“ویلیام مکس فیلمن وایتهد” یکی از مبارزان باتجربه ای است که به مدت طولانی علیه آپارتاید در آفریقا جنگیده است. حالا که همه خشونت ها تمام شده او پشت میز خود در سفارت آفریقای جنوبی در تهران می نشیند و در جایگاه سفیر برای گشودن فصلی جدید در روابط بین ایران و آفریقای جنوبی تلاش می کند. برای اطلاع بیشتر از دیدگاه وی نسبت به تحولات ایران و اهمیت گسترش روابط بین دو کشور با وی به گفتگو می پردازیم.


مصاحبه اختصاصی آوا دیپلماتیک با “ویلیام مکس
فیلمن وایتهد”، سفیر آفریقای جنوبی در ایران

جنابعالی چه سالی وارد ایران شدید؟

چهارم مارس سال گذشته ( 14 اسفند 1391)

پیش از آمدن به ایران در چه کشورهایی بوده اید؟

پیش از این درهیچ کشوری سفیر نبوده ام. در داخل آفریقای جنوبی در بخش های خصوصی کار می کردم و همچنین به عنوان مشاور وزیر ارتباطات فعالیت داشته ام.

 آیا پیش از این سفری به ایران داشته اید؟

خیر

 ذهنیتی که پیش از آمدن به ایران داشتید با آنچه که پس از ورود به ایران مشاهده کردید چقدر متفاوت بود؟

سابقه شخصی من به زمان مبارزات مسلحانه آفریقای جنوبی حدود سی سال پیش بر می گردد و از آن زمان از رابطه ایران با کنگره ملی آفریقا با خبر بودم; یعنی همان سال 1978 که انقلاب اسلامی اتفاق افتاد و درک من از ایران تحت تاثیر هیچ پروپاگاندا ای نبود و می دانستم که ایران توسط ملت خودش اداره می شود اما باید دانست که حتی در آفریقای جنوبی هم پروپاگاندای بسیار زیادی علیه ایران وجود دارد. من مجبور شدم آفریقای جنوبی را در سال 1975 ترک کنم چراکه آن زمان عضو جنبش دانشجویی و کنگره ملی افریقا بودم و همینطور به عنوان یک نظامی به مبارزات مسلحانه ملحق شده بودم. پس روشن است که هرگز تحت تاثیر پروپاگاندای آپارتاید قرار نمی گرفتم و مخالف رژیم وقت آفریقای جنوبی و نیز رژیم پهلوی بودم.

 پس از خروج از آفریقای جنوبی به چه کشوری رفتید؟

به چندین کشور رفتم. رفتم آنگولا و در آنجا آموزش نظامی دیدم. آن زمان که آلمان هنوز تقسیم نشده بود در بن در جمهوری دموکراتیک آلمان بودم. در مجموع در کشورهای زیادی بودم. مقطعی در کوبا بودم. همینطور در کشورهای دارالسلام، بوتسوانا ، زامبیا، زیمبابوه، و جاهای دیگر حضور داشتم. دلیل این کار هم مقتضیات مبارزات مسلحانه بود فراموش نکنید که من فرمانده بودم و مسئولیت آموزشی هم داشتم.

 پس ما با یک چریک پیر مواجه هستیم که عمرش را صرف مبارزه مسلحانه علیه آپارتاید کرده و علاوه بر یک سفیر یک مبارز انقلابی است. احترام من به شما دو چندان می شود چون به جای اینکه پشت میز بنشینید اسلحه دست گرفته اید و علیه نژادپرستی جنگیدید. برای رسیدن به این هدف و موفقیت در این مبارزات و در حین درگیری مستقیم با جبهه های جنگ، چه مشقت هایی را پشت سر گذاشتید؟

سوال بسیار سختی است. باید بگویم که وقتی که چنین تصمیمی می گیرید در درجه اول به مردم کشورت متعهد می شوید. در ابتدا خانواده ات هستند که بیشترین رنج را متحمل می شوند.اولین سختی همان فشاری است که رژیم به مردم کشور وارد می کند. مثلا دستگیری ها و کشتارها. تعدادی از همکارانم در جریان این درگیری ها کشته شدند. حتی در کشور های همسایه مثل بوتسوانا، زامبیا، آنگولا و لسوتو هم مردم زیادی را از دست دادیم و شاهد قربانی شدن آنها بودیم. چیزی که مهم است این است که شما به عقاید خود پایبند باشید و برای رسیدن به آرمانهایتان مشقات را تحمل کنید. من همیشه اینطور اندیشیده ام. مهم اهداف است نه سمت ها. من الان دیپلمات هستم و فردا ممکن است یک نظامی ساده باشم. مهم این است که بتوانم به وطن و مردمم خدمت کنم.

 نلسون ماندلا مخالف خشونت بود در حالیکه مبارزه مسلحانه همواره با خشونت همراه است. خشونت و مخالفت ماندلا با خشونت چگونه در کنار هم قرار می گرفتند؟

ماندلا مخالف مبارزات مسلحانه نبود و اصلا خودش یکی ازاولین فرماندهان اصلی این مبارزات بود.

 البته ماندلا بیشتر عمرش را در زندان بود.

اصل مبارزات مسلحانه در سال 1961 با طرح آقای موسوم به “M plan” شکل گرفت که پیامش این بود که رژیم وقت به حرف مردم آفریقا گوش نمیدهد و این وضعیت باید تغییر کند. ایشان آن زمان این بحث را مطرح کردند که اگر رژیم علیه ما وارد مبارزه مسلحانه شود، ما هم باید این توانایی را داشته باشیم که جواب آتش آنان را بدهیم. افرادی مانند آلبرت لوتولی، رئیس سابق کنگره ملی آفریقا با مبارزه مسلحانه مخالف بودند و می گفتند درشرایطی باید مبارزه مسلحانه را انتخاب کرد که راه حل دیگری وجود نداشته باشد. این حرف به این معنی نیست که همه مخالف مبارزه مسلحانه بودند. بعد از قتل عام مردم شارپ ویل خیلی ها خودشان به این نتیجه رسیده بودند که راهی جز این باقی نمانده. این مبارزات مسلحانه در برابر سفیدها به خاطر رنگ پوست آنها نبود بلکه اهداف ما پایگاه ها و زیرساخت های نظامی آنان بود و به هیچ وجه صرفا به خاطر سفید بودن، با آنان وارد مبارزه نمی شدیم.

 در رابطه با آرایش قومی داخل آفریقای جنوبی بیشتر توضیح می دهید؟ آفریقای جنوبی در سال 1910 از اتحاد 4 ایالت تشکیل شد. یکی هلندی هایی بودند که عازم آن منطقه شده بودند، و پیش از آنها هم که انگلیسی ها و پرتغالی ها آمده بودند. در زمان مبارزات چند درصد مردم، بومیان آفریقایی و چند درصد از قومیت های دیگر بودند؟

من آمار دقیقی ندارم، اما از زمان شکل گیری آپارتاید یعنی سال 1949 مساله قوانین جداسازی بسیار اهمیت داشت. یعنی قومیت های مختلف باید در بخش های جداگانه ای زندگی می کردند. پیش از آن چنین تفکیکی در جامعه وجود نداشت. کشور آفریقای جنوبی بیشترین تنوع نژاد را در دنیا دارد و مردمی از رنگهای مختلف را در خود جای داده است. سیاست حکومت وقت این بود که سفید پوستان جدا از سیاه پوستان زندگی کنند. سفید پوستان در شهرهایی مانند ژوهانسبورگ و کیپ‌تاون که ثروت در آنجا متمرکز بود حضور داشتند و در شهرهایی که فقر در آن حاکم بود سیاه پوستان زندگی می کردند.

 پس شهر های مرکزی در اختیار سفیدپوستان بود و خود آفریقایی تبار ها به حاشیه رانده شده بودند؟

سیاه پوستان در مناطقی به نام گتو یا همان مناطق روستایی زندگی می کردند که فاقد آب، برق و زیر ساخت های لازم بود.اگر هم سفید پوستی در آنجا اقامت داشت به این دلیل بود که مساحت بسیار زیادی زمین در اختیار داشت که از سیاه پوستان گرفته بود. جمعیت در آن زمان بین 28 تا 30 میلیون نفر بود که 6 میلیون نفر آنها سفیدپوست بودند. در حال حاضر جمعیت آفریقای جنوبی حدود 50 میلیون است که پنج، شش میلیون آن را سفید پوست ها تشکیل می دهند. دلیل ایستا بودن رشد جمعیت سفیدپوستان، کوچک شدن تدریجی خانواده هایشان است که هم اکنون 2 تا 3 نفره هستند. اما خانواده های سیاهان معمولا 3 تا 5نفره است. البته این رقم هم رو به کاهش است. دلیل دیگر زیاد تر شدن نسبت جمعیت سیاه پوستان هم، مهاجرت برادران ما از کشورهایی مثل موزامبیک به آفریقای جنوبی است.

 روزی که نلسون ماندلا از زندان آزاد شد شما کجا بودید؟ چه احساسی داشتید؟

من در زامبیا بودم. آن زمان کشور سرشار از شادی و سرمستی بود. دلیل آزادی ماندلا هم این بود که خود رژیم وقت به این نتیجه رسیده بود که توانایی این را نداشتند که کشور را مثل ماندلا مدیریت کنند. رژیم آپارتاید مشکلات بسیاری مشابه مشکلات کنونی تحریم های ایران داشت در حالی که جنبش آزادی ما تحت حمایت بین المللی بود. جمهوری اسلامی ایران هم از این جنبش حمایت بسیاری می کرد، ایران پس از انقلاب رژیم آپارتاید را تحریم کرد و تقریبا رابطه اش را با آن قطع کرده بود.همه می دانستیم که هیچ کس مانند ماندلا نمی توانست از عهده اداره کشور بر آید. زمانی که ماندلا آزاد شد، ما می دانستیم که دیگر همه چیز تمام شده و می توانیم به خانه باز گردیم. این شادی فراتر از مرزهای آفریقای جنوبی بود و تمام دنیا را در بر گرفته بود.

 شما گفتید ایران آفریقای جنوبی را تحریم کرده بود، اما زمانی که آفریقای جنوبی توسط صادرکننده های نفتی تحریم شده بود، نفتش را از ایران تهیه می کرد. آیا این باعث مکدر شدن میانه انقلابیون با کشور ایران نشده بود؟

من این را نگفتم و این مسئله که شما میگویید به قبل از انقلاب ایران باز میگردد. در مورد نفت باید به نکته توجه داشت که در صادرات نفت همیشه کشورهایی به عنوان واسطه حضور دارند که بالاخره به هر طریقی نفت را به مقصد می رسانند. و البته این تحریم ها به این معنی نبود که به هیچ وجه نفتی وارد آفریقای جنوبی نمی شد. در آن زمان هم نفت به دست رژیم میرسید اما مقدار آن به شدت کاهش یافته بود. علاوه بر این رژیم ذخایر نفتی هم داشت چون تحریم ها را پیش بینی کرده بود. کشورهایی هم بودند که در سازمان ملل عنوان می کردند که به رژیم آپارتاید کمکی نمی کنند اما در عمل کمک می کردند.

 آیا حضور شاه مخلوع ایران در ژوهانسبورگ تاثیری بر رابطه آفریقای جنوبی با ایران در ابتدای انقلاب اسلامی نداشت؟ چون همین حالا هم یک ساختمان نیم میلیون دلاری که محل اقامت شاه مخلوع ایران بود و در آن زمان خریداری شده بود، در ژوهانسبورگ وجود دارد. آیا جمهوری اسلامی اصلا صحبتی با شما یا سفیر قبلی در رابطه با پس گرفتن آن ساختمان یا تبدیل کردن آن به موزه داشته است؟

در مورد این مساله هیچ تعارضی مابین دو کشور وجود ندارد و موضع آفریقای جنوبی هم کاملا روشن است؛ هر چیزی که متعلق به ملت ایران است، بی چون و چرا از آن آنهاست و همینطور باالعکس. آفریقای جنوبی روابط کاملا صمیمانه ای با ایران دارد و مسئله ای این چنین پیش پا افتاده نمی تواند بر این رابطه تاثیر منفی بگذارد و تا آنجا که من میدانم در این مورد هرگز اختلافی بین دو کشور وجود نداشته است.

 در سالهای 1976-1977 ایران دومین شریک تجاری آفریقای جنوبی بعد از اسرائیل بود. الان مناسبات اقتصادی آفریقای جنوبی و ایران در چه وضعیتی است؟

این صحیح نیست که بگوییم اسرائیل اولین شریک تجاری آفریقای جنوبی بود. شرکای اصلی کشور در آن زمان انگلیس، آلمان، آمریکا و فرانسه بودند. اما اگر بخواهیم درمورد خاور میانه صحبت کنیم اسرائیل رتبه اول را داشت. اما بعد از آن به خاطر وضع شدن تحریم های تجاری، حجم این رابطه کمرنگ تر شد. هم اکنون هم من نمی توانم آمار دقیقی اعلام کنم چون به این اعداد اعتقاد ندارم. 60 تا 70 درصد نفت آفریقای جنوبی تا پیش از تحریم های ایران از کشور شما تامین می شد. پس از وضع تحریم های ایران توسط ایالات متحده، آفریقای جنوبی باز هم اجازه مبادلات نفتی با ایران را داشت چون از ماه ژوئن 2013 آمریکا آفریقای جنوبی را از تحریم خرید نفت از ایران معاف کرد ولی بعد از وضع تحریم های جدید از سوی اتحادیه اروپا این وضعیت تغییر کرد.یک دلیل این که کشتی های نفتی به دلیل تحریم های اتحادیه اروپا بیمه نمی شدند و دلیل دیگراین بود که پالایشگاه های آفریقای جنوبی که در اختیار بخش خصوصی هستند به نفت خام احتیاج داشتند درحالی که اجازه خرید نفت خام از ایران را نداشتند. هم اکنون پیگیر برداشته شدن تحریم ها، مثل تحریم هایی که اتحادیه اروپا روی بانک های ایرانی وضع کرده هستیم، چون این فقط مسئله ایران نیست بلکه تمام کشور هایی که خریدار نفت ایران بوده اند تحت تاثیراین تحریم ها قرار گرفته اند. مثل آفریقای جنوبی که خود نفت خام ندارد. پس از وضع تحریم های ایران توسط اتحادیه اروپا ما دیگر نفتی از ایران وارد نکردیم، اما باورداریم که این تحریم ها پایدار نیستند و مذاکرات کنونی ایران به نتیجه خواهد رسید. تمام کشورهای 1+5 به نوعی تحت تاثیر این اقتصاد هستند و خود نیز منافعی دارند. ایران با پتانسیل 76میلیون نفری یکی از بزرگترین بازارهای خاورمیانه برای همین کشور ها است.

 اشاره کردید که بخش عمده پالایشگاه های شما در اختیار بخش خصوصی است. یعنی صنعت نفت آفریقای جنوبی ملی نشده؟ آیا دولت اختیاری در مورد این پالایشگاه ها ندارد؟

دولت مالک این پالایشگاه ها نیست. مالکیت آنها در اختیار شرکت های چند ملیتی است. آفریقای جنوبی یک کشور سوسیالیست نیست و نفت هم مثل هر موردی می تواند در اختیار بخش خصوصی قرار گیرد.

 آیا این بدان معنی نیست که شاهراه اقتصادی آفریقای جنوبی در اختیار چند شرکت چند ملیتی قرار گرفته؟ آیا یک آپارتاید نفتی شکل گرفته؟

باید به این واقعیت توجه داشت که بخش زیادی از اقتصاد آفریقای جنوبی در اختیار بخش خصوصی و شرکت های چند ملیتی است. شرکت هایی از آمریکا، انگلیس و حتی کره. اقتصاد غالب همان حضوربخش خصوصی است ودر نتیجه اقتصاد ما با اقتصاد کشورهای غربی گره خورده است و ما اقتصاد پیچیده ای داریم مثلا صنعت معدن کشور ما متعلق به دولت است اما تمام معادن، توسط شرکت های خصوصی اداره می شوند. هرچند شرکت های بسیاری هم هستند که تماما متعلق به آفریقای جنوبی هستند، مثل هواپیمایی آفریقای جنوبی، ترنسنت (Transnet) و شرکت های دیگر. ولی عمده اقتصاد ما در دست بخش خصوصی است. متاسفانه دیده می شود که شرکت های چند ملیتی با استفاده از موقعیتشان شرکت های دیگر را تحت فشار قرار میدهند. مثلا آنها شرکت های بومی ما را تهدید به قطع همکاری میکنند. البته ما هم در تلاشیم که با ایجاد ارتباطات بین منطقه ای این وضعیت را بهبود بخشیم. در نقطه مقابل همین شرکت های این چنینی می توانند موجبات تعادل در اقتصاد ملی ما را فراهم کنند. به طور مثال فعالیت گروه بریکس ( متشکل از برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی) در همین راستا توجیه پذیر است. ساختار حال حاضر اقتصاد آفریقای جنوبی این چنین است. نباید فراموش کنیم که ما گذشته ای استعمارزده داریم، از سال 1652. زمان لازم برای رسیدن به توازن مورد نظر بیش از اینها است.

 چند وقت پیش با آقای جاوید قربان اوغلو، که سفیرما در اکثر کشورهای آفریقایی هم بوده اند، صحبت می کردم. ایشان می گفتند آفریقای جنوبی ظرفیت بسیار بالایی در زمینه منسوجات دارد. آیا برنامه ای برای مبادلات اقتصادی مابین ایران و آفریقای جنوبی به خصوص در زمینه منسوجات وجود دارد؟

به تازگی یک کمیسیون مشترک اقتصادی، مابین ایران و آفریقای جنوبی برگزار شد که دربردارنده زمینه های مختلفی بود. مساله اولیه و مهم این است که اقتصاد دو کشور با یکدیگر همخوانی دارد و تقریبا هردو در یک سطح قرار دارند. هر دو بخش تولیدی، معدن، کشاورزی و توسعه داریم. آفریقای جنوبی به دلیل شرایط جغرافیایی آب بیشتری دارد، ایران هم از تکنولوژی بسیار خوبی برخوردار است. در بخش های کشاورزی توافقاتی صورت گرفته که ظرفیت های بسیار بالایی دارد، همینطور در بخش آموزش و پرورش، پزشکی و درمان، آب و فاضلاب، بهداشت و در نهایت گردشگری که آفریقای جنوبی در این زمینه بسیار پیشرو است. پس از تحریم ها، که از فضای بین المللی می توان حدس زد به زودی مشکلاتش حل و فصل خواهد شد، ما میتوانین بیش از پیش مبادلات داشته باشیم و ایران می تواند آفریقای جنوبی را شریک خود بداند. آفریقا قاره امروز است نه فردا و کشور ما در کنار ایران می تواند دست به نوآوری های بسیاری بزند. به محض از بین رفتن تحریم ها تحرکات زیادی مابین دوکشور خواهید دید. قرارداد های زیادی خصوصا در بخش خصوصی که نقطه قوت آفریقای جنوبی است منعقد خواهد شد. شباهت ها و نقاط اشتراک زیادی بین کشور ما و ایران وجود دارد. ایرانیان بسیاری در آفریقای جنوبی زندگی می کنند، ایران در زمینه منابع انسانی بسیار قوی است. مثلا پزشک های ایرانی زیادی در کشور ما فعالیت می کنند و همچنین ما به دنبال آن هستیم که اساتید ریاضی و فیزیک ایرانی را هم به آفریقای جنوبی بیاوریم. آفریقای جنوبی هم در زمینه های دیگر با ایران همکاری خواهد داشت و این همکاری در سطحی برابر خواهد بود. پتانسیل های زیادی هم برای سرمایه گذاری مشترک وجود دارد و من بسیار به این فعالیت ها خوشبین هستم.

 در این زمینه، مذاکراتی که هم اکنون در ژنو در جریان است، بسیار اهمیت دارد. برخی معتقدند که ایران باید الگوی آفریقای جنوبی را در مورد پرونده هسته ای به کار گیرد. کشوری که در حوزه دانش هسته ای تلاش بسیار زیادی کرد و حتی یک بمب هسته ای را هم مورد آزمایش قرار داد، اما در نهایت کل فعالیت های هسته ای خود را متوقف کرد. آیا فکر می کنید این می تواند الگوی مناسبی برای ایران باشد؟ اصلا چه شد که پرونده هسته ای آفریقای جنوبی به اینجا رسید؟

سیاست خارجه ما اجازه دخالت در امور کشورهای دیگر را نمی دهد.

 اما درباره الگوی کشور خودتان که می توانید اظهار نظر کنید.

الگوی ما خیلی ساده است. به طور کلی سیاست خارجی ما غیر تهاجمی و بر اساس احترام متقابل است. ما نیروگاه هسته ای مان را داریم و می خواهیم در چهارچوب قوانین سازمان انرژی اتمی ظرفیت هایمان را بالا ببریم. فناوری هسته ای ظرفیت های زیادی در بخش های درمان و تولید ابزار به وجود می آورد که البته من تخصص زیادی در زمینه فنی آن ندارم. اما موضع ما مشخص است، هر ملتی حق داشتن ابزار صلح آمیز را دارد و ما هم از این موضع حمایت می کنیم و برای تحقق اش تلاش خواهیم کرد. سلاح های هسته ای زیادی در جهان وجود دارد که باالقوه میتواند منجر به جنگ هسته ای شود و ما خواهان نابودی تمام آن سلاح های هسته ای هستیم، صلاح هایی که می توانند جهان را درگیر جنگ های بزرگ کنند. آمریکا یا اسرائیل و یا هر کشور دیگرهم فرقی نمی کند. نهایتا جنبه صلح آمیز این تکنولوژی بسیار حائز اهمیت است و هیچ گاه نباید مورد سوء استفاده قرار گیرد. برای ملت ایران هم جنبه صلح آمیز انرژی هسته ای باید به رسمیت شناخته شود و آفریقای جنوبی هم از جنبه صلح آمیز انرژی هسته ای ایران حمایت می کند. همچنین به عنوان عضوی از جنبش عدم تعهد معتقدیم این مساله باید حل شود چرا که بر روی وضعیت ایران تاثیر گذار است.

 آیا در آفریقای جنوبی غنی سازی هم انجام می دهید؟ چون حتی گفته شده بود که پس از آزمایش بمب هسته ای غنی سازی آفریقای جنوبی هم متوقف شده.

اره اما محدود است و در چهارچوب قوانین سازمان انرژی اتمی قرار دارد و به طور منظم مورد بازرسی قرار می گیرد. ما شدیدا مشکل کمبود انرژی داریم و اقتصاد ما متاثر از این کمبود است. پس از آزمایش بمب هسته ای به دلیل گرایش سیاست خارجی مان، به صورت داوطلبانه غنی سازی را متوقف کردیم، چون خود مخالف فعالیت های هسته ای رژیم آپارتاید بودیم.

 چه کشوری برای آن آزمایش هسته ای کمکتان کرد؟

در مورد این مساله اطلاعات دقیقی ندارم، این یک مورد خاص است و تمام جزئیات آن هم مستند شده. در این که کشورهایی کمک کردند شکی نیست و جزئیات آن هم قابل بررسی است. اما به خاطر دارم که مشترکان اصلی سه کشور بودند: آفریقای جنوبی، اسرائیل و سومی را به یاد ندارم.

10 آبان 1392 دبیر دوم سفارت شما آقای “اینایت حسن” از بورس کالای ایران بازدید کرد. ژوهانسبورگ هم یکی از 10 بورس برتر محصولات کشاورزی جهان را دارد. همچنین آفریقای جنوبی در زمینه غلات و مخصوصا ذرت بسیار غنی است. در این حوزه چه توافقاتی صورت گرفته؟ آیا برای صادرات به ایران برنامه ای دارید؟

من به سفر های استانی رفتم و با افراد مختلفی که در بخش خصوصی درگیر این کسب و کار هستند دیدار داشتم و علاقه آفریقای جنوبی به صادرات غلات را ابراز کردم. سفارت هم به عنوان نماینده دولت وظیفه تسهیل این امور را دارد تا تجارت شکل گیرد. طبق توافقات، ما تجار و وارد کننده های ایران را در برابر همتایانشان در آفریقای جنوبی قرار می دهیم تا با یکدیگر در ارتباط باشند و سپس خود به کنار می رویم و در جزئیات مبادلات آن ها وارد نمی شویم. زیرا این مبادلات کاملا در بخش خصوصی انجام می شود، مثلا اتاق بازرگانی ایران و اتحادیه تجار آفریقای جنوبی یا اتاق بازرگانی آفریقای جنوبی ، خود با یکدیگر در ارتباط اند. اتفاقا آفریقای جنوبی قصد وارد کردن ماشین آلات و فناوری کشاورزی از ایران را دارد. همچنین اگر اشتباه نکنم ایران چهارمین صادر کننده ماهی در دنیا است و اولین در خاور میانه، آفریقای جنوبی هم قصد استفاد از این گنجایش های ایران را دارد و خود نیز می خواهد مانند ایران به صادر کننده ی ماهی برای اروپا و آمریکا بدل شود. در استان کیپ شمالی زیتون بسیاری کشت می شود و ما قصد استفاده از تکنولوژی ایران در این زمینه را داریم و کارهای های تحقیقاتی آن هم از قبل انجام شده است. ما آماده ی ارتقا وضعیت تجاری با ایران هستیم.

 پس حتما به گیلان سفر کرده اید. به کدام استان های دیگر ایران رفته اید؟

بله همینطوره. به مازندران، تبریز و اخیرا هم به اصفهان رفته ام.

 گردشگری خودش یک تجارت است. آفریقای جنوبی خصوصا در زمان بازیهای جام جهانی درآمد خوبی از راه گردشگری داشت. علاوه بر این باید مردم یک کشور، علاقه ها و احتیاجات را باید بشناسید تا بتوانید در حوزه اقتصاد با آن کشور فعالیت داشته باشید. پس همین گردش شما میتواند خیلی به تجارت کمک کند. درهای کل ایران به روی شما باز است.

ایران کشور بسیار بزرگی است و من به طور حتم در مدت خدمتم در ایران فرصت نخواهم داشت که تمام ایران را ببینم من یک پرنده نیستم که مدام از این شهر به آن شهر بروم .سفر هایی که من می روم بر اساس نیاز های موجود برنامه ریزی می شود. سفر من به اصفهان هم به خاطر صنایع فولاد اصفهان است. همانطور که شما گفتید آفریقای جنوبی در زمینه گردشگری و همینطور صنایع دستی ظرفیت های بالایی دارد و ما در این زمینه هم مذاکراتی با مسئولین حوزه گردشگری در ایران داشته ایم. ایران کشور زیبایی است و پتانسیل بالایی برای گردشگری دارد. اما باید سرویس هایی که به گردشگران می دهد را بهبود دهد.

 رفت و آمد مردم دو کشور هم می تواند به این شناخت، که موجب افزایش مناسبات دو کشور می شود، کمک کند. این جمله را البته سفیر اسپانیا قبلا به من گفت. همچنین سفیر اندونزی به من گفت باید تجار را هدایت و تشویق کرد، زیرا تجار اندونزی نگران اند که در صورت سفر به ایران، مناسبات اقتصادی شان با آمریکا دچار مشکل شود. این پروپاگاندا را من بیان نمی کنم بلکه دیپلمات های مقیم تهران از آن صحبت می کنند. ممکن است شما تحت تاثیر این پروپاگاندا قرار نگرفته باشید، اما مردم آفریقای جنوبی ممکن است چنین تصورات غلطی در مورد ایران داشته باشند. شما وظیفه بسیار مهمی در ایران دارید برای کمک به از بین بردن این تصورات، چه برنامه ای دارید؟

از برنامه هایمان مثلا میتوانم به یک شبکه رادیویی و یک نشریه در کشورمان اشاره کنیم که در آنها دیپلمات های آفریقایی، تجربیات و فعالیت هایشان در دیگر کشور ها را به اشتراک می گذارند. درمورد هدایت و تشویق تجار، باید بگویم که از طریق بخش بازرگانی سفارت در حال رایزنی هستم، و زمینه هایی که مشمول تحریم ها نمی شوند را به آنها اعلام می کنم. زمانی که من اعلام کردم قرار است به ایران بروم، عده ای فکر کردند منظور من عراق است و تقریبا تمایزی بین این دو کشور قائل نبودند. آنها نگران تانک و بمب و مسائل این چنینی بودند. من در ابتدا به آنها توضیح دادم که این دو کشور کاملا از هم مجزا هستند ودر ایران صلح کامل برقرار است و خبری از خشونت نیست و سپس از مردم ایران گفتم که بسیار خوب و خونگرم هستند و ظرفیت های این کشورکه زیاد است. اما بخش بیشتر این مسئولیت بر دوش خود ایرانیان است. ما صرفا می توانیم به شناخت درست تر کمک کنیم. اما خود ایرانیان باید بسیار در این زمینه کار کنند، چون به نظر می آید شما خودتان نمی دانید چه گنجینه با ارزشی را در دست دارید. شما باید از کشورتان خارج شوید و برای کشورتان تبلیغ کنید. وقتی در گیلان بودم من به ماسوله رفتم که در یونسکو هم ثبت شده است و بسیار تحت تاثیر قرار گرفتم چونکه واقعا زیبا بود. اما اگر به ایران نیامده بودم هیچ وقت چیزی راجع به ماسوله نمی شنیدم. اگر فکر میکنید مردم به خودی خود این اطلاعات را کسب میکنند باید بگویم که اشتباه میکنید و شما باید خودتان تبلیغ کنید. در مورد سفر های مردم دو کشور کاملا با شما موافقم، مخصوصا تبادل دانشجو که هم مردم دو کشور را با فرهنگ های یکدیگر آشنا می کند و هم آنها برای کشورشان تبلیغ خواهند کرد. جامعه مسلمانان آفریقای جنوبی بسیار علاقه به بازدید از ایران دارند و برای آنها شهری مثل قم می تواند بسیار عالی باشد. تنها مساله ای که در این زمینه می ماند همان خدماتی است که در اختیار گردشگران قرار می گیرد. سرویس دهی بسیار اهمیت دارد و در صنعت گردشگری یک ضرورت است. فقدان یا کمبود امکانات خود تهدیدی بر سر راه صنعت گردشگریمی باشد. ایران جامعه تحصیل کرده ای دارد و باید در خارج و در سفارتخانه هایش تبلیغاتش را گسترش دهد.

 دردناک ترین زمانی که یک انسان سپری می کند زمانی است که احساس تنهایی می کند. یک چریک همیشه این احساس را دارد. سخت ترین و دردناک ترین روز زندگی تان چه روزی بود؟

روزهای زیادی بوده. فکر می کنم یکی از سخت ترین اتفاقات، این است که یکی از نزدیکانت را از دست بدهی و نتوانی دفنش کنی.

گفتگو از: محمدرضا نظری

  • facebook
  • googleplus
  • twitter
  • linkedin
  • linkedin
  • linkedin