برنامه جهانی غذا بزرگ ترین آژانس بشر دوستانه دنیا است که در سرتاسر جهان با گرسنگی مبارزه می کند و در مواقع اضطراری، غذا را به هر جا که بدان نیاز باشد می رساند تا جان قربانیان جنگ، درگیری های داخلی و یا بلایای طبیعی را نجات دهد. پس از خاتمه علت بحران، آنها همچنان به غذارسانی به جوامعی که نیاز به کمک برای بازسازی معیشت خود دارند ادامه می دهند. این آژانس بخشی از نظام سازمان ملل متحد است که بودجه آن به صورت داوطلبانه تأمین می شود. به منظور بررسی اهداف و برنامه های عملیاتی این آژانس سازمان ملل با نگار گرامی مدیر کشوری دفتر برنامه جهانی غذا در ایران گفتگویی انجام داده ایم و او ضمن اشاره به سوابق خود در سازمان ملل به بررسی روند فعالیت این آژانس در ایران و خاورمیانه می پردازد.

گفتگوی اختصاصی آوا دیپلماتیک با نگار گرامی – مدیر کشوری برنامه جهانی غذا در ایران

در سوابق شما دیدم که تحصیلات خودتان را در آلمان گذرانده اید. رشته تحصیلی تان چه بود؟

من قبل از انقلاب در مدرسه بین المللی تحصیل کردم و بعد به آلمان رفتم. بین سال های 1985 الی 1992 در مقطع کارشناسی ارشد در رشته ادبیات و زبان شناسی آلمانی، انگلیسی و نیز علوم تربیتی کودکان تحصیل کردم و پس از آن به ایران بازگشتم.

جالب است که در مدرسه بین المللی تحصیل کرده اید. دلیل خاصی داشت؟

بله، من در ایران به دنیا آمده ام ولی کار پدر من در انگلستان بود و به همین دلیل خیلی زود به این کشور رفتیم. البته در سن سه سالگی دوباره به ایران بازگشتیم.

شغل پدرتان در آن زمان چه بود؟

پدرم مهندس الکترونیک بود که برای گذراندن یک دوره تکمیلی به کشور انگلستان رفت و در نتیجه، من در این کشور با پیش زمینه زبان انگلیسی بزرگ شدم. وقتی به تهران بازگشتیم من در مدرسه “کامینیوتی اسکول” که یکی از سه مدرسه بین المللی آن زمان بود مشغول به تحصیل شدم.

پس از اتمام تحصیل در آلمان، شما وارد کنسرسیوم بین المللی مهاجرین در ایران شدید. آیا ورود به این عرصه دلیل خاصی داشت؟

بطور کاملا اتفاقی وارد این حوزه شدم. باید یادآوری کنم که وقتی به ایران برگشتم مدتی در دانشگاه آزاد تدریس کردم و همینطور به دلیل اینکه مدت کوتاهی در آلمان در رشته خبرنگاری تحصیل کرده بودم در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران نیز مشغول به کار شدم. در آن دوران در رادیو برون مرزی کار گویندگی و ترجمه به زبان انگلیسی و آلمانی را انجام می دادم.

چه مدت در صدا و سیما فعالیت داشتید و در آن دوران، چند سالتان بود؟

حدود دو سالی مشغول به کار بودم. من متولد 1967 (1345) هستم و در سال 1992 (1371) به ایران بازگشتم پس فکر می کنم حدود 26 سالم بود.

البته علیرغم سن کمی که داشتید، تجارب ارزنده ای بدست آوردید.

بله درست است، در هر صورت حدود 26 سالگی به ایران بازگشتم، در سن 28 سالگی صاحب یک دختر شدم و در آن مقطع کار را کنار گذاشتم، مدتی بعد از اینکه دخترم بزرگتر شد بر حسب اتفاق و یکی از دوستانم که در کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان کار می کرد پیشنهاد یک شغل پاره وقت را به من داد، که من هم چون قصد نداشتم به صورت تمام وقت کار کنم آن پیشنهاد را قبول کردم و در یک سازمان غیر دولتی (N.G.O) به نام “ایکری” مشغول به کار شدم. البته سابقه خبرنگاری که داشتم در آن حوزه به من کمک کرد.

بعد از آن وارد یک سازمان دیگری به نام “هلپ ایج” شدم که فعالیت آن در حوزه ارائه خدمات پزشکی به پناهندگان سالمند عراقی بود. پس از آن نیز حدود سال 2000 وارد برنامه جهانی غذا شدم.

خیلی ها دوست دارند بدانند چگونه می توان جذب نهاد های سازمان ملل شد، ورود شما به برنامه جهانی غذا هم اتفاقی بود یا معرف خاصی داشتید؟

خیر، این بار هم به صورت کاملا اتفاقی وارد برنامه جهانی غذا شدم. من مدیر پروژه “هلپ ایج” را برعهده داشتم که برای مراسم افتتاح یک کارخانه آجرسازی در سنندج دعوت شده بودم، نماینده آن زمان برنامه جهانی غذا نیز در این مراسم حضور داشت و به من گفت که در جستجوی یک “کارشناس برنامه ریزی” هستم، من نیز به وی گفتم تا دو ماه دیگر با هلپ ایج قرارداد دارم، بعد از دوماه به دفتر او رفتم و کار را به صورت غیر رسمی و پاره وقت آغاز کردم.

بعد از اینکه دخترم به مدرسه رفت من نیز مراحل استخدامی را طی کردم و به عنوان “کارشناس برنامه ریزی” مشغول به کار شدم. حدود 9 ماه از آغار به کارم گذشته بود که بحران افغانستان و وقایع 11 سپتامبر در سال 2001 اتفاق افتاد. در آن زمان این نیاز احساس شد که از ایران به عنوان مسیر ترانزیتی برای ارسال کمک های بشر دوستانه به افغانستان استفاده شود. در آن دوران من مامور ارشد بودم و همینطور مسئولیت مذاکره و گفت و گو با مقامات دولتی به عهده من بود و این موضوع باعث شد که بسوی امور لجستیک سوق پیدا کنم.

توضیحات بیشتری درباره پروژه امدارسانی به افغانستان ارائه می دهید؟

در زمان بحران افغانستان نیاز به کمک بسیار بالایی احساس می شد. مسیرهای ترانزیتی بطور مثال پاکستان به دلیل تنش های آن زمان در منطقه گزینه های مناسبی نبودند و امکان حمل کمک های بشر دوستانه که برای ما شامل غذا می شود وجود نداشت.

با توجه به رسالت برنامه جهانی غذا این سازمان خود را موظف به امداد رسانی به افغانستان می دانست، تا پیش از آن از مسیر ایران استفاده نشده بود. من احساس می کردم زیر ساخت های لازم وجود دارد و ایران مسیرهای جاده ایی و ریلی بسیاری قوی دارد، بنادر بسیار پیشرفته ایی دارد، از آنجایی که کمک ها عمدتا از جانب دولت آمریکا بود و ممکن بود حساسیت های سیاسی به وجود بیاید، ما شروع به مذاکره با مقامات دولتی ایران کردیم که دولت ایران هم با توجه به ذات کار ما با این موضوع موافقت کرد که علیرغم عدم رابطه با آمریکا این کمک ها از مسیر ایران به افغانستان ارسال شود.

در آن زمان ما دو کشتی بزرگ پاناماکس 60 هزار تنی کمک های بشر دوستانه به ایران وارد کردیم. گندم را به صورت فله ایی به ایران آوردیم و در بندرعباس و چابهار کیسه گیری کردیم و بعد به افغانستان فرستادیم. این پروژه چیزی در حدود 8 الی 9 ماه زمان برد.

بعد از این پروژه نیز باز هم از این مسیر ترانزیتی استفاده کردیم چون سال 2002 از جانب دولت هند کمک بسیار بزرگی حدود 1 میلیون تن گندم به برنامه جهانی غذا شد و چون امکان توزیع این کمک به شکل گندم وجود نداشت، برنامه جهانی غذا این گندم ها را به آرد و سپس به بیسکویت تبدیل کرد، سپس این بیسکویت ها به بندر عباس وارد شد و از طریق ایران به افغانستان ارسال گردید، این پروژه هم تا سال 2005 ادامه پیدا کرد. طی این مدت نیز در سال 2003 بحران عراق پیش آمد و بعد از آن زلزله بم در ایران به وقوع پیوست.

همانطور که اطلاع دارید رسالت ما به عنوان برنامه جهانی غذا در ایران منحصر به کمک به پناهدگان است و با توجه به اینکه ایران یک کشور پناهنده پذیر می باشد ولی احتیاج به کمک های بین المللی برای تامین نیاز داخلی خود ندارد. البته در صورت لزوم که معمولا در صورت بروز بلاهایی طبیعی که عمق بحران بیش از حد توان دولت باشد و البته پیرو درخواست کمک، ما در آن زمان حضور پیدا خواهیم کرد.

اگر دولت درخواست کمک نکند برنامه جهانی غذا وارد عرصه عملیاتی نمی شود؟

خیر، ببینید در ایران هلال احمر ظرفیت خیلی بالایی دارد و اکثر زلزله و بحران های کوچک را می تواند رسیدگی کند و نیازی به کمک های بین المللی ندارد، ولی در زلزله بم واقعا نیاز فراتر از این حرف ها بود و دولت اعلام کرد که از کمک های بین المللی استقبال می کند و این برای ما یک نشانه بود تا کمک های خود را ارسال کنیم.

اولین کاری که کردیم این بود که بیسکویت های انرژی زا را با هواپیما به کرمان بردیم و از آنجا به شهر بم ارسال و با همکاری هلال احمر ایران آنها را توزیع کردیم چون طبق توافقی که با دولت ایران صورت گرفته در شرایط بحران، شریک اجرایی ما هلال احمر می باشد.

یک بسته از این بیسکویت ها نیاز غذایی یک روز فرد را تامین می کند که برای شرایط بحرانی که امکان پخت غذا وجود ندارد، بسیار کاربردی می باشد. البته استفاده از این بیسکویت ها برای مدت محدود و نهایت ده روزه است.

در زلزله بم نیز به مدت ده روز بیسکویت های پرانرژی را توزیع کردیم و به مدت سه ماه 16 روستا و در حدود صد و بیست هزار نفر را تحت پوشش قرار دادیم.

برنامه جهانی غذا به طور همزمان خدمات هوایی بشر دوستانه سازمان ملل را هم انجام می دهد (UN Humanitarian Air Services) یعنی هواپیما چارتر می کند و نمایندگان جامعه بین المللی، سازمان ملل و NGOها را بین پایتخت و مناطق آسیب دیده سرویس رفت و برگشت برگزار می کند.

حدود سه ماه این کار را انجام می دادیم. در روزهای اول زلزله هر روز و بعد از آن هفته ایی سه روز به طور مستقیم بین تهران تا بم هواپیما در تردد بود.

در جریان زلزله بم شاهد بودیم که کمک های بسیاری به محل حادثه ارسال می شود، آیا تمامی این کمک ها از طریق برنامه جهانی غذا ارسال و توزیع می شد؟

خیر، در بلاهای طبیعی به این وسعت کمک های بشر دوستانه می تواند خوراکی و هم غیر خوراکی باشد، بطور مثال من به خاطر دارم که در آن زمان عربستان سعودی یک آمبولانس هوایی در اختیار ایران قرار داد تا بین بم و کرمان و حتی در صورت نیاز به اصفهان تردد کند. این نوع کمک ها مستقیما بین دولت ها تبادل می شود.

کمک هایی که ما از طریق برنامه جهانی غذا تهیه کردیم در واقع از طرف دولت هایی بودند که می خواستند کمک های خود را ازطریق کانال ما ارسال کنند.

شما گفتید دیپلمات ها و سفرا از طریق شما می توانستند از مناطق زلزله زده بازدید کنند، برای افراد و شخصیت های بین المللی نیز این امکان را فراهم می کردید؟

بله، هر سازمان مردم نهادی می توانست از این امکانات استفاده کند. در کل سازمان های مردم نهاد، مددکاران، کشورهای کمک کننده و مقامات دولتی می توانند از این خدمات بشر دوستانه استفاده کنند، دلیل این دسته بندی هم این است که این خدمات هوایی رایگان است و افرادی که قرار بود جا به جا شوند می بایست در آن مناطق کاری برای انجام دادن داشته باشند.

در طول زلزله بم شاهد سفر پرنس چالرز پسر ملکه انگلستان به منطقه زلزده بودیم، آیا این هماهنگی نیز از کانال شما انجام شده بود؟

نه من اطلاعی از سفر وی به منطقه زلزله بم نداشتم.

شما به مدت سه سال معاون برنامه جهانی غذا در ایران بودید، بعد از آن ریاست کشوری آن را بر عهده گرفته اید، در واقع مراحل پیشرفت را مرحله به مرحله طی کردید. کمی درباره این روند توضیح می دهید که چگونه به عنوان یک ایرانی به این مرحله رسیده اید؟

بله، درست می گویید. همانطور که قبلا گفتم من در گذشته کار برنامه ریزی و لجستیک را انجام می دادم که دو ستون مهم عملیات برنامه جهانی غذا است، برای همین به سمت معاون ارتقا درجه پیدا کردم. در آن زمان رئیس برنامه جهانی غذا در اینجا یک فرد غیر ایرانی بود، مشکلی که در آن مقطع وجود داشت موانع زبانی (language  barriers) بود. یعنی بسیاری از مواقع نیاز به حضور مترجم برای همکاران من وجود داشت ولی چون من ایرانی بودم نیازی به مترجم نبود و بصورت مستقیم می توانستم با مقامات ایرانی تماس برقرار کنم. فکر می کنم یکی از دلایلی که این انتخاب صورت گرفت همین موضوع بود.

در سال 2008 که آخرین رئیس کشوری برنامه جهانی غذا در ایران باز نشسته شد، دفتر منطقه ایی برنامه جهانی غذا که یک سطح بالاتر از ما قرار داد، این پیشنهاد را به من داد که اگر تمایل دارم ریاست دفتر کشوری را بر عهده بگیرم، من هم چون خیلی راغب نبودم که از ایران بروم و بصورت بین المللی کار کنم این پیشنهاد را قبول کردم. در واقع این یک موقعیت دو طرفه سود آور بود، هم برای من که می خواستم در ایران بمانم و هم برای دفتر منطقه ایی برنامه جهانی غذا که یک فرد را در راس برنامه جهانی غذا داشتند که می توانست با توجه به سوابقش می توانست هم به راحتی با مقامات دولتی ایران و جوامعه بین المللی ارتباط برقرار کند.

من نمی توانستم استوارنامه داشته باشم و بجای آن “نامه انتصاب” (letter of appointment) خودم را به وزیر امور خارجه وقت ایران آقای متکی تحویل دادم و از سال 2009 بصورت رسمی در سمت رئیس کشوری برنامه جهانی غذا در ایران مشغول به کار شدم.

آیا مانند دیپلمات ها که اکثرا بسته به کشور مطبوعشان در دوره های چهار یا پنج ساله فعالیت می کنند دوره مشخصی برای ریاست شما وجود دارد؟

خیر، تا زمانی که بصورت دو طرفه تمایل به ادامه همکاری وجود داشته باشد این روند ادامه دارد. در سازمان ملل برای ماموریت های بین المللی دوره دو ساله لحاظ می شود که می تواند تا چهار سال نیز تمدید شود ولی برای تمدید بیش از این مدت باید دلایل خاصی وجود داشته باشد، ولی برای من که یک ایرانی هستم و در کشور خودم مشغول به کار می باشم این موضوع صدق نمی کند.

همانطور که شما اشاره کردید ایرانی بودنتان مزایایی را به همراه دارد آیا این موضوع مشکلاتی را نیز به وجود آورده است؟ بطور مثال نهادها و مقامات ایرانی که با آن ها در تماس هستید از شما انتظارات فراتری داشته باشند؟

خیر، هیچگاه حس نکردم ایرانی بودن برای من ضرری داشته باشد، اتفاقا در دیدارم با آقای متکی وزیر وقت امور خارجه ایران، وی به این موضوع اشاره کرد، به عنوان یک ایرانی و به عنوان نماینده یک نهاد بین المللی مسئولیت کاری شما دو برابر است.

البته کار ما بشردوستانه است و هیچگاه کار سیاسی انجام نمی دهیم. بنابراین ایرانی بودن من در کارهای بشردوستانه، هیچ گونه مشکلی ایجاد نکرده است و حتی شناختی که نسبت به شرایط و فرهنگ داخل ایران دارم بسیار به من کمک کرده تا بتوانم بهترفعالیت کنم.

در واقع هر دو طرف من را به عنوان فردی صادق که به دنبال راه حل هست می شناسند و می دانند که وقتی یک کار شدنی باشد و در قالب شرح وظایف ما بگنجد حتما آن را انجام خواهم داد، اگر هم که بگویم نه، حتما امکان انجامش وجود ندارد.

یک ذهنیت منفی وجود دارد که خانم ها در پست های مدیریتی دچار مشکلات خانوادگی می شوند. دیدگاه شما در این مورد چیست؟ همسرتان تا چه حد از شما حمایت می کند؟

خیلی همراه من بود. من زندگی شخصیم را از زندگیم حرفه ایم جدا می کنم. یکی از دلایلی که من در ایران مانده ام این است که همسرم مهندس عمران است و برای وی سخت است که بخواهد بطور مداوم با من به مسافرت بیاید.

من راه خودم را انتخاب کردم و او هم از من حمایت می کند، مخصوصا وقتی فرزندمان کوچک بود و من به ماموریت های بسیاری می رفتم، همیشه سعی کردیم زندگی خانوادگی خودمان را داشته باشیم.

البته در این میان نکات جالبی هم وجود دارد به عنوان مثال چون اکثر کارهای ما با ایمیل صورت می گیرد، در زمان بحران افغانستان و عراق، برای ارسال کمک ها خیلی از افراد از طریق ایمیل با من در تماس بودند، اسم نگار هم مذکر و مونث بودن آن مشخص نیست، البته حوزه لجستیک در آن زمان همه یک حوزه کاملا مردانه بود و تعداد زنان فعال در این حوزه بسیار کم و با توجه به این تفاسیر خیلی از همکارهای خود من نمی دانستند که من یک زن هستم، وقتی در مراسم های بین المللی یکدیگر را ملاقات می کردیم و مطلع می شدند که من یک زن هستم ابراز تعجب می کردند.

البته مدیر اجرایی برنامه جهانی غذا نیز یک خانم است، وجود ایشان تا چه اندازه توانسته نقش زنان در حوزه مدیریتی تقویت کند؟

خانم کازین خیلی حامی زن ها هستند. البته در سازمان ملل باید کوشش کرد که نسبت کارمندان زن به مرد 50 درصد باشد، هرچند که در بحث کارمندان تا حدودی به این آمار نزدیک شده ایم ولی در بحث مدیریتی هنوز این اتفاق نیفتاده است.

در جلسات حاشیه اجلاس هایی که ما خانم ها یکدیگر را ملاقات می کنیم، به مدت هفت سال است که درباره راه های ممکن برای حضور هرچه فعال تر زنان و درگیر کردن آنان در سطوح مدیریتی بالاتر به تبادل نظر می پردازیم.

بعد از اینکه شما عنوان مسئولیت کشوری برنامه جهانی غذا در ایران را برعهده گرفتید، یک موضوع جلب توجه می کرد و آن هم پیوند دادن هنرمندان با برنامه های این آژانس سازمان ملل است، در واقع از پایگاه اجتماعی آنان جهت جلب توجه افکار عمومی استفاده می شود. آیا این روش منحصر در ایران اجرایی می شود یا از الگوی سایر کشورها استفاده شده است؟

من می توان به جرات بگویم که این زاده فکر خود من و آقای دربندی بود. درباره آقای دربندی باید بگویم که ایشان یکسال بعد از من به برنامه جهانی غذا پیوست و زمانی که من مدیریت دفتر را به عهده گرفتم با وی به این نتیجه رسیدیم که اطلاع رسانی بسیار مهم است و نام برنامه جهانی غذا در ایران خیلی جا نیفتاده است.

با اینکه ما آژانس بزرگی در ایران نیستیم، ولی بزرگترین آزانس ارائه کمکهای بشردوستانه در جهان هستیم و می خواهیم تا عموم مردم از فعالیت ها و ظرفیت های جهانی ما اطلاع داشته باشند. در واقع اگر مردم ما را بشناسند، به ما اعتماد کنند، حاضرند به ما کمک کنند.

برای انجام اطلاع رسانی روش های مختلفی را به کار بردیم که یکی از این روش ها استفاده از آدم های تاثیر گذار است که یک گروه از این افراد به طور حتم هنرمندان هستند.

روش دیگری که به کار گرفتیم استفاده از رسانه ها است. ما یک کمپین آغاز کرده ایم تا از طریق رسانه های مکتوب اطلاع رسانی خود را انجام دهیم، سپس در فضای رسانه های مجازی فعال شدیم.

هنرمندان گستره ارتباطی جامع تری دارند و ما از نفوذشان برای افزایش آگاهی در امر کمبود غذا بهره می گیریم.

فکر می کنم این نوع اطلاع رسانی بسیار تاثیرگذار باشد تا اینکه اعداد و ارقام ارائه شود. در این زمینه ایران به عنوان یک نوآور شناخته شده است و در ملاقات های مختلف بین المللی همیشه از ایران به عنوان یک الگوی موفق نام می برند. البته من معقتدم که موفیقت در این مسیر را مدیون خود هنرمندان ایرانی هستیم که به درخواست ما پاسخ مثبت می دهند.

قبل از اینکه به پروژه های جاری برنامه جهانی غذا بپردازیم، ممکن است کمی درباره وظایف و شرایط کاری مدیر کشوری برنامه جهانی غذا توضیحاتی را ارائه دهید؟

وقتی شما به عنوان مدیر کشوری برنامه جهانی غذا انتخاب می شوید، معمولا پروژه هایی را تحت نظارت خود دارید، در این میان مطمئن شدن از اینکه منابع مالی مورد نیاز به موقع به دست شما برسد از مهم ترین وظایف من است، در ادامه باید به نحوی نظارت داشته باشم تا تمامی مراحل کار طبق قانون و روال اداری برنامه جهانی غذا پیش برود، البته تعامل با مقامات دولتی نیز بسیار مهم است.

حوزه فعالیت برنامه جهانی غذا تا حدودی با برخی از فعالیت های آژانس های سازمان ملل مانند کمیسیاری عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان هم پوشانی دارد، این موضوع را چگونه هدایت می کنید؟

این فعالیت ها هم پوشانی ندارد بلکه یکدیگر را تکمیل می کند، بطور مثال کمیسیاری عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان وظیفه رسیدگی به کلیه امور غیر غذایی پناهندگان را دارد ولی برنامه جهانی غذا وظیفه تامین غذای پناهندگان را برعهده دارد.

در سطح جهانی این دو سازمان به توافق رسیده اند که اگر تعداد پناهندگان از پنج هزار نفر بیشتر شد وظیفه تامین مواد غذایی به عهده برنامه جهانی غذا باشد. در این حالت وظیفه کمیسیاری عالی امور پناهندگان امور غیرغذایی مانند بحث های بهداشت، آموزش و غیره خواهد بود.

اکنون 30 سال است که ایران میزبان مهاجران افغان می باشد. نخستین موج این مهاجران پس از اشغال این کشور توسط ارتش شوروی در سال 1979 و دومین موج زمان حملات طالبان در سال 1992 بود، وجه تمایز این دو موج مهاجرت از دیدگاه برنامه جهانی غذا چیست؟

دفتر برنامه جهانی غذا از سال 1986 فعالیت خود را در ایران شروع کرد در آن زمان حجم ورودی پناهندگان خیلی زیاد بود، من از افراد قدیمی تر شنیدم بالای دو ملیون نفر از مرزهای ایران گذشتند و در مناطق مرزی اسکان داده شدند.

کمیسیاری عالی سازمان ملل متحد در امور پناهدگان نیز از سال 1985 وارد ایران شد. زمانی که دولت احساس کرد کنترل این حجم مهاجرین از توان دولت خارج است از آژانس های بین المللی تقاضای حضور کرد.

در آن مقطع اردوگاه ها خیلی ساده بودند و به محض ورود مهاجرین به ایران در نزدیکی مرزها اسکان داده می شدند اما در موج دوم شرایط تثبیت شده بود و هنگامی که آنها وارد ایران شدند در 20 مهمانشهر اسکان داده شدند.

با توجه به تجربه شخصی شما در امر لجستیک، مکان یابی این 20 مهمانشهر را چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا بهتر است این مهمانشهرها در نزدیکی مرزهای ایران تاسیس شوند یا اینکه در داخل کشور قرار گیرند؟

ببینید این بحرانی است که به مدت سی سال ادامه دارد فکر نمی کنم نزدیکی به مرز خیلی در زندگی این افراد تاثیر گذار باشد، شرایط در مناطق مرزی ویژگی های خاص خود را دارد و برای ما امداد رسانی در مناطق غیر مرزی به مراتب راحت تر است و به نظرم روش فعلی خیلی بهتر است.

البته پناهندگانی که در ایران حضور دارند وارد نسل سوم خود شده اند، محل اسکان آنها به نوعی تبدیل به شهرک شده و تحت نظر وزارت کشور قرار دارند و برای خیلی از کارها شورای خود گردان دارند.

آیا مشابه مهمانشهرهایی که در ایران وجود دارد در سایر کشورها مانند اردن نیز برای آورگان سوری ساخته شده است؟

البته ایران را نمی توان با این کشورها مقایسه کرد، چه در اردن و چه در ترکیه اسکان ها به صورت موقت و با چادر است ولی در ایران پناهجویان در خانه ها (اعم از آجری و غیره) زندگی می کنند و تنها یک بخشی در کرمان هست که آن هم چادرهای بسیار بزرگی وجود دارد و نمی توان با مدلی که در اردن موجود است مقایسه کرد. این مهمانشهرها بیشتر شبیه روستاهایی کوچک با امکاناتی نظیر برق و آب و بعضا اتصال به گاز شهری هستند. در مهمانشهرها نیز مدرسه و خانه بهداشت وجود دارد.

مکان یابی مهمانشهرها در ایران به چه نحوی است؟ بیشتر این مهمانشهرها در کدام استان ها احداث شده اند؟

زمانی که ما میزبان پناهندگان عراقی بودیم بیشتر آنها در استان خوزستان اسکان داده شدند، تعداد کمی کُرد عراقی وجود دارند که در استان های آذربایجان غربی و کردستان اسکان داده شده اند.

پناهندگان افغانستان نیز در مکان های مختلفی نظیر استانهای خراسان، کرمان، یزد، مرکزی و سمنان اقامت دارند.

براساس تازه ترین آمارها، چه تعداد پناهجو در ایران حضور دارند؟

طبق آخرین آمار تعداد پناهجویانی که ثبت نام شده اند برای مهاجرین افغان 950هزار نفر است و برای پناهجویان عراقی 50 هزار نفر، در مجموع ما به عنوان برنامه جهانی غذا تنها سی هزار نفر از آنها را تحت پوشش قرار داده ایم که اکثراً در مهمانشهرها زندگی می کنند و نه در شهرها.

تخمینی که از تعداد افراد ثبت نام نشده وجود دارد چقدر است؟

بین یک میلیون و پانصد هزار الی دو میلیون نفر تخمین زده شده است که ثبت نام یا “آمایش” نشده اند.

از اهداف برنامه جهانی غذا افزایش نرخ ثبت نام دختران در مقطع راهنمایی و افزایش حضور معلم زن در مدارس است، تا چه حد به این هدف دست یافته اید؟

ما این طرح را حدود ده سال پیش شروع کردیم، بسیاری از مهاجرین افغان بسیار سنتی فکر می کنند و برای تحصیل دخترانشان اهمیت خاصی قائل نمی شوند.

در زمان شروع این طرح تنها حدود سی درصد از دختران در سن تحصیل در مدارس ثبت نام می شوند و بقیه در خانه ها خود باقی می ماندند. ما به عنوان مشوق به خانواده ها گفتیم هر فردی که فرزند خود را به مدرسه بفرست حدود 4 کیلو روغن به آنها می دهیم. بعد از گذشت ده سال آمار تحصیل دختران از سی به هفتاد درصد رسیده است.

رسالت ما تحصیلات مقدماتی است ولی به درخواست خود پناهندگان ما کمک در سطح راهنمایی را هم شروع کرده ایم و این فقط در ایران اتفاق افتاده است. نکته دیگر هم این است که پناهجویان افغان راحت تر هستند که معلم دختران آنها زن باشد و ما نیز به معلمان زن ایرانی که از طریق آموزش و پروش برای تدریس به این مهمانشهر ها می آیند این بسته تشویقی ارائه می کنیم، در حال حاضر تنها یک مدرسه در ساوه قرار دارد که هنوز معلم زن ندارد و از طریق کمیسیاری عالی امور پناهندگان تلاش می کنیم تا این یک مدرسه نیز معلم خانم داشته باشد.

ما در تمامی مهمانشهرها تا مقطع ابتدایی مدرسه داریم ولی برخی از مهمانشهرها مدرسه راهنمایی ندارند و دختران برای تحصیل در این مقطع باید به نزدیکترین شهر بروند که بسیاری از خانواده هاعلاقه ندارند تا دختر آنها از وسایل حمل و نقل عمومی استفاده کند. البته ما برای حل این مشکل نیز سرویس حمل و نقل اختصاصی در نظر گرفتیم و الان حدود سه هزار نفر در مقطع ابتدایی و راهنمایی تحصیل می کنند.

با اجرای این طرح ها نتایج مثبت خوبی را به دست آورده ایم و نه تنها سن ازدواج دختران بالاتر رفته بلکه خیلی زندگی مستقل تر و اعتماد به نفس بیشتری به دست آورده اند.

برای هر کدوم از پناهندگان یک سبد کالا که شامل 12 کیلوگرم خواربار می شود در نظر گرفته شده است. تا کنون چه تعداد از این سبدهای کالا توزیع شده است؟

بودجه سالیانه ما حدود سه میلیون دلار است که ما توانستیم چیزی در حدود دو میلیارد دلار آن را تهیه کنیم و این یعنی در حدود 3 هزار تن مواد غذایی را توزیع کرده ایم. در حال حاضر ماهیانه 16.5 کیلوگرم مواد غذایی شامل آرد، حبوبات، شکر، روغن و برنج کمک غذایی به جمعیتی حدود 30 هزار نفر از پناهندگان ساکن مهمانشهرها می رسانیم.

البته گاهی هم شده است که کالایی را نداشته ایم که این وضعیت را “شکستگی خط لوله” می نامیم. این اتفاق به دو دلیل رخ می دهد؛ یا به این دلیل که هزینه لازم را برای آن کالا نداشته ایم و یا اینکه مشکلات جزئی نظیر تاخیر در تحویل محموله یا ترخیص از گمرک پیش آمده است.

با توجه به آنچه گفتید، امکان توزیع برنج یا نان غنی شده وجود ندارد، درست است؟

آردی که ما توزیع می کنیم با آهن و اسید فولیک غنی شده و حتی روغن های توزیعی نیز از نظر ویتامین و مواد معدنی غنی شده اند.

آیا این غنی سازی در ایران صورت می گیرد؟

عمدتا فرایند غنی سازی توسط تولیدکنندگان بین المللی و به درخواست ما و در خارج از کشور صورت می گیرد. هرچند که برای خرید آرد گندم غنی شده از تولیدکنندگان داخلی مبالغی را از آلمان و جمهوری کره جنوبی دریافت کردیم.

به میزان مبالغ کمکی از جانب این دو دولت نیز اشاره می کنید؟

بله، از دولت آلمان یک میلیون دلار و از دولت کره جنوبی برای مدت سه سال 1.5 میلیون دلار دریافت کردیم.

این مبالغ اهدایی به چه صورتی در اختیار شما قرار می گیرد؟

به صورت پول نقد در اختیار دفتر مرکزی قرار می گیرد و سپس این بودجه به ما اختصاص داده می شود.

این مواد غذایی که از طریق بنادر ایران بویژه بندرعباس وارد ایران می شود، این کالاها در کجا ذخیره و نگهداری می شود؟

به محض پایان یافتن مراحل ترخیص گمرک، محموله ها بدون تاخیر به انبارهای 19 مهمانشهر انتقال می یابند. برای این کار، ما با شرکت های تجاری حمل و نقل قرارداد می بندیم. مواد غذایی ذخیره شده در هرکدام از این انبارها نگهداری و طی برنامه ای ماهانه، توزیع می شوند.

آیا انبارهای لجستیکی برای مواقع بحرانی در ایران وجود دارد؟

در ایران خیر، ولی برای منطقه ما یک لجستیک هاب خیلی قوی در دبی وجود دارد به نام UN humanitarian response depot که یکی از پنج مرکز لجستیک WFP بوده و در مواقع ضروری به کمک ایران می آید.

برای بحث سلامت و خدمات درمانی این سی هزار پناهجو در داخل مهمانشهرها چه تدارکی دیده شده است؟

نظام سلامت ایران بسیار پیشرفته است، شبکه سلامت ایران در بین کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا به عنوان یک کشور الگو شناخته می شود، تمامی مهمان شهرها نیز به عنوان یک دهستان در ایران در نظر گرفته می شود و خانه بهداشت در این مناطق وجود دارد.

این مهمانشهرها بهورز دارند، برخی پزشک ساکن و برخی دیگر پزشک ترددی دارند که هفته ایی یک بار بیماران را معاینه می کند. داروهای ابتدایی به صورت رایگان در اختیار آنها قرار می گیرد و نظام ارجاع به مراکز تخصصی تر را هم دارند که این شامل بخش خدمات دولتی می شود، بخش دیگر هم بحث بیمه این پناهندگان است که متولی آن کمیسیاری عالی امور پناهندگان می باشد که اگر نیازی به عمل جراحی باشد هزینه آن تحت پوشش قرار می گیرد و امسال برای ارائه خدمات به آنها قرار است با یکی از بیمه های دولتی قرارداد بسته شود.

آیا این خدمات بهداشتی شامل بیماری های سخت و خاص می شود؟

بله بیمه کمیسیاری عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان، بیماری های خاص مثل تالاسمی و بیماری های کلیوی را شامل می شود.

در ادامه این گفتگو می خواهم به سفر خانم کازین، مدیر اجرایی برنامه جهانی غذا به ایران نیز اشاره کنید.

خانم کازین سال سومی است که در سمت مدیر اجرایی مشغول به کار است، در اوایل دوران مدیریت وی بود که من در حاشیه یک اجلاس جهانی از خانم کازین دعوت کردم تا به ایران سفری داشته باشد و او هم استقبال کرد. خیلی جالب بود که به صورت غیر مترقبه توانستم موافقت خانم کازن را برای سفر به ایران بگیرم چون آخرین سفر یک ED به ایران در سال 1999 بود و به مدت پانزده سال بود که مدیر اجرایی از برنامه جهانی غذا به ایران سفر نکرده بود.

ترتیب سفر خانم کازین در ماه ژانویه 2014 داده شد و برای خود او هم این سفر بسیار جالب بود، زیرا از یک دفتر بازدید می کردند که کاملا توسط افراد بومی در حال فعالیت بود، همچنین از برنامه ها و پروژه های در حال اجرا بازدید شد و ملاقات هایی هم با مقامات دولتی ایران، سران آژانس های سازمان ملل و جامعه دیپلماتیک ترتیب داده شد. دیدار ایشان فرصت فوق العاده ای را برای سازمان جهانی غذا در ایران خلق کرد.

به دنبال وقایع خونین در یمن، کمک های دارویی و امدادی ایران چگونه توسط برنامه جهانی غذا به این کشور ارسال می شود؟

اخیرا درباره بحث یمن و حرکت کشتی ایرانی “شاهد” که در حال حرکت به سمت یمن بود، این موضوع مطرح شد با توجه به اینکه ما یک هاب لجستیک در کشور جیبوتی درست کرده بودیم کمک های ارسالی از این طریق وارد یمن شود.

این رایزنی بین ایران و برنامه جانی غذا در چه زمانی انجام شد؟ چند روز از حرکت کشتی ایرانی گذشته بود و در کجا قرار داشت؟

تقریبا حدود ده روز و تازه به خلیج عدن رسیده بود. تماس تلفنی بین خانم کازین و آقای امیرعبداللهیان ترتیب دادیم و قرار شد ما این کشتی را در جیبوتی تحویل بگیریم که همینطور هم شد.

بار این کشتی حدود 2500 تن بود که از طریق هلال احمر ایران ارسال می شد. ما کشتی را تخلیه کردیم و کمک ها را در انبارها ذخیره کردیم و بصورت مرحله به مرحله به یمن ارسال می کنیم.

از این 2500 تن، حدود 2300 تن کمک های غذایی شامل 1200 تن برنج، 700 تن آرد و 400 تن، تن ماهی و بقیه هم اقلام غیر غذایی مانند پنج کانتینر یخچالی دارو و نیز پتو، چراغ والور و چادر بودند.

این کمک های از طریق کشتی که متعلق به خود ما هست از بندر جیبوتی به بندر یمن می رود و کمک ها را تحویل هلال احمر یمن می دهد. بعد از آن هم یک هواپیما حامل 20 تن، تن ماهی در جیبوتی فرود آمد و مواد غذایی آن تحویل برنامه جهانی غذا شد تا هر زمان که نیاز است به یمن ارسال شود.

آیا برنامه جهانی غذا پایگاه مستقلی در یمن دارد؟

بله ما مدت زیادی است که در یمن حضور داریم و حدود ده میلیون نفر را تحت کمک غذایی قرار داده ایم.

چرا کشور جیبوتی به عنوان مسیر امداد رسانی انتخاب شده است؟

بخاطر اینکه انبار کردن کمک ها راحت تر است، شرایط در یمن جنگی است، ما باید در درجه اول از امنیت نیروهای خودمان مطمئن باشیم و بعد بدانیم که می توانیم کمک ها را ارسال کنیم یا خیر، برای همین منظور کشور جیبوتی را انتخاب کردیم که البته کم بودن فاصله با یمن نیز در این انتخاب بی تاثیر نبوده است.

آیا کشور جیبوتی توسط برنامه جهانی غذا انتخاب شده است؟

من فکر می کنم مهمترین عامل در این انتخاب موقعیت جغرافیایی و فاصله کم آن با یمن می باشد، ما پیش از این هم در جیبوتی دفتر داشتیم و در واقع آن دفتر را به صورت یک هاب لجستیک توسعه دادیم.

خیلی از مواقع این اتفاق رخ می دهد، بطور مثال در زمان بحران افغانستان و عراق نیز دفتر ایران توسعه یافت، درست است که هم اکنون تنها 15 نیرو در دفتر برنامه جهانی غذا در ایران کار می کنند ولی در آن زمان تعداد افراد به هفتاد نفر هم رسیده بود که البته بعد از اتمام ماموریت آنها از ایران رفتند.

چه تعداد افراد در یمن تحت پوشش برنامه جهانی غذا قرار گرفته اند یا اینکه شناسایی شده اند تا تحت پوشش قرار بگیرند؟

دوازده میلیون نفر نیازمند در یمن شناسایی و تحت پوشش ما می باشند، در واقع بیش از نیمی از مردم یمن را شامل می شود.

آیا افراد تحت پوشش در مراکز خاصی اسکان داده شده اند و یا اردوگاه هایی برای آنها درست شده است؟

تا جایی که من می دانم خیر، ما به آنها لفظ آوارگان داخلی را می دهیم (Internally displaced) از 15 آوریل تا 25 می تعداد 1.5 میلیون نفر را تحت پوشش قرار دادیم و 19 هزار تن مواد غذایی به آنها رسیده است. بطور حتم نمی توانیم به همه این افراد کمک رسانی کنیم ولی سعی می کنیم هربار تعداد افراد تحت پوشش را افزایش دهیم.

یکی از نکات مهم در موضوع امداد رسانی این است که کمک های ارسالی به دست افراد مورد نیاز برسد. آیا در مورد بحران یمن در این مورد تدابیری در نظر گرفته شده است؟

یکی از نکات مثبت در شرایط یمن این است که برنامه جهانی غذا به مدت پانزده سال در آنجا حضور داشته و ده میلیون نفر را نیز تحت پوشش داشته است. ما با سازمان های مردم نهادی که کار می کنیم موافقت نامه سطح میدانی (field level agreement) با آن ها امضا می کنیم و این موافقت نامه ها مواردی که شامل نظارت برنامه جهانی غذا هست را به تفصیل در بر می گیرد.

خیلی از سازمان های مردم نهادی که در زمان صلح با ما کار می کردند الان شرایط کار کردن را ندارند ولی یکی از این نهادها یعنی هلال احمر یمن الان مشغول به فعالیت و همکاری با ما است.

در کل، سازمان های مردم نهاد مسول پخش و ما مسول نظارت بر توزیع می باشیم. آنچه هر شخص پس از توزیع کالا انجام می دهد کاملا از دست ما خارج است.

شما سفر به یمن داشتید؟

خیر. ممکن است جیبوتی بروم ولی یمن نه.

آیا آماری از کمک های ارسالی به یمن که وارد جیبوتی شده در اختیار دارید؟

هر فردی می تواند با مراجعه به وب سایت اوچا (OCHA) از آمار کل هدایای ارسالی مطلع شود.

بطور مثال عربستان سعودی چه میزان به مردم یمن کمک کرده است؟

سازمان ملل در مواقع اضطراری و هنگامی که بحران جهانی پیش می آید تحت نظارت اوچا یک درخواست فوری می دهد (Flash appeal) که عربستان سعودی در این قالب 274 میلیون دلار به برنامه جهانی غذا کمک کرده است.

بحران یمن در شرایطی به وجود آمد که برنامه جهانی غذا در حال گذر از بحران سوریه است. آیا بحران جدید باعث نشده تا بحران سوریه به حاشیه برود؟ آیا برنامه جهانی غذا درباره کمک به آوارگان سوریه با کمبود تخصیص منابع روبرو نشده است؟

متاسفانه ما به عنوان یک نهادی که خدمات بشر دوستانه ارائه می دهد با پیامدهای اینگونه مسائل همیشه دست و پنجه نرم می کنیم، ما یکی از آژانس های امداد رسان هستیم. در نظام کاری سازمان ملل سه نوع بحران وجود دارد، بحران درجه اول که با نظارت رئیس کشوری آژانس شرایط تحت کنترل قرار می گیرد، درجه دوم وقتی هست که بحران کمی شدیدتر باشد و منطقه را تحت پوشش قرار دهد که رئیس منطقه ایی آژانس مسئولیت مقابله با بحران را دارد، درجه سوم که بالاترین درجه می باشد و تحت عنوان تهدید جهانی از آن یاد می شود و مدیر اجرایی آژانس ها باید مسئولیت های مربوطه را به عهده بگیرند.

در حال حاضر ما پنج بحران درجه سوم (L3) داریم که شامل این موارد هستند : بحران سوریه، بحران ابولا، بحران سودان جنوبی، بحران جمهوری دموکراتیک کنگو، بحران عراق.

به طور حتم کمک رسانی در این پنج بحران درجه سه نه تنها برای ما بلکه برای همه سازمان های امدادرسان بسیار سخت است، ولی این موضوع باعث نمی شود که ما به جایی کمتر و یا به جایی بیشتر کمک رسانی کنیم.

تامین هزینه ها به مشکلی جدی تبدیل شده و ما مجبور به کاهش تعداد افرادی که از خدماتمان بهره می برند، آنهم بر اساس میزان آسیب پذیری شان، می شویم.

البته بحران سوریه با سایر موارد متفاوت تر است، زیرا در کشورهای بحران زده سازمان های دولتی امداد رسان وجود دارد ولی در سوریه عملا بخش زیادی از کشور در اختیار داعش قرار گرفته و سیستم امداد رسان دولتی دیگر کارایی لازم را ندارد به همین منظور برنامه جهانی غذا برای کمک رسانی به مردم این کشور با مشکلات عدیده ایی مواجه خواهد شد.

ما تعداد افراد خیلی زیادی در داخل کشور و کشورهای همسایه سوریه داریم و یک روشی راه اندازی کردیم به نام هماهنگی اضطراری منطقه ایی (Regional emergency coordination) تا بتوانیم به مناطقی که تا بحال دسترسی نداشتیم حضور پیدا کنیم. ما در سوریه دفتر داریم و کارکنان بومی که در این دفتر کار می کنند علیرغم اینکه خودشان با بحران و خطر درگیر هستند و خانواده های آنان به کشورهای همسایه پناهنده شده اند.

آیا امکان ارسال هوایی محموله غذایی و دارویی برای آورگان سوریه وجود دارد؟

ما در گذشته از روشی استفاده می کردیم به نام ارسال هوایی کمک (air drop) که کمک ها از هواپیما به پایین انداخته می شد، که خیلی شرایط سختی داشت و نظارت بر توزیع آن هم بسیار دشوار بود و دیگر از این روش استفاده نمی شود ولی در صورتی که دسترسی به مناطق مورد نظر از راه زمینی سخت باشد سعی می شود تا با کمک هلیکوپتر به آن مناطق دسترسی داشته باشیم مانند زلزله ایی که در سال 2005 پاکستان رخ داد. در آن زلزله دسترسی به منطقه مظفرآباد بسیار سخت بود، در برخی مکان ها با قاطر و حتی در نپال با فیل این کمک ها ارسال می شد.

البته ما همیشه به دنبال روش های جدید و کارآمد هستیم، بطور مثال در بحرانهای شهری مثل اردن و ترکیه که میزبان پناهندگان سوری در شهرها هستند ما در برخی مناطق سوپرمارکت داریم و یا کارت های الکترونیکی برای توزیع کمک ها در نظر گرفته ایم در واقع فرد با کارت های هوشمند به سوپر مارکت مراجعه می کند و می تواند خرید کند.

در پایان از شما برای اختصاص وقت خود برای این مصاحبه تشکر می کنیم، آیا صبحتی باقی مانده است که دوست دارید به آن اشاره کنید بفرمایید؟

من نیز از شما برای انجام مصاحبه تشکر می کنم، به عنوان صحبت پایانی امیدوارم روزی فرا برسد که گرسنگی از بین برود و به چالش گرسنگی صفر فائق بیاییم (zero Hunger challenge)، به طور حتم این امر امکان پذیر است. همه ما باید در کنار یکدیگر برای تحقق آن تلاش کنیم.

گفتگو از: محمدرضا نظری

  • facebook
  • googleplus
  • twitter
  • linkedin
  • linkedin
  • linkedin