دکتر نصیر احمد نور، سفیر افغانستان در ایران در گفتگو با شفقنا از اوضاع امروز و وضعیت امنیت در افغانستان می گوید.

او که دکترای تاریخ دارد، از حمله شوروی به افغانستان آغاز می کند و توضیح می دهد که این ناامنی ها از بیرون و به خاطر تحقق اهداف بیرونی شکل گرفته اند.

او بارها بر اینکه دولت و مردم افغانستان تشنه صلح، امنیت، ثبات و رفاه هستند، تأکید می کند و می گوید: ما همان خیر و خوبی را که به کشور خود می خواهیم، برای کشور برادر خود پاکستان هم می خواهیم. انتظار ما از آنها این است که به این تلاش، جواب صادق دهند. هرقدر که پاکستان در این عرصه صادق باشد، هزینه کمتر و مسافت کوتاه تر می شود.

نور موافقتنامه سه جانبه ترانزیتی چابهار را نقطه عطفی در همکاری های سه جانبه افغانستان، ایران و هند و حتی همکاری های منطقه ای می داند و تأکید می کند که راه برای پیوستن سایر کشورهای منطقه به این موافقتنامه باز است.

جناب سفیر! شنیدن نام افغانستان، ناامنی، طالبان، عملیات تروریستی و امثال آن را در ذهن ها تداعی می کند و این ذهنیت، تنها مختص به مردم ایران یا افغانستان نیست بلکه در همه دنیا این نگاه درباره افغانستان وجود دارد. با توجه به تلاش های دولت وحدت ملی، مجموعه ی دیپلمات های افغان چه برنامه هایی دارند تا امنیت را در کشورشان به سطحی برسانند که افغانستان به عنوان شاخص ناامنی در جهان نباشد؟

اوضاع امروز افغانستان و بعضی مشکلاتی که بخصوص در رابطه با ناامنی ها داریم، امتداد وضعیت چند دهه ی اخیر است که به افغانستان تحمیل شد. آغاز آن به حمله ی جماهیر شوروی سابق و اشغال کشور ما توسط ابرقدرت وقت و همسایه قدرتمند شمالی ما بازمی گردد که بهترین مناسبات و روابط را با آنها داشتیم و این انتظار نمی رفت که چنین اقدامی صورت بگیرد. کشور ما در یک حالت غیرمترقبه اشغال شد و مردم ما در برابر دو گزینه قرار گرفتند؛ یا باید هم رکاب اشغالگر می شدند و برای ادامه ی تحقق اهداف آنها که رسیدن به آب های گرم بود، همکاری می کردند که به ضرر همسایه های ما هم تمام می شد؛ یا گزینه دیگر این بود که مردم ما با انگیزه های ملی و دینی مقاومت می کردند و گزینه ی سومی وجود نداشت. طبیعی است که اینطور مقاومت بزرگ و دست زدن به یک اقدام بزرگ در مقابله با یک تهاجم بزرگ و ناگهانی، تبعات منفی هم دارد و وقتی راه مقاومت را انتخاب می کنند، باید تبعات منفی آن را هم بپذیرند. مردم ما گزینه دوم را انتخاب و در برابر اشغالگران ایستادگی کردند، با وجود این که دست آنها خالی بود. طبیعی است که جنگ با یک ابرقدرت، کار ساده ای نیست. آن هم ابرقدرت بزرگی که ابرقدرت دیگری مانند آمریکا از ترس او و برای مهار خطرات او دست به تشکیل پیمان­های متعدد نظامی، سیاسی، اقتصادی و غیره زدند، تا خود را از شر او نگاه دارند. کشور افغانستان در برابر تجاوز این گونه کشوری قرار گرفت و با دست خالی خود شروع به مقاومت کرد و قربانی داد. نتیجه این شد که خانه ها، روستاها و مزارع و کشتزارها ویران و مردم ما مجبور به آوارگی و مهاجرت شدند، اما جوانان ادامه دادند و در نهایت نیز شوروی ها مجبور شدند شکست را بپذیرند و افغانستان را ترک گفتند. متأسفانه محنت افغانستان در همین نقطه خلاصه نشد و بعضی بازیگران دیگر به جای اینکه سپاسگزار ما باشند که آنها را از یک خطر بالقوه جدی نجات داده ایم و امنیت و سلامتشان را حفظ کرده ایم، خواستند شانس خود را بیازمایند و فکر کردند کاری را که قبل از شوروی ها، انگلیس در افغانستان کردند و نتوانستند و بعد، شوروی ها انجام دادند و نتوانستند را آنها می توانند انجام دهند. متأسفانه در این بازی ها موضوع به وجود آمدن طالبان مطرح شد و در ادامه نیز گروه های دیگری مانند داعش وارد صحنه شدند. در مجموع اگر عامل بیرونی نباشد و کشورها، قدرت­ها یا محافلی که از این گروه های تکفیری و تروریستی -به عنوان ابزار برای تحقق اهدافی که هرگز در افغانستان محقق نخواهد شد- استفاده می کنند، دست از این بازی های کثیف بردارند، افغانستان هیچ گونه مشکل داخلی و امنیتی نخواهد داشت. افغانستان در وضعیتی قرار دارد که در مجاورت آن، این گروه ها پایگاه دارند، آموزش می بینند، مسلح می­شوند و به افغانستان اعزام می شوند. اگر با ساز و کار امنیتی، همه روزه صدها نفر از آنها از پا در آورده شوند، همزمان چندبرابر آن در آنجا تولید و اعزام می شوند. مشکل در این است، اما با وجود این ما امیدوار هستیم آینده افغانستان از هر لحاظ از جمله از بعد امنیتی، درخشان باشد. سال گذشته که سال بسیار دشواری برای افغانستان بود، آنها سرمایه گذاری کرده بودند، تصور می کردند نیروهای امنیتی افغانستان آمادگی مقابله با آنها را ندارند و این گروه ها می توانند در جریان این سال نظام را سرنگون کنند. اگر نتوانستند، قسمت عمده ای از افغانستان را در اشغال خود در آورند و اگر آن را هم نتوانستند، چند ولایت یا استان مهم را در اشغال خود درآورند که خوشبختانه به هیچ یک از این اهداف دست نیافتند. این نکته مثبتی است و امیدوار هستیم کسانی که روی این گروه ها سرمایه گذاری کرده اند، دیگر مأیوس شده باشند. چرا که ملت افغانستان با وجود کمبودهای فعلی، در برابر مقابله با این گروه ها و اشغال خارجی آبدیده شدند و از دادن هیچ گونه قربانی دریغ نمی کنند. هر که بخواهد شانس خود را بیازماید به هیچ وجه نتایج بهتری از شوروی ها و انگلیس ها به دست نمی آورد و به طور قطع با نتایج بدتری روبرو خواهد شد. نکته دیگر آن که گروه هایی که به عنوان ابزار در افغانستان به کار گرفته می شوند، تنها برای افغانستان، تهدید به شمار نمی روند. اهداف اصلی این گروه ها و کسانی که پشت سر آنها قرار دارند، بیشتر ماورای افغانستان، همسایگان آن و منطقه است. آنها در افغانستان هرگز موفق نمی شوند. مردم افغانستان نشان دادند که این توان و شهامت را دارند که برابر آنها ایستادگی کنند و بهایش را بپردازند. کشورهای همسایه افغانستان و منطقه، متوجه این خطرات شده اند. آنها می دانند که هر چه این مسایل دنباله دار شود، خطرش در مورد این کشورها بیشتر مطرح خواهد شد. این نکته مثبت است که کشورها اگر نه به خاطر افغانستان بلکه برای منافع و امنیت ملی خود، نسبت به موضوع بی تفاوت نمانند. متأسفانه پایگاه این گروه ها عمدتا در پاکستان است و در آنجا این تسهیلات برای آنها فراهم می شود. امروز مشاهده می شود که خود پاکستان هم دچار این مشکل شده است. یک طالبان در افغانستان و همینطور یک طالبان در پاکستان است. هر از چند گاهی اخبار عملیات تروریستی در پاکستان هم شنیده می شود و متأسفانه تلفات بسیار سنگینی به جا می گذارد. همه این مسایل، ما را امیدوار می سازد که کسانی که به این گروه ها پناهگاه می دهند و از آنها به عنوان ابزار برای تحقق بعضی اهداف خود استفاده می کنند، به مرحله مأیوس شدن رسیده باشند. هر زمان که آنها به مرحله یأس برسند و اعزام انتحاری، تکفیری و تروریست به افغانستان پایان یابد، در داخل افغانستان، مشکل ناامنی نخواهیم داشت. چرا که به طور عمده وقتی در کشوری موضوع ناامنی و دست زدن به عملیات مسلحانه رخ می دهد، مسأله دست یابی به قدرت مطرح است، اما در افغانستان راه های رسیدن به قدرت از طرق مشروع، کاملا هموار است و راه برای تشکیل حزب، انجمن، فعالیت سیاسی، بیان افکار و مرام و کاندیدا شدن برای عضویت در پارلمان یا شوراهای ولایتی یا ریاست جمهوری بسته نیست. زمانی که همه این مسایل فراهم باشد و ما در کشور خود حتی یک زندانی سیاسی یا زندانی به دلیل ابراز نظر و رأی نداریم، دیگر نیازی به دست زدن به عملیات نظامی معنا ندارد. خود این نشان می دهد که این ناامنی ها در چارچوب داخل افغانستان به وجود نیامده اند و از بیرون و به خاطر تحقق اهداف بیرونی شکل گرفته اند.

با وجود تشکیل دولت و تلاش های انجام گرفته برای برقراری امنیت در افغانستان، اما همچنان شاهد اختلافاتی بوده ایم و به آن شکل، امنیتی مشاهده نمی شود. به طور مثال همین اواخر بود که اخبار کشته شدن تعدادی از کارمندان رسانه ای توسط طالبان شنیده شد و اخبار مشابه. چرا دولت افغانستان توانایی برقراری امنیت را ندارد؟ شما در صحبت های خود مسأله امنیتی افغانستان را به عوامل بیرونی ارتباط دادید، مصداق های نقش عوامل بیرونی چیست و نقش عوامل درونی و بسترهای فراهم را در خلأهای امنیتی افغانستان و گسترش و به ثمر رساندن اعمال تروریستی چگونه ارزیابی می کنید؟

عامل بیرونی، مشخص و متعدد و بعضی آشکار و بعضی پنهان است. عوامل داخلی که زمینه مساعد را فراهم می کند نیز بیشتر مربوط به این می شود که افغانستان نزدیک به چهار دهه درگیر این مسایل است و در مقابله با تجاوز شوروی و بعد از آن مسایل گروه های تروریستی، تمام شیرازه­ های دولتی در افغانستان فروپاشید، موسسه های تولیدی تعطیل و مردم ما مهاجر شدند. بیشتر اقتصاد افغانستان وابسته به بخش کشاورزی است و این در حالیست که به دلیل جنگ ها و خرابی هایی که در سیستم آبیاری و مسایل دیگر به وجود آمد، کشتزارها و تاکستان ها خشکیدند. ما در معرض این خطر قرار گرفتیم و مردم ما مهاجر شدند و در فضای مهاجرت نسل های جدیدی به دنیا آمدند. کسانی در این فضا به طور ناجوانمردانه از احتیاج ما در دیار هجرت سوءاستفاده کردند، از جمله اینکه بعضی نوجوانان افغان را انتحار آموزش می دهند که بروند در افغانستان و در عملیات انتحاری، ابتدا خود و بعد چند هموطن خود را بکشند. درست است که این بستر مساعد تا جایی در افغانستان فراهم است، اما این بستر مساعد را همین درگیری های چند دهه اخیر در کشورمان به وجود آورده است. با ادامه این جنگها و خرابی ها و ویرانی های ناشی از آن، هیچگاه به دولت های افغانستان، مجال تنفس داده نشده و همیشه جنگ های ناخواسته به آنها تحمیل شده است. با وجود همه اینها ما به آینده امیدوار هستیم، چرا که شرایط سخت تر از این را پشت سر گذاشته ایم. چه کسی باور می کرد کشوری بی دفاع که در برابر یک هجوم و اشغال ناباورانه یک ابرقدرت قرار گرفته است، بتواند آن ابرقدرت را به زانو درآورد و او را مجبور به عقب نشینی کند. حال کشور دیگری که یک دهم آن قدرت را ندارند، اگر بخواهند شانس خود را بیازمایند، در میان مدت و درازمدت بیشتر به خود آسیب خواهند رساند تا به افغانستان.

در حقیقت یکی از عواملی که افغانستان را در اذهان، برابر با ناامنی می کند، مهاجرت خود آنها از این کشور برای رسیدن به جایی امن است. گاهی می بینیم مهاجران افغان در ایران، شرایط مناسبی ندارند اما به مهاجرت ادامه می دهند. این نشان می دهد که شرایط نامطلوب آنها در ایران از وضعیت ایشان در کشور خود مناسب تر است. چرا تا امروز نتوانسته اید شرایط اولیه زندگی را در کشور فراهم کنید تا درصد مهاجرت کاهش پیدا کند و به طور ویژه، برنامه های دولت افغانستان در راستای بهبود وضعیت داخلی و بازگشت مهاجران چیست؟

علت، ادامه وضعیتی است که پیش از این گفته شد. هر زمانی که فرصت ها پیدا شده است، میلیون ها مهاجر افغان با شور و شوق به کشور برگشتند. وقتی دولت تحمیلی اتحاد جماهیر شوروی سابق در افغانستان سرنگون شد، در ایران هم شاید شاهد بودید که شهرها از مهاجران افغان تخلیه شدند. در شهرهایی که چندصدهزار نفر زندگی می کردند، دیگر خبری از آن جمعیت نبود و با این تصور که شوروی سرنگون و اوضاع عادی شد، به افغانستان رفتند. مساله اینجاست که باز هم دیگرانی جای شوروی را گرفتند و ناامنی ها ادامه یافت. زمانی که رژیم طالبان سرنگون شد، بار دیگر شاهد برگشت میلیون ها نفر به افغانستان بودیم. آمار نشان می دهد که طی ۱۴ سال اخیر نزدیک به ۶ میلیون به افغانستان برگشتند. افرادی که هنوز در ایران و پاکستان مانده اند، عمدتاً آن دسته ای هستند که نسل به دنیا آمده در ایران و پاکستان را شامل می شوند. ادامه مهاجرت افغان ها دو علت امنیتی و اقتصادی دارد، اقتصاد و امنیت با هم مرتبط هستند. به کشور خود بازمی گردند و شانس خود را می آزمایند اما سختی شرایط موجب می شود باز هم دست به مهاجرت بزنند، اما این روز پایان دارد. افغانستان از نقطه نظر سرمایه های بشری و سرمایه های طبیعی و موقعیت، کشوری بسیار غنی است. ما به امنیت نیاز داریم تا از این سرمایه ها استفاده شود. ما هیچ چیز در افغانستان کم نداریم، از زمین های حاصلخیز و آب های فراوان گرفته تا مردم بسیار سخت کوش و معادنی غنی که احیانا در سطح دنیا چه از نظر کیفیت و چه از نظر انواع و کمیت بی نظیر است. این مهاجرت ها جدا از این که مشکلات خود را دارد، به نسل جوان ما فرصت هایی می دهد که در کشورهایی که هستند بیاموزند و دارای تخصص، دانش و فناوری شوند. طبیعی است که انشاءالله وقتی این جوانان به افغانستان بازگردند، آن ثروت های بکر طبیعی خدادادی را مورد بهره برداری قرار می دهند. در نتیجه مشکل مهاجرت، فقر و بیکاری انشاءالله خاتمه داده می شود.

اما درباره عملیات های انتحاری که گاه و بیگاه در افغانستان انجام می شوند و اغلب اهداف غیر نظامی دارند از جمله کشته شدن تعدادی از خبرنگاران که شما اشاره کردید. امروز در دنیایی زندگی می کنیم که به نام اسلام، مسلمانان را می کشند و به نام اسلام در داخل مسجد و بین نمازگزاران می روند، خود را منفجر می کنند و نمازگزاران را می کشند. در محافل عزاداری می روند، خود را منفجر می کنند و مردم عزادار را می کشند و همینطور در محافل شادی، مدارس و … این اقدام را انجام می دهند. بسیار نادر است که اهداف نظامی را مورد هدف قرار دهند بلکه اهداف غیر نظامی بسیار سهل را مورد هدف قرار می دهند، اما همانطور که شوروی ها که از نقطه نظر نظامی هیچ کمبودی نداشتند، در افغانستان شکست خوردند، آنها نیز اهداف خود را پیش نخواهند برد. با همه این امکانات و ساز و برگ نظامی، شوروی ها نتوانستند بار اقتصادی و اجتماعی و روانی آن را تحمل کنند. درست است که متأسفانه ما مشکلات و مسایل بسیاری داریم، اما یقین داریم که هر کسی که نیت بدی علیه افغانستان داشته باشد، این نیت دامنگیر خودش می شود. این امر بارها تکرار شده است. در رابطه با ایران، وضعیت فرق می کند و اینکه مهاجران ما ترجیح می دهند به ایران بیایند، دلایل مختلف دارد. یکی این که مشترکات ما بسیار است، همسایه و هم زبان هستیم و کسی که در این جا مهاجر شده یا نسلی که در اینجا به دنیا آمده یا می آید، از یک امتیاز ویژه و منحصر به فرد برخوردار است و آن اینکه آنچه می آموزد و تحصیل می کند، به زبان خود فرا می گیرد و کسی که مطلبی را به زبان خود فرا می گیرد، آن را بسیار خوب و کامل یاد می گیرد. زمانی که این فرد به افغانستان برمی گردد، به شکل درست می تواند آن را به درستی انتقال دهد. در حالی که ممکن است در کشورهای دیگر از نظر دانش و فن آوری وضعیت بهتر باشد، اما از نظر هضم این دانش و گرفتن و انتقال آن به افغانستان، مشکلات خود را دارد و احیاناً ممکن است نیاز به مترجم داشته باشند. این ویژگی در ایران است و خوشبختانه فرصت ها برای مهاجران افغان در اینجا فراهم بوده که در مقاطع مختلف تعلیم و تحصیل را به انجام برسانند. ما یک گروه بزرگ تحصیل کرده در ایران داریم که هر روز بر تعداد آنها افزوده می شود. در اینجا این دستور مقام معظم رهبری که «فرزندان مهاجران افغان را حتی آنهایی که مدارک اقامتی ندارند باید در مدارس برای تعلیم گرفته شوند» جای سپاسگزاری دارد. این یک فرمان بی نظیر است، آثار بسیار ماندگار دارد که در نسل حاضر خلاصه نخواهد شد. در مجموع مهاجران ما که امروز در کشورهای بیرون و بخصوص در کشورهای همسایه و به ویژه در کشور ایران هستند، فرصتی برای هر دو طرف هستند. این مهاجران بالأخره حتماً به افغانستان برمی­ گردند و وقتی به افغانستان برمی گردند، محبتی که در ایران گرفته اند، باعث می شود پیوندهای میان دو کشور که ریشه در اعماق تاریخ دارد، دوباره احیا و مستحکم شود که به سود دو کشور و منطقه خواهد بود. ما سپاسگزار هستیم که در ایران، مدارس برای اطفال افغانستان، درس علم و تخصص و فناوری می دهند، نه درس انتحار. متأسفانه در جای دیگری از خردسالان ما به عنوان ابزار انتحار استفاده می شوند. حتی طفل ۸ ساله را می بینید که این ظالم ها آموزش داده اند تا مرتکب عمل انتحاری شود و نوجوانان حدود ۱۲ و ۱۴ ساله بسیاری هم در میان آنها وجود دارند. مشاهده می کنید که چه ظلم و جفایی در حق اطفال ما می شود، اما سپاسگزار هستیم که فرزندان ما در ایران درس می خوانند و انشاءالله از حاصل درس و آموزش خود برای آبادانی کشور خود استفاده می کنند؛ همزمان نیز سرمایه بسیار بزرگی برای تقویت بیش از بیش پیوندها و مشترکات ایران و افغانستان خواهند بود.

آقای نور اگر بپذیریم بخش مهمی از عوامل ناامنی موجود در افغانستان به مسایل بیرونی و ایجاد ناامنی از بیرون بازمی گردد. این عوامل را چگونه می خواهید کنترل کنید؟ به طور مثال احتمالا یکی از عوامل بیرونی مد نظر شما، تربیت نیروهای طالبان در پاکستان است، در این زمینه با دولت پاکستان چطور به توافق خواهید رسید؟

دولت و مردم افغانستان تشنه صلح، امنیت، ثبات و رفاه هستند و ما بیش از هر کشور دیگری جنگ، ویرانی و شهید و قربانی و زخمی دادن را دیده ایم. در عین حال ما صلح و امنیتی که برای کشور خود می خواهیم، برای کشورهای همسایه خود نیز می خواهیم. الحمدلله همسایگان ما، کشورهای مسلمان و هم دین و هم کیش ما هستند و ما همیشه دست دوستی و همکاری و برادری را به سوی آنها دراز کرده ایم. رییس جمهور سابق افغانستان، جناب آقای حامد کرزی، حتی زمانی که این ظالمان برادرش را به شهادت رساندند، با وجود این که سوگوار بود، باز هم طالب ها را برادر خواند و آنها را به صلح دعوت کرد. تلاش ها برای صلح افغانستان ادامه دارد و ما می دانیم پایان هر جنگ از راه مذاکره، مفاهمه و صلح است، اما مشکل این است که کسانی که از این گروه­ها به عنوان ابزار استفاده می کنند، هنوز به این باور نرسیده اند که صلح، ثبات، امنیت و پیشرفت افغانستان به سود آنهاست؛ آنها به دنبال تابع ساختن افغانستان هستند، نه به دنبال دوستی آن. هر زمانی که این بینش تغییر کند، مسایل نیز خود به خود حل می شود. افغانستان می خواهد با همه همسایگان دوست، برادر و همکار باشد و این به نفع همه است. لازم است به جای این که سرمایه ها را در راه ویرانی، تخریب، نظامی گری و مسایل امنیتی هزینه کنیم، آنها را برای ایجاد فضای اعتماد و همکاری در راه توسعه، پیشرفت، آموزش و پرورش، بهداشت و این مسایل هزینه کنیم. این به نفع همه کشورهای منطقه است. هر قدر کشورهای منطقه با هم در فضای اعتماد زندگی کنند و با هم همکار و همگرا باشند، نیازی به حضور نیروهای فرامنطقه ای نمی ماند. اگر فرامنطقه هم حضوری داشت، این حضور در چارچوب منافع همه منطقه است. ما می خواهیم در این مسیر برویم. خوشبختانه کشورهای منطقه نیز فرصت های بسیار خوبی دارند و در فضای همکاری و همگرایی منطقه ای، هرکدام می توانند مکمل دیگری باشند، اما شاید بعضی در تصورات خود به جای دوستی با افغانستان به دنبال تابع ساختن آن باشند؛ مشکل در همینجاست. افغانستان نیز هیچ وقت تابع نشده و نمی شود. راه دوستی باز است و مردم افغانستان مردم قدرشناسی هستند. دوستی به نفع همه است و طبیعی است وقتی کسی می گوید من برادر و دوست هستم و حسن همجواری دارم، اجازه نمی دهد دشمنان همسایه و دوستش در خاک او تربیت شوند. متأسفانه وضعیت به جایی رسیده و گروه هایی به میان آمده اند که به هیچ کس رحم نمی کنند و معلوم نیست پیرو کدام دین و کدام آیین هستند. وضعیت را در عراق و سوریه می بینید. این گروه ها آثاری را تخریب کرده اند که قدمت و تاریخ بسیار طولانی داشتند. عراق، قرن­ های متمادی پایتخت خلافت اسلامی بود و یاران پیامبر(ص)، ائمه(ع) و علمای بزرگ در آنجا بوده اند. چرا در طول این قرن ها کسی به آن آثار متعرض نشد؟ مگر این افراد، اسلام را از کجا آموخته اند؟ اسلام را یاران پیامبر و تابعین برای ما انتقال داده اند. این مسأله، بیش از این که خطری برای افغانستان باشد، خطر برای کشورهایی است که تازه با آن مواجه شده اند یا هنوز دچار این خطر نشده اند و نباید تصور کنند که از آن مصون می مانند، باید چاره ای اندیشید. مشکل، مشکل کل منطقه است و هیچ کشوری نباید تماشاگر باشد. این گونه خطرات مثل یک آتش سوزی است که هرگاه در خانه همسایه ات صورت گیرد و در مقابل آن بی تفاوت هستی، ممکن است سمت و سوی باد طرف تو نباشد، اما هر لحظه امکان دارد سمت و سوی باد تغییر کند و حریق شامل خانه شما نیز شود.

شما صلح در افغانستان را در گرو تغییر بینش برخی کشورهای دیگر و همسایه ها نسبت به افغانستان دانستید. خود این تغییر بینش، منوط به چیست و چه تلاشی در افغانستان باید برای آن صورت بگیرد؟ دوم اینکه به نظر شما همسایه های افغانستان چقدر در برخورد با تروریسم در این کشور، مواجهه صادقانه ای داشته اند؟

در موضوع کمک به صلح در افغانستان و قطع اعزام گروه های تکفیری و تروریستی به افغانستان، بدون شک کشور همسایه ما پاکستان نقش عمده و تعیین کننده ای را دارد. به دلیل اینکه این گروه ها در آنجا پایگاه دارند و آموزش می بینند یا این گروه ها عمدتاً از مسیر پاکستان به افغانستان می آیند و احیانا اگر از کشورهای دیگری نیز می آیند، از مسیر پاکستان وارد افغانستان می شوند. به همین خاطر دولت افغانستان همیشه در تلاش بوده است که دوستی و همکاری را با کشور برادر و همسایه خود پاکستان برقرار کند. ما همان خیر و خوبی را که به کشور خود می خواهیم، برای کشور برادر خود پاکستان هم می خواهیم. انتظار ما از آنها این است که به این تلاش، جواب صادق دهند. هرقدر که پاکستان در این عرصه صادق باشد، هزینه کمتر و مسافت کوتاه تر می شود. اگر جواب مثبت ندهند و بی توجهی نشان دهند، همانطور که پیش از این گفته شد، این خطر امروز هم به افغانستان منحصر نمانده و در آینده هم منحصر نخواهد ماند. در این چارچوب، تلاش های چهارجانبه هم افزوده شده که تا امروز نتیجه ملموسی نداشته است، اما با این حال ما امیدوار هستیم که این تلاش ها نتیجه ای داشته باشد. از هرجا که ممکن باشد، ما به دنبال صلح هستیم. در عین حال مردم، دولت و نیروهای امنیتی ما همه این آمادگی را دارند که گروه هایی که به حرف صلح و منطق گوش نمی دهند و باز هم به عنوان ابزار دیگران در فکر کشتار هستند، مقابله کنند.

برخی صاحبنظران معتقدند که افغانستان، بزرگترین رجال خود را قربانی پروسه صلح کرده است و خط باطلی در مورد پروسه صلح طی می شود. از یک طرف دست نیاز به سمت پاکستان دراز می شود، از طرف دیگر یک هفته بعد سه شنبه خونین کابل رخ می دهد. پسر رییس جمهور پاکستان که طالبان ایشان را گروگان گرفته بود، بعد از سه سال از افغانستان پیدا می شود و نیروهای امنیتی افغان موفق می شوند، او را نجات دهند. این پارادوکس ها چگونه قابل توضیح است و چرا دولت پاکستان و سیستم های استخباراتی و نظامی و اطلاعاتی اش هر کدام یک حرف دیگر می زنند؟ چه عاملی باعث می شود این همگرایی در مورد پاکستان شکل نگیرد؟ از سوی دیگر روسیه قویاً اعلام کرده است که از طالبان به عنوان اهرمی ضد داعش استفاده می کند، به نظر می رسد ممکن است برخی سیاست های دوگانه در منطقه موجب تقویت طالبان شود، برای این موضوع چه باید کرد؟

من می توانم به نیابت از افغانستان حرف بزنم. تصمیم همیشگی دولت و ملت افغانستان این بوده و هست که با همسایگان خود در صلح، برادری و همزیستی مسالمت آمیز باشند. با توجه به اینکه به ویژه بعد از خروج شوروی از افغانستان، عوامل قتل و کشتار و ویرانی که در افغانستان مشاهده می شود، به طور عمده از پاکستان و یا از مسیر پاکستان است، با این حال ما همیشه به پاکستان دست دوستی دراز کرده ایم. برادران پاکستانی هم همینطور که شما فرمودید، در حرف همیشه خوب هستند، اما در عمل به دنبال هر محفل یا کنفرانس یا اجلاسی که به امیدواری ختم می شود، دست به جنایتی هولناک زده می شود که آثار آن را از بین می برد. ما هم از این امر متأسف و متأثر هستیم و پاسخ آن را باید مقامات همان کشورها بدهند که چرا؟ اینکه شما فرمودید که فرزند نخست وزیر سابق پاکستان توسط نیروهای امنیتی افغانستان از چنگال طالبان رها شده است، خود این صداقت و صمیمیت مردم افغانستان و نیت­ آنها برای مبارزه با تروریسم را نشان می دهد. همچنین بیانگر آن است که کسانی که نسبت به این گروه ها بی تفاوت هستند یا برای آنها زمینه سازی می کنند یا در پناه خود نگاه می دارند، به طور بالقوه چقدر برای خود آنها خطرناک هستند و حتما در آینده این خطرات برای آنها جدی تر می شود. همه این موضوعات، ضرروت برقراری صلح و ثبات و امنیت در افغانستان و لزوم توانمند شدن و روی پای خود ایستادن آن را نشان می دهد. در یک کلمه، علاج همه مشکلات افغانستان توانمندی است. زمانی که افغانستان توانمند باشد، شما مشکل مهاجرت، قاچاق انسان و مواد مخدر ندارید. این مشکل وجود نخواهد داشت که گروهی تروریستی در آنجا آشیانه کند و کشورهای مختلف را در معرض تهدید قرار دهد و افغانستان محتاج کمک این و آن نخواهد بود. ما این را ثابت کرده ایم که وقتی نهادها و سازمان های دولتی، امنیتی، قضایی، اجتماعی و غیره در آن جا مستقر بودند، افغانستان جزو امن ترین کشورهای دنیا بود. خود ما که در آنجا بزرگ و جوان شدیم، در زندگی خود به یاد نداریم وقتی که از یک گوشه کشور به گوشه ای دیگر می رفتیم، در جیبمان کارت هویت و شناسنامه و چیزی بوده باشد. چرا که اصلاً مطرح نبود که کسی از تو پرسان کند که کی هستی و کجا می روی و جهانگردان و گردشگران زیادی هم به افغانستان می آمدند. آمدن گردشگران هم به دلیل وجود امنیت و آرامش بود و هم به دلیل جاذبه­های گردشگری، زیبایی های طبیعی، آثار تاریخی و مهمان نوازی مردم افغانستان. در آن زمان در سر تاسر افغانستان، یک بوته ی خشخاش کشت نمی شد و یک معتاد نداشتیم. اما وقتی ما در معرض اشغال و ویرانی قرار گرفتیم، مردم ما مجبور به مهاجرت شدند و نهادهای دولتی نیز یکی پس از دیگری ویران شد و همه چیز منحصر به پایتخت و برخی شهرهای بزرگ شد. در نتیجه ی آن موضوع کشت خشخاش مطرح شد. گروه هایی از هر گوشه و کنار آمدند در آنجا جای گرفتند. این گونه شد که که شیرازه دولت در افغانستان از هم پاشید. امروز هم برای اینکه کشورها احساس امنیت کنند و هزینه نپردازند، این است که برای توانمند شدن افغانستان بکوشند و افغانستان توانمند را بپذیرند. افغانستان توانمند، بازوی توانمند همسایگان خود خواهد بود و هیچ همسایه ای نباید از افغانستان توانمند، احساس خطر کند. خطر جدی این است که افغانستان دچار یک سری مشکلات باشد که بدون شک این مشکلات، دیگران را هم تهدید می کند. درست است که مشکلات بسیار است و ما نمی توانیم از امکانات خود به خوبی استفاده کنیم، اما دیر یا زود انشاءالله افغانستان به آن سمت و سو روان است. دولت افغانستان و نهادهای امنیتی آن روز به روز مجرب تر، توانمندتر و جدی تر می شوند و کسانی که این مسایل را در افغانستان دامن می زنند، اگر از این کار خود دست برندارند، هزینه ای را که در ابعاد مختلف می پردازند، روز به روز افزایش پیدا می کند. به این دلیل که خطر، همگانی شده است، بعضی کشورهای بسیار موثر منطقه که پیش از این هیچ توجهی به افغانستان نداشتند، متوجه شده اند که این خطر آهسته آهسته به آنها نیز نزدیک شده است. در مجموع امیدواری ما مصمم بودن دولت و مردم افغانستان است و اینکه این خطر، همگانی است و کسانی که این وضعیت را ایجاد کرده اند، تقریباً خود هر روز در چاهی فرو می روند که برای افغانستان حفر کرده اند. بعضی کشورهایی که در دهه هفتاد خورشیدی مثلاً طالبان و القاعده و… را در افغانستان بسیج ساخته اند و آنها را تقویت کرده اند و با یک نیروی تازه نفس و چند ملیتی توانستند تاخت و تاز بسیاری کنند و اکثر نقاط افغانستان را بگیرند، این کشورها امروز به نحوی مشکلات خود را دارند و ما یقین داریم اینها حتی اگر بخواهند نیز نه آن وضعیت سابق و نه توانمندی های سابق را دارند. انشاءالله تحولات روندی مثبت داشته باشد و ما با وجود ضربه هایی که دیده ایم، می خواهیم با مردم خود و با همسایگان و منطقه در صلح و صفا زندگی کنیم. در نهایت ما می دانیم که اگر آسیب هایی به ما رسیده است، کار بعضی سازمان ها بوده است و ملت ها در این نقش و گناهی ندارند و باز هم آمادگی داریم که در صلح و صفا و در چارچوب منافع مشترک و دفع چالش ها و خطرات مشترک با همسایه های خود بخصوص با کشورهای نزدیک همکاری کنیم.

آقای سفیر! امروز بسیاری از محافل امنیتی و سازمان های امنیتی افغانستان اذعان می کنند که داعش در افغانستان وجود دارد، اما از طرف دیگر می گویند نیست. جنس داعشی که در افغانستان شروع به فعالیت کرده است با جنس داعشی که در خاورمیانه شاهد گسترش آن هستیم، چه تفاوت هایی دارد و آینده این گروه یعنی پیشرفت یا عدم پیشرفت آن را در چه می بینید؟ دولت افغانستان باید چه واکنش هایی را نشان دهد که این گروه در نطفه خفه شود و علمای افغانستان چه اقداماتی در این زمینه اندیشیده اند؟

از نظر شخصی من تفاوت ماهوی میان داعش، القاعده و طالب یا امثال آن وجود ندارد. ایدئولوژی و عوامل یا دست هایی که آنها را ساخته اند، همه یکسان است و فقط نام آنها تغییر می کند. در افغانستان هم اغلب مناطقی که به نام داعش است، همان گروه طالب است که پرچم سفید را پایین آوردند و پرچم سیاه را بلند کردند و نام آنها شده است «داعش». در مجموع افکار آنها در افغانستان خریدار ندارد. پیش از این به منازعاتی فرقه ای اشاره کردید که کوشش می شود در گوشه و کنار دنیای اسلام دامن زده شود و متأسفانه در بعضی کشورها موفق هم شدند. در افغانستان اما با وجود این که نزدیک به ۴ دهه دچار مشکلات و احیاناً کشور در دست گروه های مختلف تقسیم بوده و اوضاعی را گذرانده که از آن بدتر را نمیتوان تصور کرد، اما خوشبختانه در همین اوضاع دشوار، نتوانستند در افغانستان منازعه ی مذهبی را راه اندازی کنند؛ چون بستر آن در افغانستان وجود ندارد. بحث افراط گرایی هم در افغانستان به همین شکل است. مردم افغانستان، مسلمانان معتدلی هستند. در کابل از اذان هایی که بلند می شود، می توان فهمید یکی مذهب جعفری، دیگری اهل سنت، دیگری اسماعیلیه و… است. در جایی پرستشگاه هنود و سیک است. اگر احیاناً کارهایی خلاف دین انجام می شود، اغلب عاملین آن اجیر شده از بیرون هستند. اقداماتی مانند از بین بردن مجسمه ی بودا از طرف چه کسانی است؟ طالبی که افغانستانی باشد، هرگز چنین کاری به ذهنش خطور نمی کند. مشخص است که کل برنامه ریز و اجرا کننده آن بیرونی است و با افغانستان، بیگانه است. مدارسی با نام مدارس اسلامی تشکیل شده اند که متأسفانه نفاق و نفرت و بدبینی را دامن می زنند. مشاهده کنید که در پاکستانی که خوشبختانه دچار مصیبت هایی که افغانستان شده، نشده است، چقدر این مسایل فرقه ای نسبت به افغانستان شدیدتر است. این نشان می دهد که آنکه این مسایل را دامن می زند، خود نیز از خطراتش مصون نمی ماند. الحمدلله افغانستان از دو چیز مصون است و تا امروز هر تلاشی کرده اند در افغانستان کارگر واقع نشده است و در آینده هم انشاءالله نمی شود. چون سخت تر از دوران که ما پشت سر گذاشتیم، دیگر تصور نمی شود. یکی این است که در افغانستان با وجود جنگ های تنظیمی و دخالت های بیرونی در گوشه وکنارش اما هیچگاه صدای تجزیه نه فردی، نه گروهی و نه منطقه ای شنیده نشد. دو اینکه کوشش شد که مردم افغانستان هم بنا بر شیعه و سنی بودن، جنگ کنند که نتوانستند. این نعمتی است که در افغانستان وجود دارد و طبیعی و خدادای است. دشمنان هر چقدر تلاش کردند، هزینه و سرمایه گذاری کردند، اما موفق نشدند. هر چه خارج از این خط اعتدالی در افغانستان می بینید، با دین، اخلاق، تاریخ، فرهنگ و حال و آینده افغانستان بیگانه است. مجسمه ی بودا قبل از اسلام در آنجا بود؛ اسلام هم در آغاز توسط نسل صدر اسلام، اصحاب و یاران پیغمبر(ص) به افغانستان آمده بود،اما آنها متعرض به مجسمه نشدند. از آن مهم تر سلطان محمود غزنوی که به دلیل حملاتش به هند به نام بت شکن معروف بود، این در مجاورت پایتختش بود اما هیچ وقت به آن متعرض نشد چون آن را کسی پرستش نمی کرد. این است که می گویم این افکار زاییده از افغانستان نیست، اما وقتی افغانستان ناامن باشد، بستر مناسب برای این گروه ها فراهم می شود که نه تنها خطر برای افغانستان بلکه خطر برای منطقه و دورتر از منطقه است. نمونه آن را در حوادث ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در واشنگتن شاهد بودیم. این خطرات همه­ کشورها را در سطح جهان و بخصوص در سطح منطقه و همسایگان تهدید می کند. راه حل، این است که هر کشوری که این گروه ها را به عنوان ابزار به کار می گیرد، از آن دست بردارد و باور کند خطر این گروه ها فردا هم گریبانگیر خود او نیز خواهد بود. کشورهای دیگر نیز نظاره­گر نباشند و بدانند که اگر خطرات در افغانستان مهار نشوند، به سایر مناطق سرایت می کنند. بین این گروه ها تفاوتی وجود ندارد و اگر تفاوتی هست، به خاطر اینکه متأسفانه ثابت کنند به گروه های خود وفادار هستند، هر روز می خواهند وحشی ­تر شوند و به هیچ کس رحم نکنند. وگرنه در اصل، منبع تغذیه ایدئولوژیک همه ی آنها یکی است و دست هایی که در ایجاد آنها -چه آنها آگاه باشند و چه نباشند- یکی است و اهدافی که آنها دنبال می کنند، همه یکی است و از نظر ما فرقی نیست. بسیار اشتباه و ساده انگاری خواهد بود اگر ما تفکیک کنیم و بگوییم یک گروه افراطی خوب و یک گروه افراطی، بد است.

موضوع دیگری که پس از بحث حضور داعش در افغانستان مطرح می شود، رقابتی است که بین طالبان و داعش در آنجا شکل گرفته است. طالبان همچنان در افغانستان در حال ایجاد ناامنی است و به نوعی برای اینکه نشان دهد حیات سیاسی خود را دارد، دست به عملیات انتحاری چه بسا خشن تر از داعش می زند. برای کنترل این فضا و اینکه خاک افغانستان به بستری برای جنگ طالبان و افغانستان تبدیل نشود، چه تمهیداتی اندیشیده شده است؟ برای این موضوع افغانستان چه کمکی از همسایگان خود می خواهد و در این همکاری­های امنیتی، ایران به طور ویژه در کجا قرار دارد؟

الحمدلله روابط افغانستان با ایران خوب است. تماس­ها و همکاری ها بین نهادهای ذیربط ما جریان دارد و بدون شک خطری از سمت این گروه ها متوجه ایران و سایر همسایگان ما هست و مقامات، این را درک کرده اند. در ارتباط و تعامل و تبادل معلومات و تجربه نیز با همدیگر هستند. دولت افغانستان در تلاش است که صلح و امنیت و ثبات در افغانستان برقرار شود و آغوش کشور به روی کسانی که سلاح بر زمین بگذارند، باز است. در عین حال مقابله با افرادی که تغییر موضع نمی دهند و همچنان بر تخریب و کشتار ادامه می دهند، تصمیم جدی و قاطع ماست. باز هم تکرار می کنم که مشکل اساسی و عامل اساسی ادامه ناامنی های افغانستان در داخل آن، نیافتنی است و از بیرون است و هر روزی که بیرون تغییر موضع دهد و از اعزام تروریست ها و انتحاری ها و گروه­های تکفیری به افغانستان دست بردارد، باور دارم که افغانستان پس از چند ماه، مشکل امنیتی نخواهد داشت.

افغانستان در حوزه های مختلف از جمله اقتصادی، امنیتی و به طور ویژه بحث قاچاق مواد مخدر، برنامه هایی برای گسترش همکاری با ایران دارد؟

ما در کل حوزه ها کمیسیون­های مشترک اقتصادی، امنیتی و… داریم و مقامات عالی دو کشور در عرصه های مختلف همیشه در رفت و آمد هستند. همچنان برای مبارزه با مواد مخدر نیز کمیسیون هایی هم در سطح دو جانبه و هم چند جانبه داریم و همکاری با ایران در عرصه های مختلف اقتصادی، تجاری، ترانزیت، فرهنگی، علمی و غیره وجود دارد. امروز بحث فعال ساختن بندر چابهار مطرح است که بتواند به عنوان یک بندر مهم منطقه ای، اتصال دهنده شمال و جنوب باشد که خوشبختانه کار آن جریان دارد و سوم خرداد جاری شاهد امضای توافق سه جانبه ای با محوریت چابهار بودیم. همچنان پروژه بزرگ دیگری که خط آهن پنج گانه است و چین را از مسیر کشورهای آسیای میانه و افغانستان به ایران و در نتیجه به ماورای ایران وصل می کند. این پروژه­ها هم مطرح است. وقتی این پروژه­های بزرگ همکاری منطقه­ای که می تواند شاهرگ اقتصادی مبادلات میان کشورها باشد، قوت بیشتری بگیرد، تأثیرات مثبت خود را در بخش امنیتی هم می ­گذارد. همکاری های ایران و افغانستان نه تنها در سطح دو جانبه از اهمیت بالایی برخوردار است بلکه این همکاری‏ها می تواند محور همکاری‏های منطقه ای قرار بگیرد، به حکم موقعیت ممتاز ژئوپلیتیکی که هر دو کشور دارند و می توانند اتصال دهنده شرق و غرب آسیا و شمال و جنوب آسیا باشند. هر چه این پروژه های بزرگ که منافع کشورهای منطقه را به هم گره می زند، بیشتر باشد، به همان اندازه بازتاب مثبت خود را در بعد امنیتی نیز دارند. به طور مثال پاکستان، امروز سخت به انرژی نیازمند است و امروز یکی از مراکز عمده ی منابع انرژی، کشورهای آسیای میانه هستند. هرقدر که در افغانستان، امنیت برقرار باشد، منفعت پاکستان خواهد بود که بتواند به انرژی دسترسی داشته باشد. از طرف دیگر کشورهای آسیای میانه می توانند بازار خوبی برای تولیدات پاکستان، هند، ایران و غیره باشند. هر قدر افغانستان امن تر باشد، این مراودات به شکل احسن خود صورت می گیرد، در نتیجه زندگی مردم مرفه تر می شود و همگی از اآن سود می برند. زمانی که بتوان به بندر چابهار با اهدافی که روی آن سرمایه گذاری می شود، برسیم، تقریباً منافع کل کشورهای منطقه را با هم گره می زنیم. وقتی که منافع کشورها با هم گره خورد، هر کشور ادامه ی منافع ملی خود را در امنیت ملی کشورهای دیگر دنبال می کند. در نتیجه صدبار حذر می کند کشوری دیگری به امنیت آن کشور آسیب برساند، چه رسد به اینکه خود عامل بر هم زدن امنیت آن کشور بوده باشد. این پروژه­ها و همکاری ها جریان دارند و با توافقات صورت گرفته و فضای پس از برجام و پس از تحریم، آینده را بهتر می بینیم که انشاءالله بعضی موانع سیاسی که قبل از برجام و تحریم ها بود، برداشته شده یا در حال برداشته شدن است و این موضوع، زمینه را بیش از پیش مساعد می سازد. گذشته از این، در طول دوران تحریم هم روابط دو کشور روابط خوبی بود. در افغانستان به دلیل گرفتاری های چند دهه اخیر و ویرانی های ناشی از آن، موسسات تولیدی ما از فعالیت باز مانده اند، مبادلات تجاری فعلاً تقریبا یک جانبه است، اما همین مبادلات رو به افزایش بوده و امیدوار هستیم هر چه بیشتر این مبادلات دوسویه و دوطرفه شوند تا بتوانند دوام پیدا کنند و رونق بگیرند. فضا بسیار مساعد است و تنها نگرانی ها، ناامنی های ناشی از مسایل انتحاری و اعزام تکفیری ها است و مطمئن هستیم که این وضعیت نیز دیری نمی ماند.

در بعد فرامنطقه ای چطور؟ به طور مثال روسیه به افغانستان به عنوان متحد استراتژیک خود نگاه می کند یا خیر؟

افغانستان آماده ی دوستی با همسایگان و با کشورهای منطقه از جمله فدراسیون روسیه است و باور داریم که می توانیم در چارچوب منافع مشترک و دفع چالش های مشترک روابط و همکاری های خوب و صمیمی داشته باشیم. روسیه کشور مهمی در سطح منطقه و جهان است و افغانستان نیز با آنها رابطه ی دوستی دارد. گذشته از اینکه در برخی تأسیسات افغانستان، تکنولوژی روسی به کار گرفته شده است و بعضی تجربیات دیگر. همچنین توسعه روابط دو کشور در ابعاد مختلف چه در بخش اقتصادی و چه در بخش مبارزه با مواد مخدر و گروه هایی که امنیت منطقه را تهدید می کنند، به نفع دو کشور و منطقه می باشد. باور ما این است که هر چه منطقه به هم نزدیک و با هم همگرا باشد، به نفع همه است و در این فضا هیچ گروه مخالف نمی تواند جان بگیرد و هیچ کشور خارج از منطقه نمی تواند بر منافع جمعی منطقه صدمه برساند و این باور روز به روز تقویت می شود که انشاءالله نتایج مثبتی خواهد داشت.

بعد از بحران مهاجرتی که از طرف شهروندان افغانستان به کشورهای اروپایی شاهد بودیم، نوعی احساس ناامیدی بین برخی تحصیل کردگان و جامعه ی فرهنگی مهاجران افغان در ایران به وجود آمده است. توصیه شما به این گروه و جامعه فرهنگی افغانستان که همه هدف آنها بازگشت به افغانستان و خدمت به آنجا بوده است، چیست؟

توصیه من به این عزیزان این است که هیچ وقت مأیوس نشوند و از فرصت هایی که پیش رویشان است، برای کسب دانش و تخصص بهتر استفاده کنند. حتماً روزی می آید که اینها به افغانستان برگردند و به خدمت و بازسازی کشور خود مشغول شوند. هرچه دارای تخصص و دانش کارآمدتر برای بازسازی باشند، به همان اندازه در آینده افغانستان مطرح هستند. گذشته از این که همین امروز هم کسانی که از دانشگاه های ایران فارغ التحصیل شده اند، جایگاهی بسیار شایسته در افغانستان دارند؛ چه در سطوح رسمی و چه در سطوح نهادهای جامعه ی مدنی و چه در سطوح رسانه ها و دانشگاه ها درخشش خاص خود را دارند. ایران، کشور هم زبان و هم فرهنگ با افغانستان است و این یکی از عوامل درخشندگی تحصیلکردگان و فارغ التحصیلان در ایران است. چرا که با زبانی درس خوانده اند که زبان افغانستان است و آموخته های خود را می توانند با زبان شیوا به مردم برسانند. حضور چشمگیر این افراد را در افغانستان در رسانه ها، جامعه ی مدنی، دانشگاه ها و در همه جا می بینید. حتی همین حالا در سطح کابینه چندین تن از وزرا از فارغ التحصیلان دانشگاه های ایران هستند. همه اینها نشان می دهد که این عزیزان در آینده افغانستان حضوری جدی و نقشی برجسته خواهند داشت. در حال حاضر اگر مشکلات و موانع و کمبودهای باشد، منحصر به مهاجران در ایران نیست. افرادی که در داخل هستند، مشکلات بیشتری دارند، اما ما جز صبر و شکیبایی و مبارزه راه چاره ای نداریم. امروز اگر بخواهیم لشکر تروریست و تکفیری و تاریک اندیشان را تار و مار کنیم، به لشکر فرهنگی نیاز داریم که متشکل از همه فرهنگیان و همه فارغ التحصیلان و دانش آموخته هاست و تنها با ساز و برگ نظامی نمی توان بر این مشکل فایق آمد. اگر بتوانیم در بعد فرهنگی موفقیت داشته باشیم، می توانیم این گروه ها را مهار کنیم. بر این اساس آینده افغانستان به حضور این عزیزان نیاز دارد و اینها در آینده افغانستان نقش برجسته ای خواهند داشت. آنها باید بیاموزند و خود را آماده کنند. همین امروز هم هزاران نفر از فارغ التحصیلان دانشگاه های ایران در افغانستان در ادارات رسمی کار می کنند و هزاران نفر دیگر در رفت و آمد هستند. و اگر مشکلی است منحصر به مهاجران در ایران نیست بلکه مشکل همه مهاجران است. حتی افرادی که در اروپا و کشورهای دیگر هستند نیز از ناچاری در آنجا هستند.

سند امضا شده میان ایران، هند و افغانستان چه منافعی برای توسعه منطقه به دنبال خواهد داشت و افغانستان در این مسیر چه نقشی را ایفا می کند؟ جز این موضوع، سفر رییس جمهور افغانستان به تهران و دیدارهای ایشان با مقامات ایرانی چه دستاوردهای دیگری به ویژه در حوزه امنیت داشته است و اینکه با وجود حضور گسترده تروریست ها در افغانستان، اجرایی شدن این برنامه های توسعه ای در کشورتان نیاز به چه اقداماتی از طرف دولت و مردم افغان دارد؟

موافقتنامه سه جانبه ترانزیتی چابهار، نقطه عطفی خواهد بود نه تنها در همکاری های سه جانبه افغانستان، ایران و هند، بلکه صفحه جدیدی را در همکاری های منطقه ای خواهد گشود. همانگونه که در متن موافقتنامه ذکر شده است و سران سه کشور هم در حضور رسانه ها بر آن تاکید کردند، راه برای پیوستن سایر کشورهای منطقه به این موافقتنامه باز می باشد. بندر چابهار کوتاه ترین بندر دریای آزاد برای کشورهای آسیای میانه و قفقاز است و افغانستان نزدیکترین مسیر به این بندر برای کشورهای آسیای میانه است.

هدف اساسی سفر نیم روزه جناب دکتر محمد اشرف غنی، رییس جمهوری اسلامی افغانستان به تهران، حضور در مراسم امضای موافقتنامه چابهار بود ولی با استفاده از فرصت دیدار دوجانبه میان روسای جمهور دو کشور با حضور هیات های همراه صورت گرفت که در آن روی تقویت و گسترش مناسبات و همکاری های دو کشور در زمینه های مختلف سیاسی، اقتصادی، امنیتی و فرهنگی تاکید صورت گرفت.

پیکار با گروه های تروریستی و تلاش برای دستیابی به صلح در افغانستان ادامه دارد و همکاری جمعی منطقه ای در چارچوب منافع مشترک و دفع تهدیدهای مشترک، امنیت و ثبات کشورهای منطقه را تقویت بیشتر می بخشد و راه را برای پیشرفت، توسعه و رفاه منطقه ما هموار می سازد.

  • facebook
  • googleplus
  • twitter
  • linkedin
  • linkedin
  • linkedin