بولیوی با راه اندازی سفارت خود در ایران اولین سفارتخانه‌ مستقیم دولت بولیوی در حوزه‌ خاورمیانه راه اندازی کرده است که این موضوع نشان از اهمیت روابط ویژه ایران و بولیوی است. به دنبال انتخاب حسن روحانی به سمت ریاست جمهوری در ایران، روابط دو کشور از فضای سیاسی به سمت مبادلات اقتصادی سوق پیدا کرده است. در ادامه همین روند سفیر فیلسوف بولیوی در تهران امیدوار است با کاهش تحریم ها علیه ایران، مناسبات اقتصادی دو کشور وارد مرحله جدیدی شود.

 گفتگوی اختصاصی سایت آوا دیپلماتیک باخورخه رودولفو میراندا لویزاگا” سفیر بولیوی در تهران

 جناب سفیر، سفارت بولیوی در ایران چگونه تأسیس شد و شما چه زمانی وارد ایران شدید؟

  برای تأسیس سفارتخانه رأی اکثریت پارلمان مورد نیاز است. طبق صحبت‌ها قرار بود روابط دیپلماتیک ایران و بولیوی سال 2007 آغاز شود اما در آن بازه‌ زمانی آقای مورالس نتوانستند رأی اکثریت پارلمان را به‌دست آورند، به همین خاطر تأسیس سفارت تا سال 2010 به تعویق افتاد.

 دهم آوریل این سال بود که رییس جمهور توانست رای پارلمان را برای تأسیس سفارتخانه در ایران کسب کند. جالب است بدانید سفارت بولیوی در ایران اولین سفارتخانه‌ مستقیم دولت بولیوی در حوزه‌ خاورمیانه است. به‌ عبارتی، این سفارت، مسئول روابط دیپلماتیک باقی کشورهای حوزه‌ خاورمیانه است. البته در مصر هم سفارتخانه داریم اما سفیری در آن حضور ندارد. بولیوی ظرف یک سال گذشته، سفارت خود را در هندوستان و کره جنوبی نیز تأسیس کرده است.

 از سوابق دیپلماتیک، تحصیلاتی، دانشگاهی و کاری خود بفرمایید.

 من بنیانگذار مدرسه‌ دیپلماسی در بولیوی هستم و مدتی طولانی در این مدرسه روابط دیپلماتیک درس می‌دادم. بیشترین فعالیت من در زمینه‌های فرهنگی دیپلماسی بوده است. یکی از وظایف من در این مدرسه، تدریس مفاهیمی بود که از طریق آن دیپلمات‌های آتی مدرسه بتوانند، در آینده، بولیوی را به‌نحو درستی به کشورهای خارجی معرفی کنند.

بعد از این حضور در مدرسه دیپلماسی، مجبور شدم برای ادامه‌ تحصیلات به آلمان بروم. لیسانس در رشته شیمی و دکترای فلسفه گرفته‌ام و سال‌ها در این سطح در دانشگاه‌ها و شهرهای مختلف آلمان تدریس کرده‌ام.

در سال 1990 به بولیوی برگشتم با این قصد که دیگر از کشور خارج نشوم. با وزارت‌خانه‌های مختلفی مثل فرهنگ، آموزش و پروش و توسعه صادرات همکاری کردم. در بخش‌های مختلف وزرات‌خانه‎‌ها بوده‌ام و در هر قسمت تجربیات متفاوتی به دست آورده‌ام. هیچ انگیزه‌ای هم برای خروج از کشور نداشتم. با این همه،  بعد از تصمیم وزیر خارجه و شخص مورالس، پست سفیر بولیوی در ایران را پذیرفتم. در واقع چاره‌ای جز اطاعت نبود.

  با توجه به اینکه شما فرد دانشگاهی هستید چرا وزیر امور خارجه‌ بولیوی شما را به ایران و خاورمیانه فرستاده است؟

 از آنجایی که سفارت کشور متبوع من برای اولین‌بار در خاورمیانه تاسیس می‌شد، دولت بولیوی دوست داشت کسی که به ایران می‌آید شناخت درست و گسترده‌ای از بولیوی داشته باشد و در زمینه‌های مختلفی کار کرده و تجربه داشته باشد که بتواند به‌عنوان نماینده‌ای از کشور بولیوی این منطقه را به‌خوبی معرفی کند. فردی که بتواند نماینده‌ی بارز کشور بولیوی باشد. برای همین مرا انتخاب کردند، با اینکه دوست نداشتم از کشور خارج شوم. در واقع می‌خواستند کسی پست سفارت را بپذیرد که اطلاعات و تجربه زیادی داشته باشد. آنها فرد باتجربه‌ای را برای انجام این مسوولیت می‌خواستند.

 آیا فرد خاصی شما را برای تصدی این پست به رییس جمهور یا وزیر امورخارجه معرفی کرد؟

این گونه نبود. تقریبا همه آنها مرا می‌شناختند. من جزو یکی از فعالان جنبش‌های اجتماعی و بومی مردم بولیوی هستم و برای جنبش‌های بومی فعالیت می‌کنم. در زمینه‌های مختلف حتی طراحی لباس‌های مورالس اینجانب طراحی‌های بومی را ارائه کردم. به‌همین دلیل تقریباً مرا می‌شناختند و بیشتر به‌دلیل همین فعالیت‌های اجتماعی، پست سفارت به من پیشنهاد شد.

 قبل از ورود به ایران چه ذهنیتی از این کشور داشتید؟ می خواهم نظرتان را با توجه به تبلیغات منفی که در این مورد وجود دارد بدانم.

 قبل از اینکه به ایران بیایم یک سری تحقیقات در مورد فرهنگ و جغرافیای کشورتان انجام دادم. اینکه مردم اینجا به چه شکلی زندگی می‌کنند. توجه زیادی به تبلیغات نداشتم. کتابی از یک نویسنده‌ آلمانی به نام «ایران بهشت فراموش شده‌ خداوند» خواندم. جالب است بدانید نویسنده‌ کتاب می‌گوید قبل از ورود به ایران فکر می‌کرده ایرانی‌ها خشن هستند و برخورد خوبی ندارند یا اینکه در فرودگاه حفاظت شدید اعمال می شود و اجازه ورود نمی‌دهند یا مشکل ایجاد می‌کنند. اما وقتی به ایران آمد دید اصلاً این گونه نیست.

ایران اصلاً آن کشوری نیست که در تبلیغات گفته می‌شود. کشوری است با مردمی دوست‌داشتنی و اثری از خشونت‌هایی که می‌گویند، دیده نمی‌شود. نویسنده می‌گوید که خیلی راحت توانسته است وارد ایران شود (درست برخلاف اینکه گفته می‌شد در فرودگاه اذیت می‌شوی و نمی‌گذارند کسی داخل ایران شود). نوشته‌های کتاب به من ایده داد. وقتی به ایران آمدم و با مردم آشنا شدم، با حضورم در ایران دریافتم که مردم در مورد همه‌چیز اظهارنظر می‌کنند و آزادانه در مورد حکومتشان حرف می‌زنند. آنها حتی می‌توانند دیدگاه مخالف خودشان را اعلام کنند. مثل همه کشورهای دیگر که مردم حکومت را نقد می‌کنند.

 لحظه‌ای که هواپیمای شما در تهران نشست چه حسی داشتید؟

 قبل از سفر می‌خواستم بدانم مردم کشوری که به آنجا خواهم رفت چه فرهنگی دارند. درباره اسلام مطالبی را خواندم. اینکه مردم اینجا چه دین و مذهبی دارند. این مطالعات به من خیلی کمک کرد. شاید عده‌ای با پیش‌فرض‌هایی وارد ایران شده باشند. اما برای من این‌طور نبوده است. من می‌دانستم با کشوری متمدن مواجه می‌شوم.

وقتی از طریق فرودگاه امام خمینی وارد ایران شدم دیدم همه چیز مثل بقیه کشورها در جریان است. همان مردم و همان زندگی کشورهای دیگر و هیچ مشکلی وجود نداشت. خودم را خیلی آرام و راحت می‌دیدم. آقای حسینی از وزارت امور خارجه به استقبال من آمده بودند. جالب اینکه وقتی از فرودگاه خارج شدم منتظر بودم شهری مثل شهرهای هزار و یک شب را ببینم، شهری قدیمی. اما وقتی وارد تهران شدم شهر کاملاً مدرنی را دیدم که هیچ شباهتی به آنچه فکر می‌کردم نداشت.

 با همسرتان به ایران آمدید؟

  خیر. ایشان یک سال بعد از اقامت من به ایران آمدند. البته اطلاعات وی درباره ایران بیشتر از خود من است. به‌خاطر اینکه خیلی اهل مطالعه است. با اینکه الان بیش از من در مورد اسلام و فرهنگ ایرانی می‌داند، باز هم هر روز و هر روز مشتاق یادگیری مسائل جدیدتری است. هیچ مشکلی هم با اینکه باید در کشور مسلمان خودش را بپوشاند نداشت. با اینکه، از این لحاظ، مثل هیچ کشور دیگری نیست.

چنین چیزی باعث آزارش و یا نگرانی وی نشده است. خیلی خوب توانست خودش را با شرایط ایران تطبیق دهد. با معنویاتی که در ایران هست نیز توانست ارتباط خیلی خوبی برقرار کند.

یک مورد خیلی جالب برای خودم و همسرم این بود که بنیان خانواده در ایران مساله مهمی است. چیزی که در کشورهای اروپایی و خیلی کشورهای دیگر آن را نمی بینیم. ایرانی‌ها برای خانواده احترام خیلی خاصی قائل هستند و سعی می‌کنند جمع خانوادگی‌شان همیشه برقرار باشد. ما هنوز هم داریم تحقیق می‌کنیم تا روز به روز شناخت بهتری از ایران پیدا کنیم.

 در اظهارات خودتان به این نکته اشاره کردید که ونزوئلا باعث نزدیکی دو کشور ایران و بولیوی شده است. نقش این کشور را چگونه ارزیابی می کنید؟

  باید بدانید که از ابتدا کشور بولیوی جمهوری‌خواه بوده است. هم اکنون در روند تغییراتی که کشور بولیوی با مورالس تجربه می‌کند، تفکرات نئولیبرالی سابق در حال عوض‌شدن است و نام جمهوری بولیوی به دولت چند ملیتی بولیوی تغییر یافته است. دلیل آن هم این است که بولیوی تنوع فرهنگی و مذهبی بسیاری دارد. ما مردمی هستیم با مذاهب و فرهنگ‌های مختلف. دولت مورالس برای به‌رسمیت‌شناختن همه‌ی این فرهنگ‌ها و مذاهب دست به چنین تغییری زد. شروع این کار با مورالس بود.

در ادامه‌ این روند ونزوئلا همیشه همفکر و همراه ما بوده است و هوگو چاوز که باعث استحکام روابط بین کشورها می‌شد طی صحبت‌هایی گفتند شما علاوه بر کشورهای اروپایی می‌توانید در حوزه‌ خاورمیانه هم با ایران رابطه داشته باشید. چاوز این پیشنهاد را داد که بولیوی می‌تواند با افتتاح یک سفارت در ایران این کار را انجام دهد . به‌ دنبال این پیشنهاد است که ما این رابطه را با ایران داریم و البته خیلی راضی هستیم.

دلیل دیگری که چاوز خیلی بر روابط ایران و بولیوی تاکید می‌کرد وجود سفارتخانه‌ کشورهای نیکاراگوئه، کوبا، ونزوئلا و اکوادور در ایران بود که جزو کشورهای مهم آلبا محسوب می‌شوند. فقط ما در ایران سفارتخانه نداشتیم. یکی دیگر از دلایل تأسیس سفارتخانه در ایران، همکاری با کشورهای آلبا بود. دلیل دیگر هم این بود که سفرای آلبا بتوانند استراتژی مشترکی در منطقه داشته باشند.

 امریکا اخطارهای متفاوتی به کشورهای امریکای لاتین می‌دهد تا نفوذ ایران را در آن منطقه کم شود. مهمترین فشاری که امریکا برای عدم گسترش روابط دو کشور به بولیوی وارد کرد چه بوده است؟

از زمان ریاست جمهوری مورالس تمهیداتی بر مبنای مشاهدات قبلی وی در کشور اتخاذ شد. ایالت متحده دوست دارد نفوذ خاصی در این کشورها داشته باشد همان طور که قبلا چنین نفوذی در ایران داشت به همین دلیل، اولین کاری که مورالس انجام داد اخراج سفیر امریکا به‌علت دخالت در مسائل داخلی کشور بود.

ایالت متحده آمریکا مستقیم یا غیر مستقیم، در مسائل داخلی کشور دخالت می‌کرد. حتی در انتخاب وزرا بولیوی دست داشت که کدام وزیر رأی اکثریت بیاورد یا نه. به‌ همین دلیل، اولین کار اخراج سفیر آمریکا بود و بعد از آن، اخراج تشکیلات غیر دولتی اوسعید (USAID) بود.

این سازمان دخالت زیادی بسیار مرموزانه‌ای در امور کشور بولیوی داشت. این‌ها، یک سری تمهیداتی بود که مورالس برای کوتاه‌کردن دست امریکا از کشورش اتخاذ کرد تا امریکا دیگر نتواند در امور بولیوی دخالت و تصمیم‌گیری کند. می توانیم بگوییم بهبود روابط با ایران هم بر مبنای همین تصمیم بوده که خود نوعی مخالفت با سیاست‌های امریکا محسوب می شود.

 ممکن است درباره‌ اوسعید بیشتر توضیح بدهید؟

اوسعید سازمانی غیردولتی است که به مدت چهل‌سال در بولیوی فعالیت می‌کرد. صندوق پولی هم داشت که بر مبنای بودجه‌ خود می‌بایست از کارهای دولتی حمایت می‌کرد، اما برخلاف این موضوع عمل می‌کرد. یعنی پولی را که به دست می‌آورد بر ضد دولت استفاده می‌ شد و به مخالفان دولت کمک می‌کرد. وقتی دولت این موضوع را فهمید اعلام کرد که این سازمان باید برچیده شود و دیگر نیازی به این NGO نیست.

 در سال 88 شرکت نفت ایران و بولیوی تاسیس شد. در حال حاضر این شرکت چه وضعیتی دارد؟

سال 2006 تفاهم‌نامه‌هایی برای توسعه‌ روابط اقتصادی دوجانبه امضا شد. یکی از موارد آن، شرکت نفت بود که هم اکنون در بولیوی مشغول فعالیت است. بر مبنای این قرارداد، بولیوی مناطقی را برای اکتشافات نفت و گاز در اختیار ایران قرار داده است. طرف ایرانی نیز در زمینه آموزش مهندسان بولیوی فعالیت می‌کند. البته متاسفانه به‌علت تحریم‌هایی که بر ضد ایران صورت گرفته در مورد مسائل مالی به مشکل برخورد کرده ایم. مشکل نقدینگی باعث شد روند مورد انتظار طی نشود و کند شود. قرار است دو کشور طی جلساتی برای حل این مشکل چاره‌جویی کنند تا روابط بیشتر و بیشتر شود.

  این جلسات  همزمان با سفر مورالس به تهران تشکیل خواهد شد؟

 اول از همه تصمیم بر این است که جلسات دوجانبه بین وزرای خارجه دو کشور برگزار شود. البته چند وزیر دیگر هم برای پیگیری تفاهم‌نامه‌ها حضور خواهند داشت. بعد از جلسات که امیدواریم بر مبنای آنها مشکلات موجود مرتفع شود تا گامی برای توسعه روابط دو کشور باشد، برای دیدار مورالس و روحانی و دعوت از روحانی برای سفر به بولیوی اقدام خواهیم کرد.  بنابراین نتیجه جلسات برای حل مسائل بسیار مهم است. پس از آن برای دیدار روسای جمهور دو کشور برنامه‌ریزی می‌کنیم.

  وضعیت روابط اقتصادی دو کشور در حال حاضر چگونه است؟ غیر از حوزه‌ی نفت و انرژی، ایران و بولیوی در چه حوزه‌های دیگری همکاری دارند؟

 ایران یک سطح خیلی بالایی در تکنولوژی دارد که در بولیوی وجود ندارد. به‌خصوص تکنولوژی نانو که ایران پیشرفت زیادی داشته است و بولیوی می‌خواهد در آینده از تکنولوژی ایران در این زمینه بهره‌مند شود.

 در کشور ما منابع طبیعی و معدنی خیلی زیادی وجود دارد: منابع کشاورزی، نفتی، گازی و منابع دیگر. بولیوی از این نظر غنی است. به همین دلیل است که به تبادل تکنولوژی احتیاج داریم. البته چند موضوع برای ما مهم‌تر است: موضوع نفت و کشاورزی و معدن. روی این موضوعات اصلی تمرکز می کنیم.

 به لحاظ مالی گفتید که به‌دلیل تحریم‌ها مشکلاتی برای مبادله‌ ارز بین دو کشور وجود دارد. چرا مبادلات به‌صورت مستقیم بین دو کشور انجام نمی‌شود؟ به عنوان مثال، بولیوی به‌لحاظ محصولات کشاورزی و غلات منابع غنی‌ دارد، و ایران توانایی انتقال تجربیات دارد.

 این می‌تواند ایده خوبی باشد که داریم روی آن فکر می‌کنیم اما باید یک قرارداد قبلی در این زمینه وجود داشته باشد. باید مشخص کنیم تا مبادله به چه میزان باید انجام شود. الان تولیدات کشور ما در زمینه شکر، سویا و گندم یا اقلام دیگر است. قسمتی از این محصولات به مصرف داخلی کشور می‌رسد. بخشی نیز به کشورهای آمریکای لاتین و کشورهای اروپایی صادر می شود. در واقع مشخص شده است که این میزان تولید باید به مصرف کدام کشور برسد. از این رو، برای چنین تبادلی باید قرارداد و تفاهم‌نامه‌ای بین دو کشور امضا شود تا سهم ایران را در این میان مشخص شود. البته در آینده نه چندان دور امکان عملی شدن این ایده وجود دارد.

 برای شکل‌گیری چنین توافقی آشنایی با حوزه صنعت و دانش ایران لازم است. آیا در این مدت با ظرفیت‌های اقتصادی ایران آشنا شد‌ه‌اید؟

دقیقاً همین‌گونه است که شما می‌گویید. من در مقام سفیر به همراه نمایندگان شرکت‌ها و بخش‌های مختلف بولیوی، به شهرهای ایران سفر کردیم تا در مورد صنعت ایران بیشتر بدانیم. ایران ظرفیت خیلی بالایی از لحاظ صنعتی و نانوتکنولوژی دارد. من اصفهان رفتم و صنعت فولاد ایران را دیدم که واقعاً فوق‌العاده است و می‌دانم ایران چه ظرفیت‌های بالایی دارد. ما الان ظرفیت‌ها رو می‌شناسیم.

همانطور که می‌دانید تنها سه سال از شروع به کار سفارت بولیوی در ایران می‌گذرد و در این مدت کارهای اولیه را انجام داده‌ایم. هر چه زمان بگذرد این شناخت بیشتر و بیشتر خواهد شد. باید بدانید به خاطر تبلیغات منفی کشورهای غربی علیه ایران، شاید مردم و بخش خصوصی بولیوی اشتیاقی برای کار با ایران یا بخش خصوصی ایران نداشته‌اند. هر قراردادی تا کنون بسته شده، دولتی بوده است، یعنی بین دو دولت بوده است و به همین دلیل در بخش خصوصی قراردادی منعقد نشده است. در حال حاضر با تلاش‌های سفیر ایران در بولیوی و مجموعه آوا دیپلماتیک، مردم کشورم ایران را بیشتر از قبل می‌شناسند. ظرفیت ایران و تکنولوژی و صنعت ایران را بهتر می شناسند. در نتیجه‌ این تلاش‌ها، شرکت‌هایی هستند که واقعاً مشتاق شده‌اند با بخش خصوصی ایران رابطه برقرار کنند.

 آماری از حجم صادرات و واردات در سال گذشته‌ میلادی در اختیار دارید؟

رقم چشمگیری نیست. رقم بسیار پایینی استزمان لازم است تا سفارتخانه‌ها جا بیفتند و شناخت متقابل حاصل شود. اما من خوشبینم و مطمئنم با تلاش های دو کشور شاید بعد از گذشت یک سال دیگر بتوانیم روابط را توسعه دهیم.

 شما فیلسوف و شخصیتی فرهنگی هستید. برای تبادلات فرهنگی دو کشور چه تمهیداتی در نظر گرفته اید؟

مسائل فرهنگی زمینه‌ مناسبی برای تبادلات فرهنگی دو کشور است. از دانشگاه‌های ایران برای آموزش مهندسان صنعت معدن و نفت دعوتنامه داریم. ما به زمینه‌ های همکاری فکر می‌کنیم و خیلی دوست داریم تا این موضوع عملی شود. البته مانعی وجود دارد که بعضی اوقات کار ما را سخت می‌کند و آن مساله‌ زبان است. زبان مردم ما اسپانیایی هست و شرکت‌کردن در دوره‌هایی که زبانش را متوجه نمی‌شوید بسیار سخت است. شاید ایرانی‌ها راحت‌تر بتوانند زبان اسپانیایی یاد بگیرند و به بولیوی سفر کنند. البته می‌توانیم دوره‌های انگلیسی یا فارسی فشرده برای دانشجویان برگزار کنیم که آمادگی نسبی کسب کنند. نکته جالب اینجاست که هم اکنون دانشجویی در دانشگاه اسلامی قم داریم که می‌توانم بگویم اولین آیت‌الله بولیوی با ریشه‌ سرخپوستی است. او در زمینه‌ اسلام آموزش می‌بیند و مدیر گروه مسلمانان بولیوی است.

 بولیوی چه تعداد مسلمان دارد؟

جمعیت مسلمانان خیلی زیادی نیست البته نمی توان وجود آنها را انکار کرد. البته در بولیوی پنج کلیسای اسلامی داریم.

 کلیسای اسلامی چه مشخصاتی دارد؟

 یعنی پنج کلیسا را به مسلمانان اختصاص دادند. سه تایش برای سنی‌ها و دو تا هم برای شیعیان.

 چه جالب! پس در بولیوی به فرهنگ‌ها و قومیت‌ها خیلی احترام می‌گذارند.

دقیقاً برای همین اسمش دولت چند ملیتی بولیوی است. جمعیت مسلمان‌ها در کشور ما مثل جمعیت مسلمانان بونئس‌آیریس زیاد نیست. تعداد مسلمان‌ها و یهودی‌ها در آنجا زیاد است. مسلمانان بولیوی به آن نسبت زیاد نیستند، اما مهم این است که همه به هم احترام می گذاریم. انسان‌ها باید همزیستی مسالمت‌آمیز داشته باشند.

مردم باید به هر فرهنگ و مذهبی احترام بگذارند تا همزیستی مسالمت‌آمیز شکل‌ گیرد. این یکی از سیاست‌های دولت بولیوی است و به همین دلیل اسم دولت را دولت چند ملیتی بولیوی گذاشتند. در کشورهای دیگر مثل اسپانیا، در زمان‌های قدیم، سه مذهب بود: مسلمان‌ها که جنوب اسپانیا را تصرف کرده بودند، و یهودی‌ها و خود مسیحی‌ها که بعد از مدت زمانی به اسپانیا آمدند. بیشتر اختلاف و جنگ و خونریزی از آن دوران شروع شد که خواستند مسلمان‌های مهاجر را بیرون کنند. به همین دلیل باید همه کشورها به هم احترام بگذارند و هر شخص با هر فرهنگ و مذهبی مورد احترام است.

 گفتید جمعیت مسلمانان در بونئس‌آیریس زیاد است البته اسرائیل هم در آنجا نفوذ زیادی دارد. آیا در بولیوی هم همین طور است؟

این طور نیست. جمعیت یهودی‌هایی که در بولیوی زندگی می‌کنند زیاد نیست و در آنجا اسرائیل به آن معنایی که شما فکر می کنید نفوذ ندارند.

 شما به کدام مناطق ایران سفر کردید؟ با کدام فرهنگ ایرانی بیشتر آشنا شدید؟ از کدام استان و شهر ایران بیشتر لذت بردید؟

به شهرهای مختلف ایران سفر کرده ام. چیزی که بیش از همه توجه من را جلب کرد دیدن پرسپولیس و پاسارگاد و نحوه‌ معماری این بناها بود. روزهای زیادی را آنجا بودم و با دقت نگاه می‌کردم. معماری خیلی خوبی دارند. جالبه است بدانید همین سبک را ما در بولیوی و در بعضی شهرها داریم ولی به این شکل و این شکوه نیست و در سطحی پایین‌تری قرار دارند. برای من به عنوان یک شهروند بولیوی این مقدار از شباهت بین معماری دو کشور جالب بود.

نکته دیگر اینکه از نمادهایی که در نقشه‌های فرش استفاده می‌کنید ما هم مانند این نمادها را در بولیوی داریم. البته فرش ایرانی نداریم بلکه چیزهایی شبیه به فرش شما هستند. از این نمادها و نقش و نگارها در لباس‌ها استفاده می‌کنیم. این‌ها را من در کشور خودمان دیده‌ام و حالا اینجا هم وجود دارد.

 از مناطق دیدنی ایران که بازدید کرده ام روستای ابیانه را خیلی دوست دارم. بافت قدیمی‌اش خیلی زیباست. به شهرهای بندرعباس، اصفهان و شیراز سفر کرده ام. ایران پر از فرهنگ است به همین دلیل برای کسی که دنبال فرهنگ باشد، ایران مکان مناسبی است. می‌تواند فرهنگ‌های مختلف را ببیند. هنوز هم دوست دارم بعضی شهرهای ایران را ببینم.

یکی از نکات جالب درباره ایران، کتاب‌های ابوعلی سینا است که برای من خیلی جالب است. همچنین کتاب اشعار خیام و حافظ را دوست دارم. امیدوارم روزی به سطح بالایی در شعر گفتن برسم تا بتوانم مانند حافظ یا رباعیات خیام شعر بسرایم.

  شما ذائقه و روحیه شاعری دارید. دوست دارم در مورد مضمون آخرین شعرتان که در ایران گفته‌اید بیشتر بدانم.

من شعرهای خیلی زیادی سروده‌ام. بیشتر اشعارم در سبک عاشقانه و نوستالژیک یا درباره‌ تعهدات اجتماعی است. از حافظ هم در سرودن شعرهایی با جنبه‌ معنوی را الهام گرفتم.

 چقدر تحت‌تاثیر شعرای آلمانی قرار گرفته‌اید؟

اریک فرید که یهودی و از شاعرهای مدرن آلمان است. خیلی دوست دارم و از او الهام می‌گیرم. البته او منتقد صهیونیسم نیز هست.

 کتاب‌هایی که به رشته تحریر در آورده‌اید در چه زمینه‌ای است؟

 در زمینه‌ نمادشناسی و فرهنگ ماقبل استعمار اسپانیا در بولیوی، سیاست و البته شعرهایی که سروده ام به چاپ رسیده است. از کتاب های سیاسی که نوشته ام می توانم از کتاب “حقیقت بولیوی” نام ببرم .

 نمی‌خواهید این کتاب‌ها به فارسی ترجمه شوند؟

دوست دارم شعرهایم را به فارسی ترجمه کنم. بعد هم سایر کتاب‌های من به فارسی منتشر شود. البته دوست دارم آثاری از بولیوی به فارسی  ترجمه شود در واقع ما در زمینه‌ فرهنگی و ادبیات آثار خوبی داریم که خوب است ترجمه شوند.

 همه‌ ساکنین بولیوی از نژاد سرخپوست‌ ها هستند ؟

بولیوی یازده میلیون نفر جمعیت دارد. شش میلیون بومی‌های سرخپوست هستند و چهار میلیون نیز از مخلوط بومی‌های مناطق اطراف تشکیل شده اند و تعداد سفیدپوست‌ها خیلی کم‌ است. نکته جالب این است که بعد از دویست سال در کشور یک رییس‌جمهور سرخپوست انتخاب شده است. قبل از این، روسای جمهور همه سفیدپوست بودند.

  ظاهراً بولیوی، بر خلاف نیکاراگوئه، با کشورهای همجوار اختلافات مرزی ندارد.

نه به آن صورت. فقط از لحاظ تاریخی یک مشکل کوچک مرزی با شیلی داریم. شیلی دسترسی به دریا و ساحل را از ما گرفت که پرونده این موضوع در دادگاه لاهه وچود دارد. بولیوی در این مدت پنجاه درصد از مرزهایش را با پرو، آرژانتین، شیلی و پاارگوئه از دست داد. این مرزها در طول تاریخ به خاطر جمعیت کم کشور از بین رفت.

 با توجه به اینکه بیشتر مردم بولیوی به شکل قبیله‌ای زندگی می‌کنند، کدام قبایل در بولیوی قوی تر هستند؟

سرخپوست‌های آیمارا و کوئچوا از همه قوی‌ترند و رییس جمهور هم از همین قبایل است. البته من در لاپاز به دنیا آمده‌ام و ریشه‌ی این گونه‌ای ندارم. به عبارت دیگر من سرخپوست نیستم. ریشه من از باسک اسپانیاست. اجدادم مهاجر بودند.

 منطقه باسک در اسپانیا گرایش استقلال طلبانه ایی دارد. اجداد شما هم انقلابی بودند؟

بله، دقیقا همین طور است.

گفتگو از: محمدرضا نظری

 
  • facebook
  • googleplus
  • twitter
  • linkedin
  • linkedin
  • linkedin