رییس کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان ایران معتقد است که ایران را می توان به عنوان یک الگو شناخت.

«به خانه ات برگرد» هایِ میزبانان به پناهندگان کشورشان تنها قصه افغان نیست، میلیون ها انسان که از بد حادثه به کشورهایی دیگر، مردمی دیگر و انسان هایی دیگر پناه برده اند، گوشی آشنا با این جملات و چشمی نزدیک با این دیوارنوشته ها دارند. هیچ جا خانه آدم نمی شود؛ این را آقای سیوانکا داناپالا نیز تایید می کند و می گوید: اولین سوال هر پناهنده این است که «من کی می توانم به کشور خودم برگردم؟» داناپالا، رییس کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان ایران است و در گفت وگو با خبرنگار شفقنا ضمن قدردانی از دولت ایران برای پناه دادن سی ساله به پناهندگان، خود را سفیر حسن نیت پناهندگان ایران می نامد. آقای داناپالا تاکید می کند که پناهندگان هم می توانند منابع انسانی خوبی باشند، آنها هم مثل من و شما افراد عادی بودند که بدون اینکه پیش بینی شده باشد، به ناگهان در موقعیتی قرار گرفتند که مجبور شدند خانه و کاشانه خود را رها کنند، از آنجا به جای دیگری پناه برند و سعی کنند زندگی خود را در این محل دیگر شکل و سر و سامان دهند. او در پاسخ به شعار «به خانه برگرد» هایی که گاه در کشورهای مهاجرپذیر مشاهده می شود، می گوید: «اگر می توانست به خانه برگردد حتما این کار را می کرد».

متن کامل گفت وگوی شفقنا با سیوانکا داناپالا، رییس کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان ایران را بخوانید:

عمده ترین مشکلات پناهندگان افغان چه مسایلی را در بر می گیرد و به نظر شما چگونه می توان به رفع این مشکلات کمک کرد؟

مسلما تعداد مسایل و مشکلات برای پناهندگان بسیار است؛ نه تنها در ایران بلکه در سراسر دنیا هر که هر جا پناهنده می شود، با مشکلات بسیاری رو به روست اما در حال حاضر صحبت ما به طور ویژه در مورد پناهندگان افغان در ایران است. اولین سوالی که هر پناهنده در ذهن دارد، این است که «من کی می توانم به کشور خودم برگردم؟» همه این پناهندگان، افرادی بوده اند که به دلایل مختلفی و به اجبار کشور خود را ترک کرده اند. به ویژه در مورد افغانستان، مشکلات ناشی از جنگ بسیار طولانی مدتی که در آنجا وجود داشت این افراد مجبور به ترک خانه خود شدند. با توجه به روی کار آمدن دولتی جدید در افغانستان، به نظر می رسد انشاالله شرایط در حال متفاوت شدن است و این امید وجود دارد که تغییرات مثبتی مشاهده شود. هر پناهنده ای تا زمانی که از به ثبات رسیدن وضعیت در کشور خود اطمینان ندارد، همواره این پرسش را در ذهن دارد که آیا می تواند به خانه و کاشانه خود بازگردد و آیا باید این کار را انجام دهد یا خیر؟ تمام این سوالات نیز به طور طبیعی مسایلی در بر دارد و تعدادی عوامل از جمله بحث امنیت در کشور خودشان در پاسخ به این پرسش دخیل هستند. از خود می پرسند که «آیا آنجا دیگر به اندازه کافی امن است که ما بتوانیم برگردیم و در کشور خود بمانیم؟» بنابراین امنیت یکی از فاکتورهای مهم در این زمینه است. به ویژه برای افرادی که دارای خانواده هستند، دسترسی به خدماتی اولیه و ابتدایی از جمله آموزش و بهداشت بسیار مهم است. دسترسی به این عوامل اگر برای خود آنها به تنهایی چندان مورد توجه نباشد، برای آنها اهمیت دارد که فرزندان و خانواده آنها به این امکانات دسترسی داشته باشند. بحث دیگری که برای این افراد مطرح می شود و شاید از همه مهمتر باشد این است که آیا می تواند درآمدی برای گذران زندگی داشته باشد؟ این موارد، تمام فاکتورهای مختلفی است که باید برای برگشت در نظر بگیرند.

در خود جامعه میزبان چطور یعنی عمده ترین مشکلاتی که جامعه پناهندگان در کشور میزبان با آن مواجه می شوند چه مشکلاتی است و در کدام حوزه ها قرار دارد؟

پیش از ورود به جزییات در ابتدا باید تشکر خود را از دولت جمهوری اسلامی ایران برای میزبانی بیش از سی سال از پناهندگانی که در ایران هستند، اعلام کنم. این موضوع تنها به اینکه ایران هم از اعضای کنوانسیون 1951 پناهندگان است، خلاصه نمی شود. این بخشی از ماجراست اما پررنگ تر از آن، بواسطه حس بشردوستانه و بموجب باورها و وظایف دینی و اسلامی دولت ایران که باعث شده ایران برای این سال های طولانی، پناهگاه امنی برای این تعداد پناهنده باشد. هر پناهنده ای حتی در کشور میزبان هم با پرسش ها و مسایلی مواجه است. از جمله این موارد می توان به آموزش اشاره کرد که آیا در همین کشور میزبان، امکان آموزش برای خانواده او وجود دارد یا خیر؟ در مورد ایران باید پاسخ داد که بله! این امکان وجود دارد و دولت جمهوری اسلامی ایران در مورد این مساله بسیار سخاوتمندانه عمل کرده است و حتی تا سطح دانشگاه هم این امکان را برای پناهندگان قایل شده که بتوانند وارد دانشگاه شوند. ممکن است مسایل و مشکلاتی مقطعی وجود داشته باشد یا اینکه مسایلی که به هر صورت بسیار سطحی تر از اصل ماجرا هستند. در اصل ماجرا واقعا موهبتی است که برای آنها وجود دارد. به طور مثال یکی از مشکلات می تواند بحث هزینه هایی باشد که ممکن است لازم باشد پناهندگان برای رفتن به مدرسه پرداخت کنند. هر زمان که مساله ای جدی وجود داشته است و در این مورد صحبتی با همتاهای دولتی خود داشته ایم، در صدد برطرف کردن آن مشکلات بوده اند. بر فرض اگر صحبت از خانواده ایست که از نظر اقتصادی با مشکلاتی رو به روست، گروه هایی در آموزش و پرورش و وزارت کشور تعریف شده اند و مشترک با ما صحبت شده است که اگر آن خانواده مشمول آن موارد شود یا تخفیف شامل حالشان می شود یا به طور کامل از پرداخت این هزینه ها معاف می شوند. موضوع دوم، بحث بهداشت و درمان است که مسلما مساله ای بسیار مهم و حیاتی برای پناهندگان به شمار می رود. باید گفت که دولت جمهوری اسلامی ایران در این مورد هم همواره بسیار مثبت و سخاوتمندانه عمل کرده است و همیشه می خواسته است از این اطمینان داشته باشد که حتما بهداشت اولیه شامل حال همه می شود. این موضوع در مورد ایرانیان و خارجی هایی که در این کشور زندگی می کنند، کاملا به صورت رایگان است. فراتر از خدمات درمانی اولیه که رایگان در اختیار همه قرار می گیرد، درمان های جدی تر است که در مورد آنها هم به شکل های مختلفی عمل شده است. به طور مثال ترتیبات خاصی داده شده است تا هزینه های کسانی که دارای بیمارهای خاص هستندبه طور کامل پوشش داده شود. مطلب آخر، معیشت است که به طور قطع برای پناهندگان مساله ای بسیار حیاتی به شمار می رود که اطمینان داشته باشند مهارت و درآمدی دارند و کاری از آنها بر می آید، تا بتوانند این کار را چه در اینجا و چه بعد از بازگشت به کشور خود انجام دهند. بخشی از بحث، موضوع مادی و بخش دیگر عزت نفس است. من خوشحالم و بسیار به کشور ایران افتخار می کنم که بگویم زمانی که ایران در سال 1976 کنوانسیون 1951 را امضا کرد، یکی از شرایطی که برای امضای این کنوانسیون گذاشته بودند، این بود که پناهندگان در ایران نباید کار کنند اما با افتخار این را می گویم که دولت از این مساله هم چشم پوشی کرده و در حال حاضر به پناهندگان اجازه کار می دهد. طبیعی است که محدودیت هایی وجود دارد و در گروه های خاصی به آنها اجازه کار می دهد اما به هر صورت این وجود دارد و به صورت قانونی می توانند به این کارها مشغول شوند و این نیست که مسلما نتوانند کار کنند. در همین راستا قراردادهایی با دولت ایران برای آموزش های فنی و حرفه ای و مهارت ها به پناهندگان داریم و از این بابت بسیار خوشحال هستیم زیرا این باعث می شود که پناهندگان بتوانند مهارت هایی را کسب کنند. این مهارت ها هم زمانی که در ایران هستند استفاده می شود و هم زمانی که تصمیم به بازگشت بگیرند، می توانند در آنجا از این مهارت ها استفاده کنند و درآمدزایی داشته باشند. این موضوعی دو سویه است، هم زمانی که پناهندگان در ایران هستند، وقتشان به بطالت نمی گذرد و هم زمانی که دارای این مهارت هستند، این امکان را می بینند که کار کنند، درآمد داشته باشند و علاوه بر آن به شکلی به جامعه ای که در آن زندگی می کنند هم به صورت مثبت خدمت رسانی می کنند. این سه بخش عمده ای بود که در زندگی هر پناهنده ای مطرح است و خدماتی که ایران هم در اختیار آنها قرار می دهد. هر کدام از این موارد نیز ممکن است به شکلی به مسایل و مشکلاتی منجر شود یا در وجود خود این سه بخشی که در مورد آنها صحبت شد، مسایل و مشکلاتی وجود داشته باشد که شاید بیشتر پاسخ سوال شما باشد. این مسلم است که هیچ فردی دوست ندارد بیش از آن حد که خوشامد می شود، در جایی بماند؛ این بحث می تواند نه تنها در یک کشور دیگر و حتی در خانه دیگری هم باشد. زمانی که این حضور از حد بگذرد، مشکلاتی ایجاد می شود. ممکن است پناهندگان هم در مواقعی احساس کنند که صبر ملت ایران تمام شده و از این میزبانی خسته شده اند. به هر صورت هر میزبانی هم حدی برای مهمانپذیری خود دارد و ممکن است طولانی شدن این میهمانی کمی این جو را به وجود آورده باشد و در مقابل پناهندگان نیز شاید حس کنند که زمان حضور آنها در ایران شاید کمی از حد گذشته است و احساس ناراحتی کنند. حال اگر آن پناهنده بتواند کار کند و برای جامعه میزبان نیز خود مفید باشد و نیز از جهت معیشت، شاید بتواند قدری از این مسایل و آثار آن را کمرنگ کند البته این احساسات به هیچ عنوان تنها مختص ایران نیست و در هر کشور دیگری که هم باشد، بعد از طولانی شدن زمان و اینکه پناهنده ای بیش از آنچه تصور می کردند، در جایی بماند، به طور بسیار طبیعی می تواند این احساسات به وجود آید. به هر صورت تا یک زمانی مهمان محسوب می شود و بعد از آن ممکن است حس کنند که خیر! این دیگر کمی زیادی شده است اما به طور طبیعی در کشورهایی که ممکن است مشکلات اقتصادی مقداری جدی تر باشد، این احساسات یک مقدار سنگین تر است؛ ممکن است ملت فکر کنند که خود ما در حال حاضر مشکلات اقتصادی داریم و این افراد موقعیت های شغلی را از ما می گیرند. بر این اساس حس می کنند که حضور این افراد کمی باعث افزایش فشار در آن کشورها می شود. برای تلطیف این مشکلات کمیساریا کارهای متفاوتی کرده که دو مثال برای شما می زنم. پوسترهایی توسط دفتر ما تهیه و به صورت جهانی پخش شد، به این دلیل که این مسایل واقعا جهانی است و مختص به جایی نیست. یکی از آنها عکسی از زیرزمین مترویی در برلین بود و آنجا کسی روی دیوار نوشته بود که «پناهنده به خانه ات برگرد!» و پاسخ بسیار ساده ما این بود که «اگر می توانست حتما این کار را می کرد» و به همین سادگی پیام را رساندیم که چاره ندارد که مانده است وگرنه حتما این کار را می کرد. معمولا پناهندگان به عنوان یک معضل دیده می شود و دیدگاه اولیه نسبت به آنها همین است، مگر کسانی که با آنها کار می کنند و واقعیت ها را می دانند اما از دیدگاه عمومی به شکل یک معضل دیده می شوند. پوستر دیگری داشتیم که تیشرت هایی هم از آنها درست شد. این پوستر، عکسی از انیشتین با همان شکل و موهای پریشان است که به هر صورت مغز متفکری نیز به شمار می رفت. زیر آن پوستر نوشته شده بود که وسایل شخصی تنها چیزی نیست که یک پناهنده همراه خود می آورد، انیشتین هم یک پناهنده بوده است. مفهوم آن بود که پناهنده علم و موارد مثبت دیگری را نیز با خود به کشور میزبان می آورد. بر این اساس پناهندگان هم می توانند منابع انسانی خوبی باشند، آنها هم مثل من و شما افراد عادی بودند که بدون اینکه پیش بینی شده باشد، به ناگهان در موقعیتی قرار گرفتند که مجبور شدند خانه و کاشانه خود را رها کنند، از آنجا به جای دیگری پناه برند و سعی کنند زندگی خود را در این محل دیگر شکل و سر و سامان دهند. بر این اساس هر جای دنیا همچنین در ایران ممکن است آن حس سختی را داشته باشد که فکر کند اینجا خانه اش نیست و مشکلاتی دارد. ممکن است در آن جامعه به او به صورت منفی نگاه شود و معضلاتی به این شکل اما بحث ایران کمی متفاوت است و کمی مثبت تر با این مساله رو به رو می شود. شاید به هر صورت به علت مشترکات فرهنگی بین این دو کشور است که نگاه مثبت تری وجود دارد. ایران و افغانستان دو کشور همسایه هستند که مسایل فرهنگی مشترک بسیاری دارند، از جمله اینکه زبان دری شباهت فراوانی به زبان فارسی دارد بنابراین این مساله بسیار مهم است. این موضوع و مشترکات فرهنگی دیگر باعث می شود که به هر صورت این پذیرش در ایران کمی مثبت تر باشد.

در مساله کمک به پناهندگان، آیا فقط دولت های کشورهای میزبان هستند که می توانند اقدام کنند یا تشکل های غیردولتی و تشکل های مردم نهاد نیز می توانند در جلب توجه جامعه یا رفع مشکلات پناهندگان کمک برسانند؟ از چه طریقی می توانند این کار را انجام دهند و تجربه شما در ایران چه می گوید؟

پرسش بسیار خوبی مطرح شد. بحث حل مشکلات پناهندگان یک کار جمعی است و هیچ گاه نمی توان به صورت انفرادی نسبت به آن عمل کرد. به طور مسلم دولت کشور میزبان نقش اصلی را دارد اما عوامل دیگری هم وجود دارد که طبیعتا با تفاهم و تایید دولت میزبان هست که از آنها برای کمک به پناهندگان استفاده می شود. از جمله آژانس خود ما که با تایید و حمایت دولت ایران در این کشور حضور دارد تا بتواند بخشی از کار را به عهده بگیرد که قطره ای در دریاست. همچنین سازمان های مردم نهاد می توانند نقش بسیار موثری در ایران داشته باشند. دولت تایید کرده است که تعدادی از این NGO های ایرانی یا بین المللی در جهت رفاه حال پناهندگان در ایران مشغول به کار شوند. آژانس های دیگر سازمان ملل هم در این مساله نقش دارند. آژانس های دیگری مثل یونیسف، WFP و یونیدو هستند که در ارتباط با پروژه های پناهندگان و در حوزه فعالیت های خود برای حل مشکلات پناهندگان و بهبود وضعیت آنها با ما همکاری دارند. حتی می توان فراتر از این رفت و گفت که موارد دیگر از جمله دولت های دیگری هستند که ما به واسطه کمک مالی آنهاست که تمام پروژه های خود را عملی می کنیم. البته از «ما» منظور فقط کمیساریا نیست بلکه منظور، ما و دولت ایران است که برای رسیدگی به بخشی از کارهای پناهندگان و عملی کردن یکسری پروژه های پناهندگان به اتفاق هم و دست در دست یکدیگر عمل می کنیم. به دلیل همکاری هایی که ایران در راستای رفاه حال پناهندگان با ما دارد، می توان این کشور را به عنوان یک الگو شناخت. این دولت ها با کمک های مالی که ارائه می کنند، باعث می شوند یکسری پروژه ها عملی شود و برای پناهندگان استفاده شود. بحث دیگر، پناهندگانی را شامل می شود که در ایران هستند و به دلایل مختلف امکان بازگشت آنها به کشورشان وجود ندارد و همینطور ماندگاری آنها در ایران نیز مشکلات خاص خود را دارد. برای این دسته از افراد، راه حل سومی تحت عنوان اسکان در کشور ثالث در نظر گرفته می شود. به این پرونده ها رسیدگی می شود و کسانی که واقعا نمی توانند به کشور خود برگردند و در اینجا هم مشکلاتی دارند و نمی توانند بمانند، به کشورهایی که این پذیرش را دارند، ارائه می شوند. هر چند تعدادی که این کشورها در سال می پذیرند، بسیار کم است اما این افراد در کشور ثالث اسکان داده می شوند. این کشورها هم با اینکه کمک مالی نکرده اند اما با شکل دیگری به معضل پناهندگان کمک و با پذیرش آنها به مشکل این پناهندگان رسیدگی کرده اند. در مباحث کلی و عمومی گفته می شود که با تقسیم دنیا به کشورهای جنوبی و شمالی، عمده جمعیت پناهندگان در کشورهای جنوبی وجود دارند. این در حالیست که خود آنها کشورهایی هستند که ممکن است مسایل و مشکلاتی برای خود داشته باشند بنابراین نیاز به کمک دارند. در آن راستاست که بیشتر، کمک از کشورهای شمالی درخواست می شود و در آن بخش است که این کشورها هم تحت عنوان اصطلاحburden sharing انجام می دهند که یعنی “تقسیم کردن و نیز به دوش کشیدن این بار سنگین” در رابطه با این معضل همکاری می کنند، اما این کلمه یک جنبه منفی دارد و سعی می کنیم استفاده چندانی از آن نداشته باشیم. بیشتر بحث همیاری و همراهی کردن برای کمک به رفاه حال پناهندگان مطرح می شود.

کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان برای ایجاد تعامل بهتر بین جامعه پناهنده و جامعه میزبان چه اقداماتی انجام می دهد؟ به طور مثال کمیساریا چه اقداماتی انجام داده تا از بدبینی جامعه میزبان نسبت به پناهندگان که گاهی به دلیل پیوند خوردن نام افغان با جرایم در ایران ایجاد شده است، کاسته باشد و در این راستا چه برنامه هایی برای آینده دارند؟

این نکته من را به یاد دو سوال می اندازد که در یک کنفرانس خبری روز جهانی پناهنده در سال گذشته از من پرسیده شد. پرسش های مختلفی در مورد میزبانی دولت جمهوری اسلامی ایران و سخاوتمندانه بودن این میزبانی و غیره مطرح شد اما دو سوال بود که هنوز هم به یاد دارم. یکی از آنها دقیقا به همین بحثی که شما مطرح کردید، باز می گردد یعنی ارتباط دادن پناهندگان با جرایم و نظر من را در مورد ارتباط بین جرایم و پناهندگان می خواستند. بحث دوم ارتباط بین پناهندگان و بیماری های واگیردار بود و دقیقا بر می گردد به این بحث شما یعنی دیدگاه منفی موجود در جامعه میزبان که موجب می شود حتی در مورد آن سوال شود. طبیعت بشر است که هر زمان که اتفاق بدی رخ می دهد، به دنبال کسی می گردد تا به گردن او بیندازد و این بسیاری اوقات ممکن است به خارجی ها نسبت داده شود. این بحث در ایران هم وجود دارد اما می دانیم که در هر جامعه افراد خوب و افراد بد و افراد خاطی و افراد درستکار هستند بنابراین نه مختص جامعه ایران و نه جامعه پناهندگان است و نه هر کشور خاص دیگری و در همه جا این بحث وجود دارد. مهم این است که خود ما این تشخیص درست را داشته باشیم. واقعیت این است که وقتی اتفاقی توسط یکی از پناهندگان در ایران صورت گیرد، ممکن است این بحث بسیار برجسته شود در حالی که به نسبت جمعیت ایران، اگر یک ایرانی همان کار را انجام دهد، آنقدر در مورد آن صحبت نکنند. من همیشه به دولت ایران و در صحبت هایی که داشتم، گفته ام که اگر پناهنده ای واقعا مرتکب جرمی شود، طبیعتا اگر لازم است باید به قوه قضاییه برود، رسیدگی شود و تصمیمی که صلاح و درست است، گرفته شود. من هیچ ابایی از این موضوع ندارم و بارها بر آن تاکید کرده ام که چنانچه پناهنده ای مرتکب جرمی شود، باید جزای آن را هم بپردازد اما واقعیت این است که شاید در این مورد یک مقدار بزرگنمایی هم بشود وگرنه همه جای دنیا خوب و بد هست و هیچ جامعه ای حتی پناهنده نیز از آن مستثنا نیست. مجددا بر این موضوع تاکید می کنم که صحبت هایی را نباید عمومیت داد، به دلیل اینکه این بحث چه در مورد افغان ها باشد و چه ایرانیان، تعداد کمی هستند که این حرکت های نادرست را انجام می دهند. البته بحث پناهنده و غیر پناهنده هم در ایران وجود دارد. بین جمعیت افغان، گروه های مختلفی هستند. براساس گفته دولت 950000 پناهنده افغان در ایران حضور دارند. این افراد، کسانی هستند که به صورت قانونی و با کارت آمایش که کارت هویت پناهندگی است، در ایران زندگی می کنند. تعدادی دیگر نیز به دلایل مختلف به صورت غیر قانونی در اینجا زندگی می کنند یا در حال رفت و آمد هستند. این اشتباه مصطلح است که اغلب همه این افراد را به عنوان پناهنده عنوان می کنند، در صورتی که همه این افراد پناهنده نیستند. پناهنده کسی است که به صورت قانونی در این کشور زندگی می کند، قوانینی شامل حال او می شود و امکاناتی نیز در اختیار او قرار گرفته می شود، اما چندان عاقلانه به نظر نمی رسد که گفته شود هیچگاه هیچ کدام از این 950000 نفر هیچ جرمی را مرتکب نخواهند شد. این طبیعت بشری است و می تواند برای هر کسی پیش آید. امیدوارم هیچگاه این اتفاق نیفتد اما نمی توان به طور مسلم گفت که چون حضور آنها در ایران رسمی است، این کار را نخواهند کرد. در عین حال باز هم تاکید من این است که همانطور که وقتی چند نفر در جامعه ایرانی کار اشتباهی را انجام می دهند، نباید عمومیت داده شود ممکن است تعدادی اشتباهاتی انجام دهند اما دلیل نمی شود که عمومیت داده شود.

رویکرد سوال به سمت تایید این فرضیه ارتباط میان جرایم و پناهندگان نبود بلکه تاکید بر آن بدبینی موجود در اغلب جوامع میزبان است و تنها مختص و منحصر به جامعه ایران نیست. در مورد مثال ایران از این مساله، کمیساریا در جهت اصلاح یا بهبود تعاملی که می تواند و باید بین این دو جامعه برقرار شود و رفع یا کاهش این نگاه منفی که به هر دلیلی از جمله بزرگنمایی ایجاد شده است، چه کارهایی انجام داده و چه اقداماتی را برای آینده پیش بینی کرده است؟

ما به شکل های مختلفی اقدام می کنیم. برخی اقدامات تا امروز انجام شده است و برخی دیگر در برنامه های آینده کمیساریاست. یکی از آنها همین کاری است که در حال حاضر انجام می دهیم یعنی با مصاحبه ها سعی می کنم پیام درست را به همه برسانم، تا انشاالله که از این دیدگاه منفی کاسته شود. بخش های دیگر دفتر ما با برنامه هایی که دارند، سعی می کنند این دیدگاه منفی کمرنگ شود. به طور مثال یکی از کارهایی که به تازگی انجام شد، این بود که در ماه رمضان گذشته برنامه های افطار در تعدادی مدارس منتخب را انجام دادیم. انتخاب این مدارس به این دلیل بود که در آن منطقه این تنش بیشتر دیده می شد. با توجه به اشتراک مذهبی خوبی که بین شاگردان ایرانی و افغان وجود دارد، در این برنامه ها افاغنه و ایرانی ها در کنار هم به صرف افطار می پرداختند. خانواده ها نیز به این مراسم دعوت می شدند تا اینها بتوانند با هم تعامل داشته باشند و این همزیستی مسالمت آمیز، بیشتر شود. نمونه ها و مثال های دیگری هم وجود دارد که در بخش های مختلف انجام می شود. به طور کلی سعی شده است که این موضوع در پروژه های کمیساریا به نوعی لحاظ شود. به طور مثال هنگامی بودجه ای جهت ساخت مدرسه تامین می شود، سعی می کنیم در مناطقی که کلا محروم هستند، مدرسه بسازیم که پناهنده هم در این مناطق زندگی می کنند. به تازگی با تعدادی از سفرا برای افتتاح یکی از این مدارس رفتیم. این سفرا نمایندگان کشورهایی بودند که برای ساخت این مدرسه کمک مالی کرده بودند، یکی از سفرا به من گفت بسیار عجیب است که شما این هزینه را صرف کرده اید و این مدرسه را ساخته اید، در حالی که تنها سی درصد از جمعیت این مدرسه پناهندگان و افاغنه هستند. پاسخ من ابراز خوشحالی از این موضوع بود، زیرا معتقدم اگر بتوان کاری انجام داد که جمعیت محروم ایرانی هم از آن استفاده ای ببرند، در راستای موضوع سوال شما نیز به نتایج خوبی دست خواهیم یافت. اگر قرار بود این مدارس فقط مختص افاغنه باشد و پناهندگان بخواهند اینجا آموزش ببینند، مشکل را بدتر می کرد چون این تصور به وجود می آمد که همه پول ها صرف وضعیت بهتر پناهندگان می شود. به این شکل تلاش هایی انجام می شود تا انشاالله این دیدگاه منفی کاهش یابد و این همزیستی بسیار مسالمت آمیزتر و بهتر پیش رود.

شما در صحبت های خود به تعداد پناهندگان رسمی در ایران اشاره کردید، آیا آماری نسبی از پناهجویانی که به طور غیر قانونی در ایران به سر می برند و جمعیت کلی افاغنه نیز موجود است؟

براساس آمار وزارت کشور که متولی این بحث هست، 950000 پناهنده افغان و حدود 32000 پناهنده عراقی در ایران داریم. این افراد همه به صورت قانونی با عنوان پناهنده در ایران زندگی می کنند. طبیعتا تعدادی افاغنه غیرمجاز در این کشور هستند و هیچ مدرکی هم در دست ندارند که در اینجا به چه شکل زندگی می کنند. در اختیار داشتن این آمار کار سختی است و چون در حیطه کاری ما نیز قرار ندارد، این آمار را در اختیار نداریم. در اخباری که شنیده می شود، از حدود 2 تا 3 میلیون نفر افاغنه صحبت می کنند که به طور غیر مجاز در ایران تردد دارند. خود این افراد هم شامل گروه های مختلفی هستند. برخی کسانی هستند که برای کار فصلی به ایران می آیند، شغل هایی وجود دارد که به صورت فصلی می تواند برای آنها مهیا باشد، می آیند، آن کار را انجام می دهند و باز می گردند. افرادی دیگر هستند که از ایران به عنوان ترانزیت استفاده می کنند یعنی غیر قانونی به وارد کشور می شوند و از اینجا به اروپا می روند بنابراین آنها هم موقت هستند. به همین دلیل این آمار همینطور در تغییر است و نمی توان آمار چندان دقیقی در مورد آن ارائه داد. مشاغلی که به آنها اشاره شد از جمله این است که در هر ساختمان سازی ای که در همین شهر وجود دارد، تعدادی افغان هستند. آیا همه آنها مجاز هستند و با مدرک شناسایی اینجا زندگی می کنند؟ نمی توان گفت. دولت ایران همواره در صدد بوده و هست که سر و سامانی به این موضوع دهد که افراد غیرمجاز اینجا نباشند زیرا از نظر امنیت ملی اهمیت بسیاری دارد که افراد دارای اقامت مجاز بوده و از نظر امنیتی تحت کنترل باشند. به همین منظور طرحی به نام طرح «ساماندهی» حدود دو سه سال پیش توسط دولت ارائه شد و از افاغنه غیر مجاز خواستند که بیایند و خود را معرفی کنند. در قبال این معرفی به آنها امکان گرفتن پاسپورت با ویزایی مدت دار داده می شد که به کمک آن می توانستند کار هم داشته باشند و به طور قانونی در اینجا زندگی کنند. طرحی بود که دولت اجرا کرد. دولت بحث دیگری هم با ما دارد که در حال پیش بردن است و در اصطلاح به آن «ترتیبات اقامتی جایگزین» گفته می شود. این موضوع مربوط به زمانی است که پناهنده ای مایل است برگردد. قانون ایران می گوید که وقتی یک پناهنده می خواهد مرز را رد کند، باید کارت آمایش خود را تحویل دهد یعنی دیگر نمی تواند پناهنده محسوب شود. وقتی که رفت، اگر تصمیم گرفت برگردد و پشیمان شد، دیگر آن وضعیت پناهندگی به او تعلق نمی گیرد و کارت او را پس نمی دهند. در حال رایزنی با دولت ایران هستیم که انشاالله بشود این ترتیبات اقامتی جایگزین را به شکلی داد که پناهنده ای که مایل به برگشت به کشور خویش است اما چندان هم مطمئن نیست چون نمی داند در آنجا چه چیز منتظر اوست، بعد از تحویل کارت آمایش، پاسپورت او ارائه شده و یک ویزای مدت دار -مثلا یکساله یا هر چه با دولت توافق شود- به او داده شود تا برود و شرایط را بررسی کند. به این صورت می تواند تردد مداوم و راحتی داشته باشد و بررسی های لازم را انجام دهد و این ویزا هم قابل تمدید باشد. اگر صلاح را بر این دانست که خانواده اش را همراه خود ببرد، برود و اگر لازم بود مدتی را در تردد باشد تا اینکه جا و مکان خود را درست کند یا به این نتیجه رسید که امکانش نیست و می خواهد به ایران برگردد، باز هم امکان زندگی به صورت مجاز –توسط ویزا و پاسپورتی که دارد- در اینجا برای او وجود داشته باشد.

ترکیب جنسیتی پناهندگان چگونه است؟

آخرین آماری که از طرف دولت و به تفکیک به ما داده شده است، مقداری قدیمی تر است. قرار است آمار جدید یزودی در اختیارمان قرار بگیرد اما براساس همان آمار رسمی موجود با یک مقدار پیش بینی هایی که خودمان می کنیم، حدود 45 درصد پناهندگان را زنان و 55 درصد آنها را مردان تشکیل می دهند.

*مشکلات احتمالی زنان پناهنده چه مواردی است و چگونه می توان به رفع آن کمک کرد؟ اگر اطلاعاتی هم در مورد مشکلات نه تنها زنان پناهنده بلکه زنان پناهجویی که به طور غیر مجاز در اینجا هستند نیز وجود دارد و ممکن است در اختیار ما قرار دهید.

در مورد پناهجویان اطلاعات کاملی ندارم و نمی توان چندان وارد جزییات شوم زیرا اولین ارگانی که فرد پناهجو با آن برخورد می کند، مسوولان دولت در مرز هستند؛ کاری که ما در این مورد انجام می دهیم، این است که به «بافیا» که همان «اداره کل امور اتباع و مهاجران خارجی» زیر مجموعه ای از وزارت کشور و همتای دولتی مستقیم ما به شمار می رود، همیشه در مذاکرات به ایشان یادآور می شویم که وقتی با این افراد مواجه می شوید، یکسری مسایل را به طور جدی در نظر بگیرند. اینکه زنی که به عنوان پناهجو وارد کشور می شود، می تواند فاکتورهای ریسک بسیار بالایی داشته باشد؛ از خطراتی فرار می کند و کمک لازم دارد یا ممکن است زن تنها، مادر تنها یا سرپرست خانوار باشد. این موارد باعث می شود آنها افرادی باشند که به هر صورت نیاز بسیار بیشتری به کمک دارند و اما در مورد زنان پناهنده؛ در مورد زنان پناهنده می خواهم پرسش را برعکس کنم و در ابتدا از جنبه مثبت آن نگاه و صحبت کنم. واقعا در جامعه ایران امکان تحصیل برای زنان مهیا هست. ایران به صورت یک سیاست ملی این بحث را بسیار عادلانه و برابر برای زنان و مردان فراهم می کند و هیچ تبعیضی بین این دو گروه قایل نمی شود. این مساله را در مورد پناهندگان هم کاملا اجرا می کند یعنی زنان پناهنده هم به همان نسبت امکان دسترسی به آموزش را دارند که مردان آنها. این یک امتیاز بسیار بزرگ است. مساله دوم بحث معیشت و امکان کار کردن است. باز هم در جامعه ایران این امکان برای یک پناهنده وجود دارد که مهارت هایی را بیاموزد و بعد از آنها برای کار کردن استفاده کند. به بحث مشکلات و معضلات برگردیم. شاید واقعا بتوان گفت اگر مشکلی وجود دارد، در جامعه داخلی خودشان است. هدف عمومیت دادن این موضوع نیست اما فرقه هایی میان افغان ها وجود دارد که آزادی زنان را کمی محدودتر می کنند. این هم بحث فرهنگی میان خود آنهاست که نمی خواهم وارد آن حیطه شوم. آنها هستند که مانع از بیرون رفتن، تحصیل و اشتغال زنان در جامعه می شوند. من چند سالی نیز در خود افغانستان مشغول به کار بوده ام، زنانی را به یاد دارم که در ایران بزرگ شده، تحصیل کرده و مهارت هایی آموخته بودند و به افغانستان بازگشت کرده بودند. آنها ناراحت و دلخور بودند چون در اینجا امکان تحصیل و پیشرفت برای آنها وجود داشته است، در حالی که در افغانستان به دلیل یکسری مسایل فرهنگی در خانواده ها یا عدم پذیرش جامعه برای فعالیت یا تحصیل زنان محدود شده بودند. این مسایل بین آنها وجود دارد اما واقعا داخل خود ایران و از جانب دولت ایران اصلا مشکلی برای آنها فراهم نمی شود. به نظر می رسد باید به افراد مذکر این جوامع کمی بسته تر میان افاغنه متذکر شد که نصف آسمان متعلق به زنان است و آنها هم باید در این دنیا دیده شوند.

نقش رسانه ها را در بیان معضلات پناهندگان چگونه ارزیابی می کنید و رسانه ها به چه شکلی می توانند در کمک به حل مشکلات پناهندگان کمک کنند؟

زمانی که از اقدامات کمیساریا برای کمرنگ تر شدن دیدگاه های منفی به پناهندگان پرسیدید، اشاره کوچکی به این موضوع شد که به واسطه همین مصاحبه ها می توانیم پیغام صحیح را برسانیم. به نظر می رسد که نقش رسانه ها بسیار حایز اهمیت است و می توانند نقش بسیار مهمی در این رابطه داشته باشند تا عموم را از واقعیت های مثبت موجود آگاه کنند و این بدبینی را از آنها بگیرند. به شکل ها و از جنبه های مختلف اطلاع رسانی درست کنند و مردم را آگاه کنند. ممکن است به طور مثال خود شما هم بخشی از این اطلاعات را نداشتید و امروز متوجه آنها شدید، اگر این پیام را نیز به درستی به عموم ابلاغ کنید، افرادی که به رسانه شما دسترسی دارند نیز از آن آگاه خواهند شد. بر این اساس رسانه می تواند واسطه بسیار خوبی برای اطلاع رسانی درست باشد. من برای هر فردی احترام قایل هستم و معتقدم هر کس تصمیم خود را می گیرد و نظر شخصی خود را دارد اما فکر می کنم ما همه می توانیم دست به دست هم دهیم تا با دادن ابزار و اطلاعات درست به فرد باعث شویم که تصمیم درست و دیدگاه درستی را داشته باشد. البته مساله دیگری را هم باید بگویم که این پیام رسانی و اطلاع رسانی نباید فقط توسط خبرنگاران داخل ایران انجام شود بلکه در خارج از ایران هم باید به صورت بین المللی انجام شود. چندی پیش در ماه ژوئن گذشته در ژنو بودم و جایگاهی بود که می توانستم صحبت کنم، به این موضوع تاکید کردم که داستان پناهندگان ایران، آن طور که باید و شاید به جامعه بین المللی اطلاع رسانی نشده و به اندازه کافی منعکس نشده است. من حتی در جاهایی نقش سفیر حسن نیت پناهندگان ایران را بازی می کنم و در مجامع و مجالس دیگری که ممکن است در مورد این مساله صحبت می کنم که منعکس شود و به صورت درست اطلاع رسانی شود.

  • facebook
  • googleplus
  • twitter
  • linkedin
  • linkedin
  • linkedin