشند، اما شیوه فیلسوفان همین است. و باید اذعان کنم که معتقدم این نگرش نسبت به فیزیک برایم جالب است. به طور دقیق تر این مسئله به این معناست که من علاقه طولانی تری با آنچه شما بنیادهای فلسفی فیزیک می نامید، داشته ام، با سوالاتی همچون تئوری کوانتوم سنجش خطا در زمان.

 شما شهرت فراوانی در عرصه فیزیک در دمای پایین دارید، این گرایش فیزیک دارای چه اهمیت و کاربردی است؟

بسیار خب، سوال خیلی پیچیده ای است. اول از همه باید بگویم که تعریف فیزیک دمای پایین خود تاحدودی مبهم و گنگ است. منظورم این است که شاید تا 25-30 سال پیش آنچه به عنوان فیزیک دمای پایین شناخته می شد، پدیده ای بود که در دمای زیر 10 درجه مطلق اتفاق می افتاد، حدودا یک سی ام دمای اتاق.  شاید فکر کنید که می بایست این مفهوم را به نوعی گسترش دهیم که به دمای زیر 50 تا 100 درجه مطلق برسد.هرچند آنچه در 25 سال اخیر شاهدش بوده ایم، به خصوص ابررسانایی دمای بالا، نشان می دهد که آنچه در زیر شاخه “فیزیک دمای پایین” قرار می دهیم، درواقع تا نزدیکی دمای اتاق هم گسترش پیدا کرده است. برای مثال  بالاترین دمای ابررسانایی که ما در حال حاضر می دانیم، در دمای اتاق رخ می دهد. و این یعنی ما داریم به هدفمان نزدیک می شویم.اگر ما بتوانیم به ابررسانایی در دمای اتاق دست پیدا کنیم- که فکر می کنم این اتفاق خواهد افتاد- مطمئنم که در فیزیک دمای پایین هم به آن خواهیم رسید. به نوعی تناقض گونه است…اما دلیلش این است که ما همواره ابررسانایی را یک پدیده فیزیکی دمای پایین شناخته ایم. بهرحال، این تعریف فیزیک دمای پایین به طور خلاصه بود. اگر بخواهم به طورعمومی شرح دهم که اهمیت فیزیک دمای پایین چیست، باید بگویم که پدیده های قدیمی بسیاری در فیزیک دمای پایین کاربرد مستقیم دارند. برای مثال در علم مقیاس شناسی نیز استفاده دارد، و ابتدایی است. چرا که برای مقیاس شناسی شایسته و موثر قطعا می خواهید تا حد ممکن صداهای اضافه را حذف کنید و یکی از راه های انجام دادن این کار استفاده از فیزیک دمای پایین است. اما فیزیک دمای پایین این امکان را به وجود می آورد تا  تاثیرات مکانیک کوانتومی تحت شرایطی که صداهای اضافی تقریبا به طور کامل از بین رفته است، بررسی شود.

  شما در حوزه ابر رسانه برنده جایزه نوبل فیزیک شدید. تا چه اندازه برنده نوبل شدن بر روند مطالعات علمی شما اثرگذار بوده است؟

راستش تاثیر زیادی نداشته است. فکر می کنم اصلی ترین اثرش این است که اکنون سفارشات بیشتری برای ارزیابی تحقیقات دیگران نسبت به گذشته دریافت می کنم و اگر مراقب نباشم، این کار وقت زیادی از من می گیرد. اما در رابطه با تحقیقات خودم باید بگویم که چندان تاثیر خاصی نگذاشته است.

 دیدگاه شما درباره انحصار اطلاعات توسط برخی کشورهای پیشرفته دنیا درباره برخی از علوم که می تواند تاثیر جهانی داشته باشد چیست؟

اطلاع دارم که امکان دسترسی به برخی از وب سایت ها برای فیزیکدانان ایرانی وجود ندارد. من معتقدم مشکل اصلی مجانی نبودن این سایت ها و نداشتن بودجه از سوی ایران برای پرداخت به این سایت ها است. اما من در کشورهای جهان سومی دیگری مانند هندوستان هم بوده ام ولی هرگز با چنین مشکلی رو به رو نشده ام. فکر کنم این مشکل انحصارا در رابطه با ایران وجود دارد.

 اما همانطور که می دانید علم یک مفهوم جهانی است…

بله این بعنوان یک اصل کلی صحیح است. اما گاهی این اطلاعات برای برخی اهداف خاص و موردهای خاص طبقه بندی می شوند. اما جدای از آن، بله در کل باید گفت که اطلاعات می بایست مجانی در دسترس عموم قرار بگیرد. من معتقدم که باید سازمانی بوجود بیاید که مسئولیت پخش اطلاعات به صورت مجانی را به عهده بگیرد. و این راهکار می تواند بسیاری از مشکلاتی را که ایرانیان اخیرا با آن رو به رو هستند از میان بردارد.

 در سال 2004 توسط ملکه الیزابت دوم لقب شوالیه به شما اهدا شد. فرایند معرفی برای اهدای لقب شوالیه در بریتانیا چگونه است؟

آیا منظورتان شیوه ای است که تصمیم گرفته می شود به چه کسی لقب شوالیه اطلاق شود و یا شیوه رسمی اهدای این لقب؟

 منظورم شیوه ای است که طی آن این لقب به فردی اهدا می شود. آیا کسی شما را معرفی کرد؟ چون این لقبی نیست که به هر شخصی اهدا شود…

گاهی نیم دوجین همکاران من در فیزیک بریتانیا لقب شوالیه ای دارند. راستش من زیاد با جزئیات این پروسه آشنایی ندارم. اما این را می دانم که کمیته ای وجود دارد که اشخاصی را که واجد شرایط دریافت این لقب هستند، نامزد می کند. کسانی هم که برای دریافت این لقب نامزد شده اند، حق دارند این لقب را یا بپزیرند یا رد کنند. افراد کمی در دهه های گذشته دریافت لقب را رد کرده اند. اما من این کار را نکردم! اگر به این موضوع علاقه دارید، به یاد دارم که روزنامه انگلیسی گاردین نیز مقاله ای درباره اشخاصی که لقب را رد کرده بودند و دلایل رد لقب، منتشر نموده بود.

 چه شد که به ایران سفر کردید؟

اول از همه باید یادآور شوم که یکی از دانشجویان سابق من به نام دکتر محمد شاهزمانیان اکنون سال ها است که در ایران فعالیت می کنند.بعلاوه من مکاتبات بسیاری با همکاران ایرانی داشته ام.

درباره آمدن به ایران و نحوه دعوت باید بگویم که این سوال سختی است! میزبان اصلی من در ایران آقای دکتر محمد اخوان از دانشگاه شریف بودند. ایشان در این دعوت از حمایت رئیس دانشگاه شریف آقای روستا آزاد نیز برخوردار بودند. بعلاوه از دیگر کسانی که نقش مهمی در این دعوت داشتند، آقای دکتر جعفری عضو هیئت علمی دانشگاه شریف و دبیر اجرایی برگزاری کنفرانس بودند. اشتیاق بسیار زیادی برای آمدن به ایران داشتم. دانشجویان بسیاری را نیز می شناختم که در ایران کار می کردند و من سالیان سال بود که آن ها را ملاقات نکرده بودم. مانند خود دکتر شاهزمانیان. همینطور من همکاری اندکی نیز با فیزیکدانان مهمی داشته ام و از آنجایی که هرکسی شانس سفر به ایران  را پیدا نمی کند، این تجربه برای من بسیار جالب بود.

 وقتی که قرار شد به ایران سفر کنید، دیدگاه خانواده و دوستان شما در این باره چه بود؟تا چه اندازه ذهنیتی که از ایران داشتید با آنچه مشاهده می کردید متفاوت بود؟

ببینید، من به خیلی از کشورها سفر کرده ام که در آن زمان با کشوری که من در آن زندگی و کار می کرده ام روابط چندان خوبی نداشته اند. برای مثال، من دقیقا در زمانی که روابط شوروی سابق با غرب چندان خوب نبود،به این کشور سفر کردم. بنا به تجربه من، در روابط روزانه با مردم چنین مسائلی اهمیت چندانی ندارند. حتی معتقدم که می توانم تصور کنم که در ایران زندگی کنم بدون اینکه به ذهنم خطور کند که در حال حاضر ایران و آمریکا روابط سیاسی مخدوشی دارند! در واقع فقط در حوزه های خاصی این مسائل اهمیت جدی پیدا می کنند. بعبارت دیگر همه چیز بسته به زاویه ای دارد که شما به مسائل نگاه می کنید. به یاد دارم زمانی که در شوروی سابق حضور داشتم، به راحتی در خیابان ها با مردم عادی امور روزمره ام را انجام می دادم بدون اینکه هیچ تنشی به وجود بیاید.من عقیده دارم که اگر بوسیله همکارانم در زمینه حرفه ای به جایی دعوت شوم، آن ها از من مراقبت خواهند کرد و اجازه نخواهند داد که تجربه بدی برای من بوجود بیاید.

 در چهارمین کنفرانس ملی پیشرفت‌های ابررسانایی که در دانشگاه صنعتی شریف برگزار شد آیا دانشمندان دیگری نیز حضور داشتند؟

ابتدا باید بگویم که دو فیزیکدان ارشد دیگر هم به همراه من به این برنامه دعوت شده بودند. استاد وارن پیکت از دانشگاه کالیفرنیا و استاد پل چو از دانشگاه هوستون. همسران آنها نیز در این سفر با ما همراه بودند هرچند همسر من بنا به دلایل متعدد نتوانست من را در این سفر همراهی کند. بعلاوه فکر می کنم بیش از یک فیزیکدان ایرانی الاصل مشغول به کار در خارج از ایران نیز، برای شرکت در این کنفرانس به تهران آمده بودند.

تا چه اندازه سطح علمی شرکت کنندگان ایرانی را مطلوب ارزیابی می کنید؟

باید بگویم که در سطوح کارشناسی و کارشناسی ارشد، آموزش هایی که ایرانیان دریافت می کنند قابل مقایسه با آموزش های مقاطع یکسان در آمریکا و بریتانیا است. اما از یک طرف ایران در حوزه پژوهش، یا بهتر است بگویم پژوهش های تجربی، دهه ها است که بخاطر تحریم های بین المللی که با آن ها رو به روست، به شدت با اشکال مواجه است. همچنین باید اضافه کنم که من به شدت تحت تاثیر آن چه مردم ایران با علیرغم تحریم ها توانسته اند کسب کنند، قرار گرفتم.

آیا شما با دانشجویان دانشگاه شریف نیز تعاملی داشتید؟ این تجربه برای شما چگونه بود؟

تجربه بسیار مثبتی بود. آنچه من را تا حد زیادی تحت تاثیر قرار داد این بود که می دیدم درصد بسیار زیادی از دانشجویان رشته فیزیک را در ایران زنان تشکیل می دهند. چیزی که در اروپا و آمریکا بسیار کم دیده می شود. یعنی زنان همیشه در دپارتمان های فیزیک اقلیت هستند، اما فکر کنم در ایران، دانشجویان خانم اکثریت دارند. حتی به یاد دارم که در آن زمان، دانشجوی سابق خودم دکتر شاهزمانیان فقط دانشجویان دختر داشت.

 سطح علمی این دانشجویان را چطور ارزیابی کردید؟

در مقطع کارشناسی، در مقایسه با آمریکا می توانم به طور قطع بگویم که سطح یکسانی دارند و شاید با کمی فاصله از بریتانیا، که در سطوح کمی بالاتر است. اما در مقاطع بالاتر فکر میکنم مشکل اصلی که دانشجویان ایرانی با آنها رو به رو هستند، قرار نگرفتن در معرض آموزه های بین المللی است و خوشحالم که بگویم آنها بسیار مشتاق گسترش این روابط در سطح بین المللی هستند.

 از سفر شما به ایران به عنوان دیپلماسی علمی یاد می کنند، تا چه اندازه با این نگاه و رویکرد موافق هستید؟

راستش هنگامی که به ایران دعوت شدم نمی دانستم که دو دانشمند ارشد دیگر نیز در این سفر همراه من خواهند بود. این سفر در نظر من مانند سفرهای دیگری که ممکن بود به هند یا مثلا سنگاپور داشته باشم ،جلوه می کرد. بعبارت دیگر، این سفر برای من یک تمرین آکادمیک بود که طی آن سخنرانی هایی انجام می دادم و مباحثاتی با اساتید و دانشجویان پیرامون این سخنرانی ها انجام می شد، پروژه هایی را ارزیابی می کردم و تفاسیری بر آنها می نوشتم.اما هنگامی که به ایران آمدم، متوجه شدم که این سفر جنبه دیپلماتیکی نیز دارد. من با این مسئله مشکلی نداشتم. منظورم این است که داشتن نقشی مثبت در این موضوع باعث خوشنودی من است. آنچه که توسط ریاست دانشگاه شریف و پروفسور اخوان تلاش شد به تحقق بپیوندد، گسترش روابط دانشگاه شریف با سه دانشگاهی بود که ما نماینده آن ها بودیم. یکی از کارهایی که ما می توانیم در این راستا انجام دهیم، رواج دادن یک ایده در جوامع آکادمیک ایالات متحده است. باید بگویم بخش بزرگی از تاثیرات تحریم ها بخصوص بر فیزیک، با هدف اصلی این تحریم ها بسیار متفاوت است. بنابراین امید است که در این زمینه تامل بیشتری انجام بگیرد. البته که امیدواری ما این است که به زودی طی توافقاتی تحریم ها به طور کلی از روی ایران برداشته شوند، اما اگر چنین چیزی ممکن نبود، حداقل امیدواریم با احتیاط بیشتری در زمینه به اجرا گذاشتن تحریم ها عمل شود.

 آیا این رویکرد دیپلماسی علمی موفق بوده است؟

در حقیقت کسی که بیشتر از سایرین در این زمینه فعال بوده اند، پروفسور پیکت هستند. فکر کنم که حتی توافق نامه ای هم با دانشگاه شریف به امضا رسید.در دانشگاه ایلینویز من در این زمینه درخواست هایی را ارائه کرده ام و به نظر می رسد که ما هم اکنون می توانیم همکاری هایی را در سطوح دپارتمانی داشته باشیم. البته باید اضافه کنم که این توافقنامه ها از نظر تئوری بسیار خوب به نظر می آیند اما در طول سال ها ثابت شده است که این امضا ها و توافقات در نهایت تفاوت چندانی در روابط ما با دانشگاه های خارجی ایجاد نخواهند کرد.

 بسیاری از کشورها با دانشگاه های ایران تبادل دانشجو انجام می دهند. اما بین ایران و آمریکا تاکنون چنین تبادلی صورت نگرفته است. به نظر شما چنین رویکردی در آینده نزدیک امکان پذیر است یا خیر؟

باید بگویم که ما در این جا دانشجویان ایرانی بسیاری داریم. به خصوص در مقطع کارشناسی و حتی خود من نیز چند دانشجوی ایرانی دارم. اما این امر بخشی از یک قرارداد کلی نبوده است. امیدواریم که در این رابطه بتوانیم قراردادی نیمه رسمی داشته باشیم. من زمانی را برای صحبت در رابطه با این موضوع با مقامات دانشگاه ایلینویز اختصاص دادم و پیشنهادی که از ایشان دریافت کردم این بود که به جای ارتباط با روسای دانشگاه ها، مستقیما با دانشجویان و اعضای عادی دانشکده ها تماس برقرار کنم. بهتر است که در این رابطه از طریق توافقات غیر رسمی پیش روی کرد. آنچه در حال حاضر به دنبال آن هستیم این است که در یک یا دو سال آینده مقدماتی فراهم شود که دکتر اخوان و برخی از دیگر همکاران ایشان زمانی را در دانشگاه ایلینویز در کنار ما فعالیت کنند و ما همه تلاش خود را برای تحقق این مهم به کار بسته ایم.

 پس برنامه هایی برای تبادلات آکادمیک وجود داشته است. پیشنهاد شما برای افزایش تعداد چنین سفرهایی از آمریکا به ایران چیست؟

به نظر من بهترین راه برای پیش برد برنامه ها، انجام مقدمات دانشگاه به دانشگاه و در سطوح دانشکده ای است. زیرا از این طریق حجم بسیار گسترده ای از کاغذبازی های غیرضروری کاهش پیدا می کند. در یکی از مراحل به یاد دارم که یکی از مقامات دانشگاه ایلینویز که با ایشان مشورت می کردم به من گفتند که ما می بایست اجازه نامه ای رسمی از یکی از ادارات وزارت خارجه ایالات متحده که ناظر بر تحریم ها است، دریافت کنیم. اما ظاهرا اگر همین اقدامات را به صورت غیر رسمی و در سطح دانشکده ای انجام دهیم، نیازی به دریافت اجازه نامه کتبی وجود نخواهد داشت. فکر می کنم که حداقل دردانشگاه ایلینویز مقدمات اینگونه ترتیب داده شده اند، که البته شاید در دانشگاه های دیگر این روند متفاوت باشد.

در سفر به ایران با کدام یک از مقامات ایرانی دیدار داشتید؟ مهمترین دستاورد این دیدارها چه بود؟

در آنجا من با وزیر علوم دکتر فرجی دانا ،معاون وزیر ارتباطات بین المللی فلورا منجی، معاون ستاری و معاون وزیر تکنولوژی و نوآوری و همینطور روسای دانشگاه های شریف و اصفهان دیدار داشتم.  یکی از نتایج و دستاوردهای این سفر این بود که ما تصویر بهتری از دشواری هایی که در این دهه های اخیر فیزیکدانان ایرانی متحمل شده اند، پیدا کردیم. قرارهایی برای مبادلات دانشگاهی گذاشته شد و همچنین امیدواریم که بعلاوه ما دیگر دانشگاه ها در آمریکا هم برای چنین تبادلاتی با ایران اقدام کنند.

مقامات ارشد ایرانی خود معتقد بودند ذخایر نفتی ایران تا ابد باقی نمی مانند و اظهار داشتند که ایران می بایست از راه های متنوع تری از جمله سرمایه گذاری در آموزش و تحصیلات، اقتصاد خود را ارتقا ببخشد.باید بگویم که این اظهارات مرا بسیار تحت تاثیر قرار داد.

 به چه شهرهایی در ایران سفر کردید؟

تهران،اصفهان و شیراز. بعضی از همکارانم توانستند به پرسپولیس نیز بروند که من متاسفانه قادر نبودم به آنها بپیوندم.

 در مکان هایی که در ایران دیدید، چه چیزهای قابل توجهی مشاهده کردید ؟

جدای از اصفهان که مهد تاریخ است، من در شیراز سنت را مشاهده کردم. که شاید در سایر شهرهای ایران هم بشود آن را دید. مردم ایران سنت را می شناسند و آن را ارج می نهند. بعلاوه مقبره ها و بناهای تاریخی نیز برایم بسیار جالب بودند.

 آیا این سفرها توانست دیدگاه شما را نسبت به ایران تغییر دهد؟

راستش من خیلی شگفت زده نشده بودم. چرا که هرگز به نوع زندگی در کشوری که در زمان حاضر با کشوری که در آن زندگی می کنم از لحاظ سیاسی دچار مشکل است را مجسم نکرده بودم. زندگی در این کشور با زندگی در کشور خانه بسیار متفاوت است! البته جنبه هایی وجود داشت که مرا بسیار شگفت زده می کرد و یکی از این جنبه ها حضور بسیار مثبت زنان و درواقع دانشجویان زن بود. راستش من تاحدودی تحت تاثیر تصویری که یک فرد از رسانه های غربی می گیرد، قرار گرفته بودم و فکر می کردم زنان ایرانی نقش پررنگ و فعالی در زندگی آکادمیک ندارند. اما این مسئله با چیزی که مشاهده کردم بسیار متفاوت بود.

آیا به کشورهای دیگری نیز در خاورمیانه سفر کرده اید؟

برای مدت کوتاهی به ترکیه نیز سفر کردم اما اگر منظر شما کشورهای اسلامی است من به مالزی هم سفر کرده ام.

 چه چیزی ایران را از کشورهای خاورمیانه متمایز می کند؟

واضح است که ایران کشوری غیر عربی در خاورمیانه است و این امر تاحدودی غیرمعمولی است. و ایرانیان به وضوح احساس متفاوتی به تاریخ کشورشان نسبت به عرب ها دارند. راستش، من این را از تجربه شخصی خودم نمی دانم. بلکه با توجه به چیزهایی که در این باره خوانده ام، می دانم اسلامی که در ایران وجود دارد یا شیعه و یا سنی است. اما این تفاوت چندان مهمی نیست. متاسفانه من اطلاعات کافی درباره اسلام ندارم.

آیا مایل هستید دوباره به ایران سفر کنید؟

دوست دارم که این بار با استانداردهای یک سفر توریستی به ایران بیایم. من به پرسپولیس نرفتم و خیلی هم از این بابت ناراحت نشدم. همچنین دوست داشتم چند سخنرانی با همکاران ایرانی ام داشته باشم که می توانست برای سفری با چنین هدفی مناسب باشد.

 می دانید که برخی دانشمندان از سفر کردن به کشورهایی که درباره آنها اطلاعات چندانی ندارند،بیمناک هستند. به نظر شما چگونه می توان تصورات نادرستی که از یک کشور وجود دارد را اصلاح کرد؟

آنچه ما می توانیم انجام دهیم این است که به مردم بگوییم چیزی که تجربه کرده ایم بسیار متفاوت با چیزی است که آنها فکر می کنند. ما بسیار تحت تاثیر مهربانی مردم عادی قرار گرفتیم. جالب است بدانید هنگامیکه مردم متوجه می شدند ما از آمریکا آمده ایم حتی بیشتر با ما با مهربانی برخورد می کردند!

 به نظر شما برای بهبود روابط سیاسی چه رویکردی را باید دنبال کنیم؟

به نظرم آنچه دهه ها است روابط سیاسی ایران و ایالات متحده را تیره و تار میکند، باید در بالاترین سطوح سیاسی ریشه یابی شود. هنگامی که این مشکلات ریشه یابی شدند آنگاه می بایست ما نیز سهم خود را در این زمینه انجام دهیم. البته حقیقت این است که در حال حاضر کاری از ما ساخته نیست.

اگر می خواهید چیزی اضافه کنید خوشحال می شویم که آنرا بازتاب دهیم…

درکل باید بگویم که من از سفر کوتاهم به ایران بسیار لذت بردم. امیدوارم که بتوانم به زودی به ایران باز گردم و همین طور آرزو می کنم بتوانم همکاران ایرانیم را در ایلینویز ببینم.

گفتگو از: محمدرضا نظری

  • facebook
  • googleplus
  • twitter
  • linkedin
  • linkedin
  • linkedin