خانم دکتر سپاردی دارای مدرک دکترای حقوق بین الملل از دانشگاه نیوکاسل در بریتانیا، یکی از اساتید برجسته حقوق بین الملل در کشور مالزی محسوب می شود که طی سال های 2005 تا 2007 رئیس دانشکده حقوق دانشگاه فنی مارا در مالزی را برعهده داشته است. در اوایل دهه 1980 در هواپیما با همسرش آشنا می شود و از آن زمان با عشق و علاقه در تمام مسیر زندگی همراه و مونس او باقی مانده است. به دنبال انتخاب همسرش به عنوان سفیر جدید مالزی در ایران، خانم دکتر سپاردی حضور در ایران را لذت بخش می داند و می گوید که از چهار فصل زیبا و طبیعت شگرف (بویژه لاله های رنگی در باغهای ایران و رزهای خوشبو در کاشان) لذت می برم. همینطور عاشق آرامش حافظیه شیراز در طول تابستان است.

گفتگوی اختصاصی آوا دیپلماتیک با دکتر موصریفا ساپاردی رستم، همسر سفیر مالزی در ایران

متولد کدام شهر هستید؟ شغل پدر و مادر شما چه بود؟ چند تا خواهر و برادر هستید؟

من در ایالت جوهور در جنوب مالزی به دنیا آمدم. پدر مرحوم من حاجی ساپاردی بن حاجی انور بود و امامت مسجدی کوچک در هپی ویلج، زادگاهم را بر عهده داشت. مادرم، حاجا رحمه بنت حج ریکین در دهه هشتم زندگی خود قرار دارد و خانه دار است. من سه برادر و سه خواهر دارم و از بقیه آنها کوچکترم.

مهمترین صنایع‌دستی شهر شما شامل چه محصولاتی می شود؟

زادگاه من، جوهور را به سفالگری، بویژه در نواحی ایرهیتام می شناسند. ما همچنین سبدهای حصیری و کالاهای بافتنی را برای حفظ رسوم و فرهنگ چندقومیتی خود تولید می کردیم. وقتی جوان بودم، مادرم که خانه دار است، صنایع دستی نظیر تیکار (پادری) و تودونگ ساژ (محفظه نگهداری غذا) می ساخت که از کاج پیچی تهیه شده بود.

قبل از ورود به دانشگاه در کجا تحصیل کردید؟

من به مدرسه انگلیسی کولای 1 در مقطع ابتدایی و سپس در مقاطع متوسطه تا کلاس ششم، به مدرسه دخترانه سلطان ابراهیم در جوهور باهرو رفتم.

در دانشگاه در چه رشته ای تحصیل کردید؟ چرا رشته حقوق بین الملل را برای تحصیل انتخاب کردید؟

پس از کسب دیپلم در مقطع متوسطه، بورسیه دولتی دریافت کردم و حقوق خواندم. مدرک کارشناسی خود را از دانشگاه فنی مارا در مالزی گرفتم و در مقطع تکمیلی، ذیل طرح مدرسان جوان به انگلستان رفتم و کارشناسی ارشد خود را در حقوق بین الملل از دانشگاه هال گرفتم.

پس از بازگشت از انگلستان، به دانشکده حقوق دانشگاه فنی مارا ملحق شدم و پیش از ادامه تحصیل در مقطع دکترا، تدریس می کردم و سرانجام، دکترای خود را در رشته حقوق بین الملل از دانشگاه نیوکاسل در تین بریتانیا گرفتم.

تخصص من، حقوق دریایی و عنوان رساله من، «تحلیل حقوقی قوانین مالزیایی حاکم بر ایمنی دریانوردی و آلودگی دریایی کشتی ها در تنگه مالاکا» بود.

من حقوق بین الملل را بر مبنای اهمیت مسایل مرتبط با جهانی شدن انتخاب کردم. جهان ما مملو از ارتباطات و درهم تنیدگی ها است و این ویژگی، مردم را قادر می سازد تا درک خود را از نظام حقوقی جهانی و تأثیر آن بر اصول ملی و بین المللی گسترش دهند.

من همچنین به مدت یک سال فرصت مطالعاتی خود را به تنگه های بین المللی و منازعات دریایی اختصاص دادم و آن را در مرکز حقوق بین الملل لاترپات در دانشگاه کمبریج (2008) گذراندم.

شما در تدوین اصلاحیه اساسنامه دانشگاه فنی مارا نیز مشارکت داشتید؟

در ابتدای کارم در دانشکده حقوق، در کنار تدریس به دانشجویان، مدرس دوره های کارشناسی حقوق نیز بودم. بعدها بعنوان رئیس دانشکده حقوق دانشگاه فنی مارا از سال 2005 تا 2007 منصوب شدم.

البته مجبور بودم منصب خود را به شخص دیگری بسپارم، چراکه می خواستم نقش یک همسر را بخوبی ایفا و شوهرم را به هنگام اعزام به لندن بعنوان نایب کمیسر عالی (2007-2011) و پس از آن، بعنوان سفیر در پادشاهی عمان (2011-2014) همراهی کنم.

با این حال، پیش از پیوستن به همسرم در تهران، من معاون مشاور حقوقی دانشگاه از سال 2015 تا 2017 بودم. در همین زمان بود که بعنوان عضوی از تیم وزارت تحصیلات تکمیلی و دفتر دادستان کل منصوب شدم تا در تدوین اصلاحیه های اساسنامه دانشگاه فنی مارا (اصل 173) شرکت کنم.

بعد از آن بود که وظیفه بررسی مفاد حقوقی و (براساس روند توسعه جاری تحصیلات تکمیلی در مالزی) بروزرسانی همه یا بخشی از آنها را بنا به ضرورت عهده دار شدم.

رشته حقوق بین الملل در دانشگاه های مالزی در رقابت های بین المللی از چه جایگاهی برخوردار هستند؟

دانش حقوق بین الملل همه وکلای خوش آتیه را شامل می شود و اینگونه است که همه دانشجویان حقوق در دانشگاههای مالزی باید آن را بگذرانند.

دانشگاههای سراسری مالزی در مناظرات بین المللی و رقابت های بسیاری در حوزه حقوق بین الملل شرکت کرده اند و در اکثر موارد، دانشجویان پیشتاز بودند و توانایی خود را برای رقابت با دانشگاه های شناخته شده خارجی نشان داده اند.

برای مثال، دانشجویان حقوق ما در رقابت دادگاههای پرونده های جاری فیلیپ سی. جساپ در واشنگتن شرکت کردند که بزرگترین و قدیمی ترین مسابقات بین المللی در جهان است که شرکت کنندگانی از 700 دانشکده حقوق و بیش از 100 کشور را به سوی خود می کشاند.

اولین بار در چه سالی و کجا با آقای سفیر آشنا شدید؟

من همسرم را در اوایل دهه 1980 و در مسیر انگلستان دیدم. به هرجهت تقدیر ما این بود. در آن شب خوش یمن، ما بلیت هایی با شماره صندلی مشابه داشتیم و هیچ یک نمی خواستیم کوتاه بیاییم و صندلی خود را تسلیم دیگری کنیم. در نهایت، مهماندار ما را مجبور کرد به مدت 16 ساعت تا فرودگاه هیت رو کنار یکدیگر بنشینیم. در حال حاضر وی همیشه به اعضای خانواده گوشزد می کند که «یک وکیل در خانه کافی است!»

لطفاً از فرهنگ مالزی و رسوم ازدواج در کشورتان برایمان بگویید.

مالزی جمعیتی قریب به 28 میلیون نفر دارد و از قومیت های مالایی، چینی، هندی، کادازان، دایاک، موروت و دیگر قبایل بومی تشکیل شده که به چندفرهنگی و چندزبانی بودن جامعه کشور ما کمک شایانی می کنند.

مراسم ازدواج در مالزی ارتباط بسیاری با اقوام گوناگونی دارد که اکثریت را تشکیل می دهند و هویت های منحصربفرد و متمایز فرهنگی را بوجود می آورند که برخی با دیگری هم پوشانی دارد.

من از قوم مالای هستم و برای مثال، مراسم عروسی مالایی در عین زیبایی، برگرفته از رسوم متنوع فرهنگی (ترکیبی از بومیان، هندوها و اسلام) است. اصولاً، این مراسم سه مرحله دارد.

مرحله نخست پیش از مراسم اصلی است که از فعالیت های زیر تشکیل می شود:

  1. مرسیک (تحقیقات خانواده داماد)
  2. ممینانگ (خواستگاری و نشان گذاری عروس)
  3. هانتاران (کادو دادن طرفین به یکدیگر)

مرحله دوم که عبارت است از مراسم اصلی ازدواج:

  1. مالام برینای (شب حنابندان)
  2. عقد و نکاح (تثبیت مجدد زوجیت طرفین و محرمیت عروس)

مرحله سوم که مراسم عروسی و پذیرش مهمانان پس از عقد را در برمی گیرد:

  1. براراک (رسیدن داماد به مراسم)
  2. برساندینگ (داماد به عروس ملحق می شود و در کنار وی بر نشیمن مزین می نشیند)
  3. سامبوت منانتو (پذیرش داماد از سوی خانواده عروس)
  4. برتاندانگ (پذیرش عروس از سوی خانواده داماد)

آیا در مالزی عروس خانم به همراه خودش جهیزیه به خانه شوهر می برد؟

کمی زمان برد تا متوجه شدم در فرهنگ ایرانی، رایج یا حتی مرسوم است که بهنگام ازدواج یک زوج، داماد یا خانواده وی باید مسکنی برای عروس آینده تهیه کنند و هزینه مراسم را بپردازند و در مقابل، خانواده عروس باید لوازم خانگی اولیه را تهیه کنند و بهمراه وی به خانه اش بفرستند؛ اقلامی نظیر تخت و لوازم خواب، کمد، تلویزیون، یخچال، مبلمان و غیره.

در فرهنگ ازدواج مالایی نیز رسمی هست که از داماد می خواهند سقف بالای سر همسر آینده اش را تأمین کند. اگر داماد از نظر مالی وضعیت مطلوبی داشته باشد، در دوران نامزدی و نشان گذاری، او باید شیربها یا مبلغی معادل 1000 تا 30000 رینگت به خانواده عروس بپردازد. با این پول بعنوان هدیه، خانواده عروس اغلب سری کامل سرویس خواب به همراه کمد و کشوها را برای آنها تدارک می بینند. پس از اتمام مراسم عقد و عروسی در نزد خانواده عروس، عروس همه اقلام سرویس خواب را به خانه جدیدش می برد و برای همسرش آماده می کند.

در مالزی زمانی‌ که فرزندی به دنیا می‌آید چه آداب و رسومی وجود دارد؟

دیدگاه من این است: همه والدین معتقدند که کودکان موهبتی از سوی خداوند هستند. بویژه پدربزرگ ها و مادربزرگ ها، چشم انتظار تولد کودکان دلبند و استقبال از آنان هستند.

بر اساس فرهنگ مالایی، وقتی نوزادی در مالزی به دنیا می آید، پیش از هرچیز، اگر کودک پسر باشد، پدر، پدربزرگ یا بزرگ خانواده در گوشهای او اذان می گوید. اگر نوزاد دختر باشد، اقامه را در گوشهای وی قرائت می کنند. هدف از انجام این کار، صرفاً آشنایی نو رسیده با ذکر الله به هنگام ورود به این دنیا و محافظت از وی در برابر بدی ها است. پس از آن، تکه ای خرما یا شیرینی در سقف دهان کودک گذاشته می شود تا قند آن سریعاً وارد بدن او شود و کمبودی نداشته باشد.

پس از آن، چند مراسم به شکرانه این تولد و استقبال از کودکان نو رسیده برگزار می شود که عبارتند از:

– عقیقه (ذبح کردن): این رویداد اغلب یک هفته پس از تولد نوزاد انجام می گیرد. هدف از انجام آن، اعلام تولد عضو جدید خانواده و اطعام فقرا و ایتام می باشد. والدین نو رسیده می توانند نوع حیوان قربانی را از میان شتر، گاو، گوسفند و بز انتخاب کنند.

چوکور ژامبول (تراشیدن مو): مرسوم است که اعضای خانواده و دوستان را برای این مراسم لذتبخش دعوت کنند و قرآن را برای آمرزش قرائت نمایند که پس از آن، مناجاتی خوانده و اقلامی به نوزاد بسته می شود. پس از آن، پدر یا مادر او را میان بزرگان می چرخانند تا چندتار مو را جدا کرده و آن را در کاسه آب یا نارگیل تازه ای قرار دهند.

نایک بوآی (تکان دادن گهواره): این مرحله معمولاً پس از تراشیدن مو انجام می شود که طی آن، نورسیده را در گهواره ای می گذارند تا مهمانان بتوانند براحتی او را ببینند و کادوهایی که اغلب از جنس طلا یه بصورت نقد است را به وی اهدا کنند.

برسونات (ختنه): پیش از بلوغ، پسران مسلمان اهل مالزی باید ختنه شوند. در این عمل، پوست زاید آلت تناسلی را به منظور حفظ بهداشت بیشتر می برند. برخی خانواده های مالایی دختران خود را نیز برای ختنه می فرستند، اما ضروری و واجب نیست.

با توجه به روند توسعه اقتصادی در مالزی، تا چه اندازه این امر بر زندگی اجتماعی مردم هم تاثیر گذاشته است؟

رسوم مربوط به نوزادان که پیشتر گفته شد هنوز هم در میان بخش بزرگی از جامعه جریان دارند. کودک نورسیده سراسر لذت و برای تک تک ما، تجربه ای هیجان انگیز است. این رویداد برای بسیاری از مردم، مجال جشن و پایکوبی و شادی است که طی آن والدین، خانواده ها و جوامع گردهم می آیند و عضو جدید را خوش­آمد می گویند. این جشن ها برای نوزادان و والدینشان بسیار مهم هستند، چراکه آن ها را به پیشینه تاریخشان وصل می کنند و نقش تقویت کننده روابط خانواده با جوامع، فرهنگ و میراث شان را دارند.

مالزی به لحاظ فرهنگی بسیار متنوع است آیا تمایل دارید تا نمایشگاهی از پوشش زنان مالزیایی در ایران برگزار کنید؟

همینطور است. مالزی از 14 ایالت تشکیل شده که در شبه جزیره مالایا و در بورنئو، ملتی زندگی می کند که فرهنگی متنوع و متشکل از نژادها و قومیت های مختلف را جای داده است. از این رو، جای تعجب نیست که مردم پوشش خود را برای هردو جنس داشته باشند که نشانگر قومیت (بویژه مالایی، چینی، هندی، کادازان و دایاک) آنها است.

زنان مالایی عمدتاً باجو کورونگ، کبایا لابوح، کبایا سینگکات، کبارونگ، باجو پراک، باجو مینانگ کابائو، باجو سیک سیتی وان کیمبانگ را در در مراسمات رسمی نظیر عید فطر و عروسی و یا باجو کداه را در مراودات روزمره به تن می کنند.

این پوشش ها اغلب از نخ طلا، باتیک یا کتان تهیه می شوند. بانوان چینی نیز چئونگسام یا کیپائوی قرمز خود را می پوشند که دارای طرح های طلایی یا نقره ای است، در حالی که بانوان هندی ساری های 6 متری رنگی که از جنس ابریشمی هستند را به تن می کنند که بدور کمر پیچیده شده و شیوه های بستن آن متفاوت است.

با این حال، برخی زنان هندی گاهاً ترجیح می دهند خمیس سلوه که پوششی به مراتب ساده تر است را بپوشند. بانوان کازان سینوآنگا و تاپی را بعنوان لباس سنتی خود به تن می کنند. زنان دایاک و ایبان هم پوشش پارچه ای کوتاهی را با پولکی در پایین آن می پوشند که کاین تنون بتاتینگ نام دارد.

البته مالزی لباسهای ملی خود را نیز دارد که مردان و زنان در رویدادهای رسمی از آن استفاده می کنند. لباس زنان باجو کورونگ یا باجو کبایا نام دارد و بلندی آن تا روی زانو به همراه نیم تنه های بلند است.

مردان نیز باجو ملایو را به همراه کاین سامپین (نیم تنه های منقش و دوخت دار) و سونگ كوک (کلاه های مخملی و سیاه) می پوشند و اما در پاسخ به سئول شما که آیا قرار است نمایشگاهی از البسه زنانه مالزیایی در ایران داشته باشیم؛ باید گفت که اگر فرصت، بودجه و نیروی انجام آن از جمله مدل ها فراهم باشد، من مشتاقانه مایل به نمایش البسه سنتی خود با مردم این سرزمین هستم.

شما به عنوان همسری همراه، چند کشور را با شوهرتان دیده اید؟

سفر من از سال 1993 تا به امروز ادامه داشته است. در ابتدا، به کویت اعزام شدیم و پس از سه سال، به مقر وزارت در ویسما پوترا بازگشتیم. بعد از آن، همسرم به میانمار اعزام شد و پنج سال را در آنجا گذراندیم. با این حال، در طول اقامت در میانمار، وی نمایندگی تیمی را در مجمع عمومی سازمان ملل برعهده داشت و مدتی در نیویورک ماند.

در سال 2004، یانگون پایتخت کشور میانمار را ترک کردیم و بار دیگر به ویسما پوترا بازگشتیم. در سال 2007، همسرم به عنوان نایب کمیساریای عالی در کمیسیون عالی مالزی به لندن فرستاده شد. من مرخصی بدون حقوق گرفتم و به او ملحق شدم و این اتفاق بهنگام مأموریت او در مسقط در سال 2011 نیز رخ داد و در حال حاضر از نوروز 2017 در ایران هستیم.

بیش از یک سال است که زندگی خوبی داریم و از چهار فصل زیبا و طبیعت شگرف (بویژه لاله های رنگی در باغهای ایران و رزهای خوشبو در کاشان) لذت می بریم. ما عاشق آرامش حافظیه شیراز در طول تابستان هستیم و در فصل زمستان، در توچال و دماوند برف بازی می کنیم. الحمدلله.

نقش شما به عنوان همسر سفیر مالزی در جمهوری اسلامی ایران چیست؟

به عنوان همسر سفیر، زمانی که همسران سفرا به مراسمی دعوت هستند و همچنین در مراسم هایی که توسط دولت یا سفارتخانه ها برنامه ریزی می شود، باید به همراه همسرم در رویدادهای رسمی حضور داشته باشم.

من در فعالیت های انجمن بانوان دیپلماتیک وزارت امورخارجه در تهران همانند شرکت در کلاسهای هنری و جلسات مباحثه هر یکشنبه شرکت می کنم و در بازدید از اماکن تاریخی و موزه های سرتاسر ایران مشارکت دارم تا از فرهنگ و میراث ایرانی درک بهتری کسب کنم.

در سفارت مالزی، من نقش رئیس انجمن بانوان مالزیایی مستقر در تهران را برعهده دارم. ما همچنین حلقه بانوان “آ سه آن” (اتحادیه کشورهای جنوب شرق آسیا) در تهران را داریم که هدفش، بهبود روابط، برگزاری رویدادهای فرهنگی مختلف برای ارائه تصویر بهتر از کشورمان و فعالیت های ورزشی است.

شما در زمانی که در کشور عمان حضور داشتید فعالیت های خیرخواهانه را دنبال می کردید آیا درصدد اجرای برنامه مشابه ایی در ایران هستید؟

من ریاست انجمن بانوان مالزیایی در تهران را برعهده دارم و یکی از اعضای ارشد حلقه بانوان “آ سه آن” هستم. یکی از فعالیت های ما این است که هرگاه لازم باشد، به نیازمندان کمک کنیم و درست همانند عمان کارهای خیریه نیز بخشی از اهداف من در این جایگاه است و ما نقش خود را اینجا نیز ایفا می کنیم.

برای مثال، سال گذشته اقداماتی داشتیم و برخی اقلام غذایی از مالزی و “آ سه آن” را در بازارچه بنیاد خیریه کهریزک عرضه کردیم که درآمد آن به حساب خیریه واریز می شود. همچنین، در اوایل فوریه 2018، در انجمن بانوان دیپلماتیک و بازارچه خیریه وزارت امور خارجه ایران حضور داشتیم.

فارغ از عرضه و فروش مواد غذایی مالزی نظیر ورمیشل، ادویه جات، پوپیا و دسرها و شیرینی های محلی از جمله کویه کاستوری و سامپری، ما برخی صنایع دستی مالزی را فروختیم و عواید آن را به خیریه اهدا کردیم. انشاءالله در آینده کارهای مشابه بیشتری انجام خواهم داد.

شما کتابی درباره میانمار به رشته تالیف در آورده اید. در این کتاب چه موضوعاتی را مورد اهتمام قرار داده اید؟

من به دنبال همسرم از سال 1999 تا 2004 به میانمار رفتم که در آن زمان در کنترل نظامیان و تحت تحریم سازمان ملل بود. به همین دلیل، خانواده و بسیاری از همکاران من در دانشگاه فنی مارا موافق نبودند که به همراه همسرم بروم و فرزندان مدرسه ایی خودم را به آنجا ببرم. با این حال، این افکار مخالف مرا ترغیب کرد تا کتابی درباره زندگی خودم و خانواده ام و تجربه ما از لحظات شاد و زندگی لذتبخش در آنجا، درک فرهنگ بی نظیر این کشور، لمس رسوم زیبا و لذت بردن از اماکن فوق العاده که دیدیم بنویسم.

این کتاب ماحصل مشاهدات من از این کشور است و عنوان آن که در سال 2002 در یانگون منتشر شد «میانمار: دیدن و باورکردن» بود. این کتاب دوزبانه است، بدین معنا که یک نسخه انگلیسی و نسخه دیگر، ترجمه آن به زبان میانماری برای رهبران محلی است.

از میان فصولی که در این کتاب به آنها پرداخته شد، اضطراب من نسبت به رفتن یا نرفتن به میانمار بود که در پاسخ به این تردید، بخود گفتم «همه چیز را رها کن و برو».

باور راسخ من برمبنای ضرب المثلی مالایی بود که می گوید: «جریان آب، پوست سخت نارگیل را سرانجام به مقصد می برد، حال آنکه سنگ سخت در عمق رودخانه غرق می شود.» من همچنین درباره اهتمام و مهمان نوازی ساکنین یانگون نوشتم که از نزدیک با آنها ملاقات کردم و دوست شدم و از دستپخت و غذاهایشان نظیر نودل با سس ماهی و سالاد برگ چای لذت بسیار بردم.

من تصاویر زیبایی را از پوشیدن نیم تنه بجای شلوار توسط مردان بعنوان پوشش ملی توصیف کردم. مردان حتی لنگ هایی را به هنگام تعمیرات و مرمت ساختمان یا بازی چوگان می پوشیدند و بالا و پایین شدن نیم تنه ها در اطراف کمر و پاهایشان مشهود بود. من انواع جشن ها را نیز به تصویر کشیدم که خود و خانواده ام در آن حضور داشتیم و به همراه مردم محلی از فستیوالهای آب و فانوس لذت بردیم. در کل، این کتاب زندگی روزمره من و تجربیات تلخ و شیرین به عنوان یک همسر، مادر و مددکار اجتماعی در حین همراهی شوهرم در مأموریت های دیپلماتیک را شامل می شود.

درباره محبوب ترین غذاهای محلی مالزی توضیح دهید؟ چگونه و با چه موادی تهیه می شوند؟

وقتی بحث غذا به میان می آید، مردم مالزی خوش اشتها هستند! به عبارت دیگر، عاشق غذا هستند! از آنجا که جامعه ما چندنژادی است، غذاهایمان نیز طیف متنوعی از غذاهای مالایی را در برمی گیرند که در اکثر آنها، از شیرنارگیل استفاده می شود.

ما غذاهای سرخ شده چینی را نیز داریم که سیر بسیاری در آن بکار می رود البته غذاهای مالزی دارای ادویه های هندی بسیاری هستند. برای مثال، ناسی لماک (برنج نارگیل با سمبل ایکان بیلیس، تخم مرغ آب پز، دانه های روغنی و موتوماهیان سرخ شده با تکه های خیار تازه)، کوای تیوا سرخ شده چینی (برنج و نودل سرخ شده با تکه های سیر، موسیر، میگو در روغن کنجد)، ناسی کاندار هندی با برگ موز (برنج سفید با مخلفات ماهی یا گوشت مزه دارشده، تخم مرغ آب پز و بامیه). امروزه، ترکیبی از غذاهای مالزی نظیر کاری می و می گورنگ ممک (ترکیبی از غذاهای هندی و چینی) طبخ می شود.

از میان غذاهای محبوب در مالزی، می توان به ساتای (مرغ یا گوشت گریل شده برروی سیخ و مزه دار شده با سس بادام) و عصام لکسا (نودل برنج با مخلفاتی مانند توفو، جوانه لوبیای تازه و تکه های تخم مرغ مخلوط با سوپ ماهی شور) و روژاک (رشته نشاسته سرخ شده بهمراه میوه و سبزیجات مزه دار شده با سس میگو). غذاهای خیابانی مانند روتی کانای (نان سرخ شده که از آرد، آب و روغن تهیه می شود) و بهمراه ماهی مزه دار سرو می شود و نوشیدنی خوشمزه ته تاریک (چای دمی با شیرعسل شیرین) در نزد مردم مالزی و بازدیدکنندگان و گردشگران این کشور بسیار پرطرفدار هستند.

با توجه به تفاوت های اقلیمی بین ایران و مالزی، تا چه اندازه غذاهای مالزیایی به غذاهای ایرانی شباهت دارند؟

کلیت ماجرا بدین گونه است که غذاهای هردو کشور ظاهر، مواد و طعم متفاوتی دارند. اگر غذاهای مالزیایی مملو از ادویه و مقادیر زیادی از نارگیل، چیلی تند، غذاهای دریایی نظیر ماهی، میگو، اویستر، روغن و سرخ کردنی است، در عوض غذای ایرانی عمدتاً با نان و برنج تازه و گوشت یا مرغ کبابی سرو می شود.

همچنین، مردم ایران از رب گوجه و گوشت در غذایشان استفاده بسیاری می برند. زعفران و مغز خشکبار مانند پسته و بادام در کنار کشمش نیز در طبخ غذاها و دسرها نقش زیادی دارند. دسرها بسیار شیرین هستند. البته سوپ هایی نظیر آش رشته بسیار شبیه سوپ مالزیایی بوبور لمبوک است که در آن، همه مواد را در ظرفی مخلوط می کنیم. نقطه افتراق اما آن است که ایرانیان از رشته بخصوصی بعنوان ماده اصلی استفاده می کنند، حال آنکه ما از برنج استفاده می کنیم. اما دیگر مواد تقریباً شبیه یکدیگر هستند و عبارتند از آب، گوشت، خشکبار و سبزیجات.

شما غذای ایرانی را چشیده اید. از بین غذاهای ایرانی کدام را می پسندید؟ آیا می‌توانید غذای ایرانی درست کنید؟

بله، از چلوکباب گرفته (برنج سفید با شیشلیک) و کباب جوجه یا کوبیده تا ماهی. من ته دیگ طلایی با زعفران و یکی از چالشی ترین وعده های صبحانه ایرانی، یعنی کله پاچه که از مغز، چشم و زبان گوسفند پخته می شود را خوردم.

من سوپ های مختلف ایرانی نظیر آش رشته، سوپ جو و آبگوشت را که به آن دیزی می گویند چشیده ام. کوکو سبزی هم خوردم که غذای موردعلاقه من است. بیشتر شبیه املت است. جدا از طعم خوب این غذا، راحت می توان آن را در خانه پخت. تاکنون سوپ جو و کوکو سبزی را خودم پخته ام و ممکن است در آینده آش رشته بپزم که همسرم دوست دارد.

اوقات فراغت خود را در تهران چگونه می گذرانید؟

علاوه بر پیاده روی و گذر از پارک ها و طبیعت زیبای تهران که می توان آن را در باغ ایرانیان، پارک جنگلی چیتگر، نیاوران، جمشیدیه، ملت و بوستان نهج البلاغه، من عاشق مطالعه هستم. بیشتر وقتم را با مطالعه در پارک ها و روی نیمکت ها و در میان درختان سبز و گلهای رنگارنگ و خوشبو می گذرانم.

از خواندن شاهنامه فردوسی خوشم می آید و بینش افسانه شناسی و دیرینه شناسی را درباره امپراطوری پارسی بدست می دهد. من به همراه همسر یکی دیگر از دیپلمات ها، رئیس باشگاه کتابخوانی انجمن بانوان دیپلماتیک نیز هستم و کارمان را از ژانویه 2018 آغاز کردیم. تا به امروز، 10 عضو هم فکر که با نهایت مسئولیت شناسی هرماه دور هم جمع می شوند و یافته های خود از کتابی که خوانده اند را با یکدیگر به اشتراک می گذارند.

کتابها از میان آثار فانتزی یا غیرفانتزی انتخاب می شوند. من همواره باور داشتم که کتابخوانی فرایند جالبی است؛ گران نیست و به اکثر ما کمک می کند آرامش خود را بدست آوریم و ذهنمان را تغذیه می کند.

مطالعه تفریحی همچنین سطح دانش عمومی ما را بالا می برد و ارزش وقتی که صرف آن می کنیم را دارد. همانطور که جورج آر.آر. مارتین در نبرد شاهان گفت: «خواب خوب است، اما کتاب از آن هم بهتر است.»

شما عضوی از گروه بانوان دیپلماتیک در تهران هستید. درباره نقش  خودتان در این گروه برایمان بگویید. تا چه اندازه عضویت در (DLSG) توانسته به کیفیت حضورتان در ایران کمک کند؟

بله. من از بدو ورود در مارس 2017، عضو این گروه در تهران هستم. واقعاً برایم جای شکر دارد که با گروهی از همسران دیپلمات در ارتباط هستم و دومین سازمانی است که ورود من به ایران را پس از انجمن بانوان مالزیایی تبریک گفت.

در این گروه، من عضوی از کمیته یک ساله (اکتبر 2017 تا اکتبر 2018) هستم. من وظیفه معاون خزانه داری و ریاست مشترک باشگاه کتابخوانی را برعهده دارم. اعضای کمیته هر ماه با یکدیگر دیدار می کنند و جایگاهها بطور چرخشی جابجا می شود. این اتفاق به من فرصت می دهد تا دیگر اعضا و کشورها و ملیت ها را بهتر بشناسم.

باید اعتراف کنم که با پیوستن به گروه همسران دیپلمات، یکی از بهترین لحظه های اقامت در ایران برایم رقم خورد. در چارچوب این گروه، ما صبحانه هایی را به نوشیدن قهوه می گذرانیم که توسط سفرا و همسرانشان در محیط سفارت یا اقامتگاهشان ترتیب داده می شود.

در لوای همین صبحانه ها و قهوه نوشیدن ها بود که چیزهای بسیاری درباره فرهنگ و رسوم دیگر ملل آموختم. دیگر فعالیت هایی که تاکنون توسط این گروه انجام گرفته و من به آن علاقه بسیاری دارم، کلاس آشپزی بود. در این کلاس، من طبخ غذای مصری بنام کوشری و ام علی را یاد گرفتم.

انجمن بانوان دیپلماتیک وزارت امور خارجه نیز اعضای این گروه را به فعالیت ها و بازدید از اماکن دیدنی و تاریخی ایران دعوت کرد. برای مثال، ما با شب یلدا که بلندترین شب سال و پیشواز زمستان است، آشنا شدیم.

من فالهای حافظ را بسیار دوست دارم و اهمیت میوه های قرمزرنگ مانند انار و هندوانه که نماد سرخی سحر و درخشش زندگی است را دریافتم.

اخیراً نیز به مراسم چیدن گلهای رز و گلابگیری کاشان دعوت شدیم. این اتفاق تجربه بی نظیری بود و بوی رز در همه استان می پیچید. ما برای نهار به خانه منوچهری که از خانه های قابل توجه از نظر معماری دوره صفوی (1501-1736) است، دعوت شدیم.

پس از آن، از باغ فین که امیر کبیر، نخست وزیر قاجار، در حمام آن در سال 1852 به قتل رسید دیدن کردیم. بعد از آن، به حمام خانه سلطان امیر احمد و خانه بروجردیها رفتیم و من از دیدن سقف های پرنقش و نگار و پرعظمت این خانه ها و پنجره های زیبای آنان شگفت زده شدم.

در کل باید گفت که همه این فعالیت ها کمک زیادی به من کرد تا درک بهتری از ایران زیبا داشته باشم و کیفیت زندگی خود را در طول اقامت در این کشور بهبود بخشم و از این اتفاق، احساس بسیار خوبی دارم و خوشحالم که بعنوان همسر یک دیپلمات به این کشور آمده ام.

گفتگو از: محمدرضا نظری

  • facebook
  • googleplus
  • twitter
  • linkedin
  • linkedin
  • linkedin