فرهاد شاکلی (زاده 1951 م./ 1330 ش.) نویسنده، شاعر و محقق سرشناس کُرد است. وی یکی از بنیانگذاران شعر مدرن کردی در دوران پساگوران می باشد. شاکلی در سال 1951 میلادی در استان کرکوک عراق متولد شد و از سال 1968 انتشار اشعار خود را آغاز کرد. در اوایل دهه 1970، وی به تحصیل در دپارتمان کردی دانشگاه بغداد پرداخت و پس از آن، به جنبش ملی کردها به رهبری مصطفی بارزانی در سال 1974 پیوست و یک سال بعد، یعنی در سال 1975 به سوریه رفت. شاکلی از پاییز 1977 تا تابستان 1978 را در آلمان گذراند و در پایان همان سال، در سوئد اقامت گزید. در سال 1981، پس از یک سال مطالعه در دانشگاه استکهلم، تحصیلات خود را در دانشگاه آپسالا و در رشته زبان های ایرانی پی گرفت. پروفسور شاکلی هم اکنون در دانشگاه آپسالا مشغول تدریس می باشد و در فواصل سالهای 1985 و 1989، ژورنال سوئدی-کردی را به همین نام منتشر می کرد. علاوه بر این، وی مجلهء ادبی کردی را بنام موموستای کرد (31 شماره) در سالهای 1958 تا 1992 به معرض انتشار رساند. منظومهء عاشقانهء کردی “مم و زین” سرودهء احمد خانی به زبان های سوئدی، ترکی و عربی نیز از دیگر آثار وی است. بسیاری از اشعار شاکلی تا کنون به زبانهای فارسی، عربی، نروژی، سوئدی، انگلیسی، فرانسوی، ایتالیایی، ایسلندی و دانمارکی ترجمه شده اند.
گفتگوی اختصاصی آوا دیپلماتیک با پرفسور فرها شاکلی
استاد دپارتمان زبان شناسی و علم زبان دانشگاه آپسالا
شما متولد کردستان عراق هستید. چرا تصمیم گرفتید برای ادامه تحصیل به سوئد بروید؟
باید بگویم که من سوئد را انتخاب نکردم بلکه سرنوشت مرا به آن جا برد. در جوانی من از اعضای فعال جنبش آزادی کرد در کردستان عراق بودم. به تبع آن در سال 1974 به عضویت نیروهای پیشمرگه (مبارزان آزادی کردستان) در آمدم. هنگامیکه در بهار 1975 جنبش از هم فرو پاشید، برای ادامه تحصیلات به دانشگاه بغداد رفتم. در آن زمان رژیم بعثی صدام حسین برای کردها و مخصوصا برای شاعر و ژورنالیست جوانی همچون من غیر قابل تحمل بود. من در آن زمان هم چنان در حوزه سیاست های کردستان فعالیت هایی داشتم و به سوریه و لبنان نیز سفر می کردم. بعد از دو سال از سیاست خسته شدم و به اروپا ابتدا به آلمان و سپس به سوئد رفتم. در اینجا (سوئد) موضوعات متفاوتی را در دانشگاه مطالعه کردم، اما کمی بعد تصمیم گرفتم که دوباره مطالعاتی را که دانشگاه بغداد داشته باشم و زبان و ادبیات کردی را ادامه دادم. بنابراین در دپارتمان زبان های ایرانی دانشگاه اپسالا ثبت نام کردم. چند سال بعد من بعنوان مدرس زبان کردی در همان دپارتمان مشغول به کار شدم.
مهمترین موضوع مطالعاتی شما در بخش خاورمیانه شامل چه مباحثی می شود؟
علاقه اصلی من زبان و ادبیات کردی و صوفی گرایی، به خصوص تاریخچه صوفی گری در کردستان است. انجام پژوهش بر صوفی گری بدون تسلط بر زبان های فارسی و عربی تقریبا غیرممکن است و خوشبختانه من از این توانایی برخوردار هستم. حتی در کار با زبان و ادبیات کردی نیز تا حد بسیار زیادی به زبان های فارسی و عربی وابسته هستم.
هر فردی ممکن است با نگاه به خاورمیانه امروزی فکر کند مردم و کشورهای منطقه آنقدر از هم دورند که گویی در قاره های متفاوتی قرار دارند. اما تقریبا کمتر از یه قرن است که در خاورمیانه یک فرهنگ و تمدن واحد حاکم است. به عقیده من مطالعه بر روی مردم یک کشور در خاورمیانه بدون علاقه مند شدن به کل آن با قومیت ها، فرهنگ ها، جوامع و تواریخ متنوع آن امکان ناپذیر نیست.
تا چه اندازه مراکز آکادمیک و پژوهشی در سوئد به مطالعات شرق شناسی توجه دارند؟
سوئد در مقایسه با کشورهای بزرگ و قدرت های اروپا کشور کوچکی است و علاقه کمتری به مسائل دنیای شرق دارد. اما نباید از یاد برد سوئدی ها مردمی تشنه دانش، علم، تجارت و سیاست جهانی هستند. باید بگویم که حتی سهم سوئدی ها در این زمینه ها بسیار بیشتر از انتظاری است که به عنوان یک کشور و یک ملت از آن ها وجود دارد. وقتی می گویم “شرق” منظورم فقط خاورمیانه نیست بلکه هند، ژاپن، چین و کل منطقه را هم جزیی از شرق می دانم.
در دانشگاه ها و مراکز پژوهشی بیشترین مطالعه بر روی زبان، فرهنگ، سیاست و تمدن های شرق صورت می گیرد. دانشمندان سوئدی عالی رتبه بسیاری در حوزه های متفاوت مطالعات شرق شناسی فعالیت می کنند. خوشبختانه علاقه به زبان های شرقی در بین جوانان سوئدی بسیار افزایش یافته است. تعداد کثیری از آن ها چینی، ژاپنی، فارسی، کردی، عربی، ترکی، عبری و دیگر زبان های شرقی را به خوبی صحبت می کنند.
انجام دادن پژوهش بر موضوعات شرقی الزاما به معنای علاقه به این موضوعات نیست، بلکه در بسیاری از مواقع انگیزه ای سیاسی، نظامی، اطلاعاتی و مذهبی مراکز پژوهشی را به سوی مطالعه براین موضوعات سوق می دهد. اما بین خودمان باشد، در کجای دنیا غیر از این است؟
آیا شما تا کنون پژوهشی بر فرهنگ و زبان فارسی انجام داده اید؟
تحقیقات میدانی من بیشتر در زمینه فرهنگ کردی و صوفیسم است. اما برای من فرهنگ و تمدن کردی از فرهنگ و تمدن تاریخی ایرانی جدایی ناپذیر است. من بر روی اکثر زبان های مرده ایرانی مطالعه کرده ام: اوستا، پارتی، مانوی و پهلوی. علاوه بر آن من روی فارسی مدرن، بلوچی و تاجیکی هم مطالعاتی داشته ام و بیشتر از آن روی ادبیات کلاسیک و مدرن فارسی پژوهش و مطالعه کرده ام. پژوهش های من در زمینه ادبیات کردی از دیگر زبان ها و ادبیات ایرانی جدا نیست. برای مثال، هنگامیکه در حال مطالعه روی شعر صوفی و شاعر بزرگ کرد، ملای جزیری (1570-1640) هستم، همیشه در ذهن دارم که چقدر آثار وی به اشعار کلاسیک فارسی و شعر عربی نزدیک بوده است. در آثار وی به راحتی می توان رد پای افکار و کنایات حافظ و جامی را مشاهده کرد.
آیا تا کنون به ایران سفر کرده اید؟
بله. من بارها هم قبل و هم بعد از انقلاب به ایران سفر کرده ام. من عاشق ایران هستم و به فرهنگ، موسیقی، ادبیات، غذا و طبیعت ایران بسیار علاقه مندم. اگر برایم ممکن باشد، دوست دارم هر سال به ایران سفر کنم.
توصیه شما به دانشجویانی که علاقه مند به مطالعات ایران شناسی هستند، چیست؟
فکر می کنم منظورتان دانشجویان خارجی و به ویژه غربی علاقه مند به مطالعات ایران شناسی است. اولین توصیه من برای آنها این است: هرچه را که در رسانه جمعی در آمریکا و اروپای غربی درباره دنیای اسلام که شامل ایران، کردستان، بوسنی و دیگر کشورها بیان می شود، باور نکنید. رسانه غربی، رسانه ای نژادپرست است و رویکردی کاملا خصمانه نسبت به فرهنگ های شرقی و به خصوص فرهنگ اسلامی دارد. بنابراین، خیلی مهم است که یک دانشجوی سوئدی، ایتالیایی یا پرتغالی از ذهن خود استفاده کند و تحت تاثیر رسانه جمعی قرار نگیرد.
همچنین آنها باید درک کنند که فرهنگ و تمدن ایرانی محدود به مرزهای سیاسی ایران کنونی نیست، بلکه شامل ایران تاریخی است که مرز آن فراتر از مرزهای خاورمیانه کنونی دارد. باید روشن باشد که فرهنگ ایرانی مختص به فرهنگ “فارسی” نیست، بلکه یک بدنه کامل است. یک دنیای کامل متشکل از دیگر اجزایش: کردی، تاجیکی، بلوچی، پشتو و دیگر زبان ها و گویشها و فرهنگ های مرده ایرانی با زیر شاخه ها و پیوندهای آن به فرهنگ های دیگری همچون عربی، ترکی، یونانی، ارمنی، آشوری،هندی و چینی است. برای فردی که می خواهد مردم، زبان و فرهنگی را دوست داشته باشد، درک کردن آن ها الزامی است.
با توجه به اینکه شما خود شاعر هستید، آیا آثار شاعران ایرانی را هم مطالعه می کنید؟
خوشبختانه من این فرصت را داشته ام که ادبیاتی ایرانی مدرن و کلاسیک را مطالعه کنم. برای من بزرگترین و مهم ترین آن ها البته، مولانا جلال الدین رومی است. من هرگز از خواندن اشعار مولانا خسته نمی شوم و به خصوص علاقه زیادی به خواندن نثرهای وی دارم. افراد برجسته بیشماری در دوره کلاسیک وجود دارند که از بین آنها می توانم به عطار نیشابوری، حافظ، سعدی و جامی نیز اشاره کنم. در ادبیات مدرن فارسی نیز شاعران زیادی وجود دارند که البته همه آنها به یک اندازه مرا جذب نمی کنند. من به خواندن اشعار نیما یوشیج و سهراب سپهری بسیار علاقه دارم. احمد شاملو نیز بدون شک شاعر بزرگی است اما به نظر من اشعارش عمق اشعار سپهری را ندارند. باید بگویم که به عقیده من خواندن و فهم شعر امری بسیار ذهنی و درونی است و از هر فردی به فرد دیگر متفاوت است.
آیا اشعار شما تاکنون به فارسی ترجمه شده است؟ دوست دارید کدام یک از آثارتان به فارسی ترجمه شود؟
گزیده ای از اشعار من به فارسی ترجمه شده و در کتابی با عنوان گدار تاریکی در ایران به چاپ رسیده است. این اثر را شاعر کرد ایرانی آقای کامبیز کریمی به فارسی ترجمه کرده اند. چند قطعه شعر دیگر از من نیز توسط برخی ترجمه شده و در مجلات، روزنامه ها و مجموعه های متعددی چاپ شده است. دو یا سه مقاله دیگر نیز که درباره ادبیات کردی و صوفی نقشبندی در کردستان نوشته ام، در ایران چاپ شده است.
امیدوارم که اکثر کتاب های شعرم (که تاکنون به هشت جلد می رسد) به فارسی ترجمه شود. همینطور دوست دارم تنها کتاب داستان کوتاهم “بوی تاریکی” و دیگر نوشته هایم درباره تاریخ ادبیات کردی و صوفیسم و تاریخ تفکر کردستان هم به فارسی ترجمه شود.
کتاب دیگری نوشته ام به نام “خراشیدن با سوزن: رابطه نابرابر ما با غرب از منظر سیاسی و فرهنگی” که به نظرم ارزش ترجمه شدن به زبان های دیگر را دارد. این کتاب دیدگاه و نقطه نظری را به نمایش می گذارد که با مباحث رسمی سیاسی کردی که توسط رسانه های جمعی انتشار می یابد، بسیار متفاوت است.
آیا بین فرهنگ کردی و فرهنگ فارسی مشترکاتی وجود دارد؟
کردی و فارسی در خانواده ی زبان های ایرانی جزو بزرگترین ها هستند. می دانم که برخی از اندیشمندان ایرانی، کردی و سایر زبان های ایرانی را به عنوان “گویش” در نظر می گیرند. این عقیده چیزی جز طرز تفکری ملی گرایانه و میهن پرستانه نیست. به طور طبیعی شباهت های بسیار زیادی بویژه در ادبیات بین فرهنگ های فارسی و کردی وجود دارد. هنگامیکه اشعار کلاسیک کردی را می خوانم به جز زبان، حصار و مرزی بین دو ادبیات نمی بینم. لازم به ذکر است که بسیاری از شاعران کرد علاوه بر اشعار خود به زبان کردی، به فارسی هم شعر می سروده اند. بعلاوه می دانیم که بیشتر مناظرات شاعران کرد، شیوخ، ملاها، صوفیان و رهبران سیاسی به زبان فارسی بوده است، با وجود اینکه آنها اشعارشان را به کردی می نوشته اند. مولانا خالد شهرزوری نقش بندی (1779-1827) یکی از بزرگترین اندیشمندان و صوفیان کرد است که از وی چیزی حدود 300 نامه به جای مانده است. همه نامه هایی که وی نگاشته است، به عربی یا فارسی هستند. با وجود اینکه وی این نامه ها را به نمایندگان کرد خود می فرستاده، حتی در یک مورد هم نامه ای به زبان کردی ننوشته است. اما جالب است بدانید که وی به کردی شعر می سروده است.
این ویژگی های مشترک بین فرهنگ کردی و فارسی تنها به جنبه های رسمی که پیش تر به آن ها اشاره نمودم یعنی زبان، استعارات و تشبیهات محدود نمی شود. شباهت هایی هم در محتوای این دو فرهنگ به چشم می خورد.
زمانی که به ادبیات مدرن نگاه می کنیم، شکاف بین دو فرهنگ وسیع تر می شود. علت این شکاف تحولات سیاسی منطقه است که مردم خاورمیانه و فرهنگ هایشان را از هم دور و دورتر کرده است.
آیا دو فرهنگ می توانند مکمل یکدیگر باشند؟
می توان گفت که مردم خاورمیانه دارای فرهنگی یکسان و زمینه روحی مشابهی هستند. نمود این مسئله را می توان در اشعار آنها، در موسیقی و سنت ها و جهان بینی آن ها مشاهده کرد. اما متاسفانه در موقعیت کنونی وضعیت متفاوت است.
کردها در مناطق و کشورهای متفاوت و با مردم و فرهنگ های مختلفی زندگی می کنند: عربی، فارسی، ترکی، ارمنی، آشوری، آذربایجانی، گرجستانی و غیره. نزدیک ترین فرهنگ و مردم به فرهنگ کرد، فرهنگ ایران و مردم ایران است. آنچه به فرهنگ فارسی و کردی این امکان را می دهد تا با هماهنگی در کنار یکدیگر زندگی کنند، فضای سیاسی است که فرصتی برای مردم دو فرهنگ فراهم می کند تا یکدیگر را بشناسند و درک کنند. همزیستی این دو فرهنگ بسیار ضروری است. من معتقدم این خیلی مهم است که مردم احساس کنند از شرایط یکسانی در حیطه عدالت و برابری برخوردارند. به نظر من برای پل زدن بین تفاوت های فرهنگی ومبادله با دیگر فرهنگ های خاورمیانه و حتی جهان هرگز دیر نیست.
تا چه حد بازنمایی فرهنگ خاورمیانه در جوامع مختلف را برای مردم اروپا و خاورمیانه موثر می دانید؟
مردم در همه جای دنیا خواستار دوری از تنش و زندگی در صلح و آرامش هستند. نقش فرهنگ در این مبحث دارای اهمیت بسیار ویژه ای است. اما آنچه کاملا مشخص است این است که یافتن پل بین فرهنگ های مختلف برای عبور از فرهنگ ها کار آسانی نیست. تفاوت در ایدئولوژی و نظام های سیاسی و منافع اقتصادی می تواند موانع بسیار جدی بر سر راه دستیابی به چنین مقصود ایده عالی قرار دهد که به عقیده من آرزوی هر شاعر، خواننده، نقاش و یا معشوقی رسیدن به این هدف بزرگ است. فرهنگ، برخلاف سیاست و تجارت زیباترین و آسانترین راهی است که ملت ها و کشورها را به هم نزدیک می کند.
در جهان به اصطلاح مدرن امروزی، سیاستمداران سلطه و تاثیر بزرگی بر جنبه های گوناگون زندگی و روابط مردم کشورشان دارند. آنها از قدرت خود در جهت رسیدن به منافع و اهداف ایدئولوژیکی و سیاسی خود (سوء) استفاده می کنند. رسانه جمعی غربی توسط کاپیتالیسم و ایدئولوژی های غالبا نژادپرستانه کنترل و نظارت می شود. سوداگرایی تصمیم می گیرد که چه هنر و ادبیاتی باید و یا نباید در دسترس عموم قرار بگیرد و نهایتا در منطقه خاورمیانه، که روزی “جهان سوم” خوانده می شد، رسانه وسیله ای برای افزایش قدرت دولت و دولتمردان است. به نظرم این هم نوعی نژادپرستی است. ممیزی اجازه نمی دهد صداهای حقیقی شنیده شوند.
در چنین شرایطی که همه راه ها پوشیده از دام و تله است، چه انتظاری می توان از یک شاعر، موسیقیدان و یا اندیشمند فقیر که قدرتی هم ندارد، داشت؟ با این وجود آنها هنوز هم تقلا می کنند تا خود را با شرایط و قوانین کنونی تطبیق دهند و در عین حال با یک نوشته، یک ملودی و یا یک مقاله در تغییر جهان به گونه ای بهتر سهم داشته باشند. اما نتیجه از آنچه آرزو می کنیم به آن دست یابیم، بسیار فاصله دارد. به نظرم این تصویر اگرچه کمی بدبینانه است اما غیرواقعی نیست. البته نباید امید دستیابی به روابط بهتر و دوستانه تر بین مردم خاورمیانه با مردم اروپا و یا هر نقطه دیگر از جهان را از دست داد. در این شرایط بهترین و شایسته ترین نماینده ای که می تواند این راه را در نزدیک کردن مردم کشورها بپیماید، فرهنگ است. روابط فرهنگی، با سابقه ترین و طولانی ترین روابط انسانی هستند.
چگونه می توان خشونت را در خاورمیانه کاهش داد؟
خشونت در همه جای جهان وجود دارد. در اکثر موارد ریشه خشونت در بی عدالتی است؛ بی عدالتی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، مذهبی، فرهنگی و غیره. خاورمیانه ناحیه ای است که دارای بیشترین تلاطم در موضوعات گوناگون مانند اقتصاد، سیاست، دین و فرهنگ است. یک دلیل ساده و قابل فهم این است که خاورمیانه مهد سه مذهب بسیار مهم تاریخ بشریت است. هم چنین بسیاری از امپراطوری های بزرگ تاریخ و تمدن های مهم در خاورمیانه متولد شده اند. با در نظر گرفتن موقعیت های کنونی، می توان فاکتورهای دیگری را هم نام برد مانند کشف نفت، دخالت های بریتانیا و فرانسه در نیمه اول قرن بیستم و امپریالیسم آمریکایی در شش دهه اخیر.
هنوز هم قانون “تفرقه انداختن و فرمانروایی کردن” استعمارگران در منطقه ادامه دارد، ولی می بینیم که با روش های شیطانی تر و جدیدتری دنبال می شود.
قدرت های غربی می خواهند تا زمانی که نفت هنوز هم تولید می شود به هر قیمتی منطقه را در چنگال خود نگاه دارند. آن ها همه تلاش خود را به کار می بندند تا از تنش ها و اختلافاتی که بین مردم خاورمیانه وجود دارد، نهایت استفاده را ببرند. اما سوال اینجاست که چرا این مردم و نماینده های سیاسی و اجتماعی آنها به راحتی در دام هایی که امپریالیست برایشان گسترده اند، می افتند؟ البته باید بدانیم که ما خود نیز مقصریم.
در خاورمیانه امروزی دو مسئله سیاسی مطرح وجود دارد که گریبان گیر مردم و رهبران است: مسئله فلسطین و کردستان. البته شکی نیست که در کنار این دو مسئله بزرگ، مشکلات قومی و مذهبی دیگری هم وجود دارد. تمامی این مشکلات می توانند و باید حل شوند. اگر نیت خوب و اراده واقعی برای فائق آمدن بر مشکلات وجود داشته باشد، می توان آن ها را از میان برداشت.
ظاهرا تنش ها، تضادها و مشکلات بخش طبیعی زندگی و وجود بشر از زمان هابیل و قابیل هستند. بنابراین آیا سوال شما که در فکر “کاهش” و نه “براندازی” خشونت در خاورمیانه هستید، واقع بینانه است؟ این منطقه یک موزاییک است، یک موزاییک چند فرهنگی و چند قومیتی. زیبایی آن در صورتی که یک بخش و یا یک رنگ آن حذف شود، قابل مشاهده نیست.
گفتگو از: محمدرضا نظری