بلغارستان کشوری در جنوب شرقی اروپاست و در سال ۲۰۰۴ به عضویت سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) درآمد و در سال ۲۰۰۵ اتحادیه اروپا، درخواست عضویت بلغارستان را در این اتحادیه پذیرفت و روز عضویت این کشور در اتحادیه اروپا را ۱ ژانویه ۲۰۰۷ اعلام کرد. سابقه روابط دیپلماتیک ایران و بلغارستان به حدود 115 سال می رسد. در واقع ایران اولین کشور آسیایی بوده که دولت بلغارستان را به رسمیت شناخته است و پس از پیروزی انقلاب در ایران، بلغارستان از جمله اولین كشورهایی بود كه جمهوری اسلامی ایران را برسمیت شناخت. طی سالهای اخیر روابط سیاسی و اقتصادی ایران و بلغارستان پویایی خود را حفظ کرده است و به طور حتم این امر منوط به حضور دیپلمات های متبحری است که در سفارت خانه های دو کشور حضور دارند. از جمله این دیپلمات ها می توان به خانواده “پولنداکوف” اشاره کرد. در زمانی که پولنداکوف” پدر” مسئولیت تصدی نمایندگی دستگاه دیپلماسی بلغارستان را بر عهده داشت این فرصت برای پولنداکوف “پسر” به وجود آمد تا از تجربه پدر در ایران بهره مند شود و پس از طی سالها وی به عنوان یک دیپلمات کار آزموده به عنوان سفیر جدید بلغارستان، راهی سفارت این کشور در تهران شده است. در یک روز گرم تابستان این فرصت پیش آمد تا یکی از طولانی ترین گفتگوهای دیپلماتیک را با ایشان تجربه کنیم.
گفتگوی اختصاصی آوا دیپلماتیک با “هریستو استفانوف پولنداکوف” سفیر بلغارستان در ایران
مایلم ابتدا کمی راجع به پیشینه شما صحبت کنیم. کجا به دنیا آمدید؟
حتما. من در صوفیه به دنیا آمدم، ولی از آنجا که خانواده ام دائما در سفر بودند، در لیبی بزرگ شدم. خانواده من در آن کشور سکونت داشتند و مادرم زمانی که 8 ماه از بارداری وی می گذشت به صوفیه بازگشت و من در آنجا به دنیا آمدم و پس از آن، پیش از دوماهگی من، مجددا به طرابلس آمدیم. بنابراین می توان گفت من از ابتدای تولدم مسافر، زاده شدم.
تا 3 سالگی من، خانواده ام در آن کشور ماندند و به بلغارستان بازگشتیم و زمانی که من 6 سال داشتم به همراه خانواده ام به ایران آمدیم.
در این مرحله تحصیلات ابتدایی من آغاز شد. در آن دوران، در مدرسه روسی زبان در سفارت شوروی تحصیل می کردم و علی رغم فراز و فرودهایی که در ایام انقلابی آن دوران شاهدش بودیم، تا کلاس سوم ابتدایی را در ایران گذراندم و پس از آن به مدت 2 سال در مدرسه محلی در بلغارستان به تحصیل پرداختم.
در آن مقطع، پدرم بار دیگر و این بار در نقش سفیر به تهران اعزام شد و من نیز در سال 1987 به همراه وی به ایران آمدم.
ایشان حدود یک سال بعد از آن را به عنوان سفیر در تهران حضور داشت، اما من برای ادامه زندگی به مسکو رفتم تا تحصیلات دانشگاهی ام را پیش بگیرم.
شما به تحصیل در مدرسه روسی زبان سفارت شوروی اشاره کردید. آیا این امر یک اجبار بود؟ یا اینکه می توانستید آزادانه محل تحصیل خودتان را انتخاب کنید؟
در آن روزها، گزینش محل تحصیل کار آسانی نبود، و برادر من که 7 سال از من بزرگتر بود، در مدرسه بین المللی “ایران زمین” در تهران درس خوانده بود ولی من برای مقطع ابتدایی، انتخاب چندانی نداشتم و از آنجا که خانواده ام معتقد بودند یادگیری زبان جدید می تواند برای ما سودمند باشد، من به مدرسه روسی زبان در سفارت روسیه رفتم.
برایم جالب است که در آن ایام، شما به ایران پیش از انقلاب پا گذاشته بودید که در آستانه تحولات اجتماعی گوناگونی قرار داشت. می خواهم بدانم چه خاطراتی از آن دوران به یاد دارید؟
این دوران از ابعاد ساختاری اهمیت بسیاری در خاطرات من دارد. من به عنوان پسری که نگاهی گسترده به جهان دارد و سعی می کند درک مطلوبی از جهانی که در آن زندگی می کند بدست بیاورد، تصاویر ذهنی شفافی از آن ایام به یاد دارم.
من در این دوران، برای نخستین بار قدرت جمعیت و مردم را دیدم و در راه رفت و برگشت به مدرسه، تجارب ارزشمندی از مشاهدات اجتماعی بدست آوردم. در چنین حالتی، انسان تنها در ترافیک شهری قرار نمی گیرد، بلکه شاهد بسیاری از تحولات و احساسات اجتماعی در بافت شهری میشود. موارد بسیاری را بخاطر دارم که به هنگام گذر از میدان فردوسی یا خیابان حافظ، ده ها و صدها هزار تن از مردم را می دیدم که در خیابانها با شهامت تمام به بیان احساسات و انتظارات خودشان می پرداختند.
من در این مکان شاهد نخستین انرژی های اجتماعی بودم و از آن زمان، اشتیاق به کاوش در ریشه مسایل، چرایی آنها و مبدا و منشاء آنها در من شکل گرفت. علاوه برآن، به مطالعه اجتماع و ویژگی های آن علاقه مند شدم. این امر به نوعی برای من به تفریح تبدیل شد و اگر بخواهم درباره کتابهای کتابخانه ام برایتان بگویم، احتمالا بخش اعظم کتب مربوط به همین مسئله است.
دیدگاه پدرتان راجع به حضور شما در تظاهرات مردم بر علیه رژیم شاه چه بود؟ آیا در این زمینه به شما هشدار میدادند؟
بله، ما آزاد بودیم تا با هرکس که دوست داریم در کشور ارتباط داشته باشیم. بی شک هنگامی که خشونت در خیابان بروز میکرد، ما از نزدیک شدن به آن اماکن منع میشدیم، ولی من جنبههای مختلفی از احساسات مردم را مشاهده کردم. مردمی را می دیدم که در ماشین نشسته بودند و با تکان دادن پرچمهایی واضح و گویا به بیان احساساتشان می پرداختند که از این وقایع می توان به شعارهای متعدد، برپا کردن عروسکهای خیمهشببازی اشاره کرد و من به شدت تحت تاثیر این مسایل قرار میگرفتم.
همانطور که گفتم، این بخش، شاکله خاطرات مرا تشکیل می دهد. بنابراین، قابل حدس است که خاطرات من شامل لحظات چندان خوشی نمی شوند. در آن روزها بود که برای اولین بار خون ریزی را در خیابان دیدم و علیرغم طبیعت صلح طلبم، برای شرکت در این اتفاقات ترغیب میشدم.
برای من، اغتشاش در اجتماع یک چیز است، اما ترکیب آن با خشونت اجتماعی اصلاً جالب نیست. من امید دارم تا به کمک هرآنچه به عنوان یک دیپلمات در توان دارم و نیز کسی که در حوزه روابط بین الملل فعالیت می کند، بتوانم به جلوگیری از خشونت و خونریزی کمک کنم.
شما در دیدار با آقای روحانی رئیس جمهور ایران، تصویر پدر خودتان را به همراه داشتید. آیا فکر میکردید که روزی خودتان در جایگاه پدرتان به عنوان سفیر بلغارستان در ایران منصوب شوید؟
با تشکر از شما برای طرح این سوال. برای من، آن اتفاق سرشار از احساس بود و سعی من همواره برآن است تا در حد امکان، از پنهان کردن احساسات خودم خودداری کنم و از آنها برای بهبود کیفیت ارتباطات بهره ببرم.
درباره آن عکس باید بگویم که عملی نمادین بود. آن را در پوشه همراهم داشتم، اما نمی خواستم به کسی نشان دهم و صرفاً یادگاری من از آن دوران بود. ولی زمانی که استوارنامه ام را در تالار اصلی به جناب رئیس جمهور روحانی تقدیم کردم، متوجه شدم که این همان مکانی است که در عکس نمایان شده و در همان لحظه، فکری در مغزم شکل گرفت که به من میگفت: “خب دیگر، این عکس نیز یک ابزار دیگر برای بیان احساس درونی ام است.”
در پایان گفتگوی، من به آرامی عکس را به رئیس جمهور نشان دادم. برایم جالب بود که ایشان سریعاً عکس را گرفتند و گفتند: “این دقیقا همان مکانی است که در عکس ثبت شده است.” پس از آن راجع به افرادی که در عکس حضور داشتند سخن گفتند و به رئیس جمهور وقت اشاره کردند که اکنون رهبر کشور هستند. در آن روزها، جناب آقای خامنه ای رئیس جمهور ایران بودند.
اما در پاسخ به بخش دیگر سوالتان باید بگویم که من هیچگاه رویای حضور در این مکان را نداشتم، چراکه این خود یادآور برخی از اتفاقات همان دوران است. پدر من در این دفتر کار میکرد.
میتوانم به جرأت بگویم در دوران سفارت وی، من تنها یک یا دو دفعه به دفتر پدرم پا گذاشتم. وی بسیار مراقب بود تا مسایل کاری را با موضوعات خانوادگیاش ترکیب نکند. ایشان فردی حرفهای بود و در عین حال، نقش پدر را به طور کامل ایفا میکرد.
برای وی، کار و خانواده دو قلمرو کاملاً مجزا بودند. به سوال شما یک “نه” محکم میگویم، زیرا هیچگاه فکر نمیکردم دست تقدیر مرا به سویی هدایت کند که راه وی را در پیش بگیرم. اما اکنون که این اتفاق از روی تقدیر و یا عامل دیگری رخ داده، من تمام تلاش خودم را میکنم تا کارهای نیک او را ادامه دهم و اگر بتوانم، بهتر از آن را نیز انجام خواهم داد.
مایلم بدانم ایشان از آن دوران چه خاطراتی از آیت الله خامنهای و دیگر مسئولین وقت و حال حاضر ایران داشتند؟
بگذارید ابتدا نکتهای را به شما بگویم. پدرم عاشق ایران بود. به عنوان کسی که بیشتر کارش را در حوزه اقتصاد دنبال کرده بود، ایشان به تدریج به سفیری تمام عیار تبدیل شد که علاوه بر اقتصاد، از توان سیاسی بسیاری نیز برخوردار بود.
او همواره احساسات مثبت خود را راجع به ایران به خوبی بروز میداد. هنوز هم همینطور است. ما پیش از آنکه به اینجا بیایم، مدتی به گفتگو نشستیم و خاطرات ایشان را دوره کردیم و وی فهرستی از اسامی را که به خاطر داشتند به من دادند و گفتند: “این فهرستی از دوستان خوب من است.” باید بگویم که این فهرست نسبتاً طولانی بود و من از ابتدا به سراغش نرفتم، بلکه میخواستم قبل از هرچیز در فضا جا بیفتم و همهچیز را به روال معمول برگردانم و هماهنگی مورد نظرم را میان خود و سفارت ایجاد کنم.
از سوی دیگر، باید سفارت را با برخی از اهداف مورد نظرم همسو میکردم. اما امیدوارم با فرارسیدن پاییز، آن اسامی و ارتباطات را پیگیری کنم. پدرم تعداد زیادی دوست در ایران داشت و من معتقدم این دوستیها به دو عامل متمایز مربوط میشوند: نخست آنکه او مدت زمان زیادی را در ایران گذراند. وقتی شما اقامتی طولانی در جایی داشته باشید، با دیگران ارتباط برقرار میکنید و مردمی را میبینید که به شخصیت شما قرابت و درک بیشتر دارند و در نتیجه، زنجیره گستردهای از ارتباطات را ایجاد میکنید. پدرم این کار را در دوران سختی در این کشور انجام داد.
آن روزها بسیار چالش برانگیز بودند و من به شدت معتقدم که دوستیهای دوران سختی به مراتب صادقانهتر هستند و بارها توسط شرایط آزموده میشوند. در نتیجه، روابط این دوران بسیار مستحکم و قوی باقی میماند.
اما دومین دلیل؛ پس از مدتی، ایشان به ریاست آکادمی دیپلماتیک رسیدند و این امر ایشان را بیش از هر سفیر دیگری در معرض ارتباط با لایههای تصمیم گیرنده در این کشور قرار داد. در این رابطه، اسامی زیادی در گوشم صدا میکنند. شاید اگر تعدادشان کمتر بود، از تک تک این افراد نام میبردم، ولی تعدادشان بسیار زیاد است و من نمیخواهم در این بین، هیچ نامی را از قلم بیندازم. ایشان با تمام تصمیم گیرندگان کشور در ارتباط بود و در این دوران سخت، به عنوان نماینده بدنه دیپلماتیک برای بیان و دریافت پیامهایی در مقاطع بحرانی جنگ، از جمله به هنگام برگزاری کمپینهای گوناگون، دعوت به کار شدند. من خیلی خوشحالم که ایشان چنین کاری را انجام دادند، چراکه من اکنون از گوشه و کنار، اشاراتی را مبنی بر حسن انجام وظیفه ایشان در دوران خدمت ایشان در ایران دریافت میکنم.
برای من نیز موجب خوشبختی است که این کشور، امروز شرایط سخت دوران خدمت پدرم را ندارد. اما برای من چالشی در زمینه ایجاد ارتباطات ماندگار در ایام صلح وجود دارد، چراکه ایشان این کار را در دوران سختی انجام دادند و من دوست دارم در این زمینه موفق شوم.
شما در چه سالی تهران را به همراه پدرتان ترک کردید؟
من ایران را در ژوئن سال 1987 ترک کردم.
شما پیشتر تصویری از ایران داشتید و پس از چند سال در جایگاه سفیر به ایران بازگشتید. دوست دارم بدانم چه تحولات اجتماعی و ساختاری را در ایران امروز در مقایسه با آن دوران شاهد بودید؟
ممنونم از شما برای طرح این سوال. این سوالی است که من هرروز از خودم میپرسم و هرروز نیز به آن جواب میدهم، چراکه در کنار تصاویر واضح آن روزها، اتفاقات خوب این روزها را نیز شاهد هستم. امروز در واقع صدمین روز اقامت من به عنوان سفیر در ایران بوده و به نوعی نمادین است. ممنونم از شما برای انتخاب این روز.
فکر میکنم پیش از این تقویم را رصد میکردید. من هر روز از این روزها به ایرانِ آن روزها و ایرانِ امروز میاندیشم. ایران بسیار تغییر کرده؛ بسیار مدرن شده است. ولی بگذارید پیش از هرچیز راجع به مردم ایران سخن بگویم، زیرا باور دارم این مهمترین موضوع است.
مردم انرژیهای خود را حفظ کردهاند. مردم بهطور کلی جوانتر شدهاند. جمعیت ایران در طول غیبت من دوبرابر شده است و این بدین معنا است که حداقل نصف این جمعیت جدید هستند و بعد از زمان ما به دنیا آمدهاند. من میبینم که مردم ایران همان قدر صادق و کنجکاو باقی ماندهاند. من ایام جوانی خودم را در این کشور به یاد دارم. هرگاه کسی متوجه میشد که من ایرانی نیستم، شروع به پرسیدن سوالهای بسیار میکرد؛ سوالاتی مانند “از کجا آمدهام؟”، “اوضاع من در مدت اقامت چگونه است؟” و یا “چه رسومی داریم؟” امروز نیز همهچیز همانگونه است. شما بسیار کنجکاو هستید. میل به دانستن درباره خارجیها در ایران بسیار قوی است.
مردم شما میخواهند بدانند؛ میخواهند بیشتر بدانند و این همان جایی است که ارزش جهانبینی افراد به چشم میآید. به همین دلیل است که شما با آغوش باز از مسافران استقبال میکنید. اکنون میبینم که این میل رو به قویتر شدن است. وجه تفاوت دیگری که به چشم من آمد، میزان افراد تحصیلکرده در کشور شما است. سطح تحصیلات به طور چشمگیری افزایش یافته است.
به یاد دارم که در ایام جوانی خود، گاهی به افراد بیسواد نیز برمیخوردیم. به یاد دارم که وقتی به هنگام نیاز به سازمانی میرفتم، متوجه کسانی میشدم که به جای امضا، از اثر انگشت استفاده میکردند و یا از دیگران میخواستند مفاد اسناد را برایشان بخوانند. من نیز در حد مبتدی به آنان کمک میکردم. امروزه، من دیگر چنین ضعفی را نمیبینم و شاهد سطح بسیار بالای سواد در جامعه ایرانی هستم. من هنوز نتوانستهام به نقاط خارج از تهران سفر کنم، اما قول دادهام تا در مدت خدمت، دوستیهای بسیاری را با استانها و شهرهای مختلف ایران به ثبت برسانم.
در رابطه با تهران؛ 3 یا 4 تفاوت بسیار شاخص به چشم میخورد. نخست آنکه دیگر خبری از آن همه موتور سیکلت در سطح شهر نیست و من این مسئله را بهبود وضعیت جادهها و افزایش سطح درآمدها می دانم. مردم امروزه بیشتر از اتومبیل استفاده میکنند. مسافتی که با وسایل نقلیهشان طی میکنند نیز افزایش یافته است و این موضوع وسایل نقلیه آنها را از موتور سیکلت به ماشین تبدیل میکند.
آن روزها، کرج 40 کیلومتر با تهران فاصله داشت، درحالیکه امروز به نوعی بخشی از تهران شده و این خود از ویژگیهای کلانشهرها است. شما در اینجا مترو دارید. نکته دیگر آن است که ساختمانهای سربهفلککشیده بسیاری به چشم میخورند. در گذشته تنها چند ساختمان بلند در تهران وجود داشت که ارتفاع آنها به 8 یا 10 طبقه میرسید؛ مانند هتل استقلال، هتل آزادی و چند جای دیگر که به تعداد انگشتهای دست میرسیدند. ولی اگر بخواهید امروز تعداد این بناها را بشمارید، گمان میکنم بیش از صدها ساختمان وجود داشته باشند و این در نوع خود جالب است.
با توجه به اینکه بلغارستان در صنعت گردشگری و هتل داری بسیار توانمند است آیا برنامه ایی برای همکاری این کشور با ایران در ساخت هتل های جدید وجود دارد؟
بله، من فکر میکنم ما در صنعت گردشگری تجربیات خوبی داریم. ما در حال حاضر در ایجاد مناطق برای جذب مردمی که میخواهند از هتلهای 4، 5 و یا 6 ستاره استفاده کنند، پیشرفت شایانی داشتهایم. اکثر این اماکن در ساحل دریای سیاه واقع شدهاند و این ناحیه، راه ما به دریا است.
در بلغارستان شهرهای بزرگ و مراکز تفریحات زمستانی داریم. من معتقدم مراکز تفریحات زمستانی از آن دست موضوعاتی است که باید بیشتر و بهتر تبلیغ شود. ایرانیان نیز میل فزایندهای به ورزشهای زمستانی دارند و من فکر میکنم ما میتوانیم سرانجام توجه ایرانیان را به این بخش جذب کنیم. علاوه بر این، حوزه دیگری نیز وجود دارد که گردشگری “آب گرم” نام دارد. بلغارستان یکی از غنیترین کشورهای جهان در حوزه چشمهها و آبهای معدنی است و شهرت این موضوع به دوران رومیان باز میگردد. بسیاری از مردم در طول تاریخ به قدرت شفابخش چشمههای آب معدنی بلغارستان پی بردهاند. حتی در دوران پیش از دوران مسیح، در اماکنی نزدیک چشمهها، هتلهایی با استاندارد 4 یا 5 ستاره دایر شده بود؛ قصرها، حمامها و بیمارستانهای مخصوصی وجود داشت که به کسانی خدمات ارائه میکرد که برای علاج بیماری میآمدند. شراکت با ایرانیان در صنعت گردشگری بیشک یکی از حوزههای جالب توجه است. من مطمئنم بسیاری از کارآفرینان و صاحبان کسب و کار در بخش گردشگری و هتلداری مشتاق به همکاری با ایران هستند. ایران پتانسیل عظیمی در حوزه گردشگری دارد.
البته تا کنون نتواسته ایم از پتانسیلهای موجود به خوبی استفاده کنیم.
من اینطور فکر نمیکنم. به نظر من اتفاقات به تدریج در حال رخ دادن هستند. شما باید برای داشتن صنعت گردشگری، عناصر مختلفی را در کنار یکدیگر داشته باشید. ابتدا باید اماکن توریستی کشورتان را به جهان معرفی کنید؛ اماکنی که با طبیعت، زیبایی، رسومات، تاریخ، جشنوارهها و هنر در ارتباط باشند. با توجه به ویژگیهای جغرافیایی و غنای فرهنگی ایران، شما موضوعات بسیاری برای عرضه به جهان دارید و این مسئله تنها به زمان نیاز دارد.
من امیدوارم تا این اتفاق هرچه زودتر رخ دهد و گردشگران بیشتری به اینجا بیایند و با فرهنگ و رسوم، زیباییها و فرهنگ ایران عجین شوند. ولی این فرآیند به عناصر دیگری هم نیازمند است. شما به زیرساخت و هتل نیاز دارید، زیرا برای جذب توریست، باید بتوانید آنها را اسکان دهید.
شما در صنعت گردشگری به راهنما و تولید کنندگان سوغاتی نیاز دارید؛ به تبلیغات نیاز دارید. شما باید به گردشگران نشان دهید که میتوانند در این کشور حس آزادی و مطلوبیت را تجربه کنند. گردشگران امروز مایلند همهچیز را پیش از عزیمت به مقصد از طریق اینترنت چک کنند. برای این مسئله نیز باید تدابیری اندیشیده شود. هنگامی که گردشگران به اینجا می آیند، میخواهند بدانند دقیقا به کجا آمدهاند و حتی بدانند غذایشان چیست. پس نتیجه میگیریم که این جنبه از گردشگری باید بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد. من معتقدم با گذشت زمان، همه این اتفاقات روی می دهد.
با توجه به تلاش حضرتعالی برای تشکیل اتاق بازرگانی بین دو کشور، در کدام موضوعات دیگر فرصت همکاری بین ایران و بلغارستان وجود دارد؟
من سعی خود را خواهم کرد تا هرگونه فرصت همکاری و بهرهوری از ظرفیتهای موجود بین دوکشور را ایجاد کنم. کشورهای ما بسیار به یکدیگر نزدیک هستند و قرابت جغرافیایی این دو نیز ظرفیتهای بسیاری را میسازد. در این بخش، هرآنچه که مربوط به حمل و نقل است، حائز اهمیت است و عمدتاً، حمل و نقل همان چیزی است که سهم عمدهی قیمت نهایی اجناس را شکل میدهد.
احتمال آن نیز وجود دارد که ما از محل قرابت جغرافیایی میان دو کشور منتفع شویم. اما درباره اتاق بازرگانی که به آن اشاره کردید، باید بگویم که بله … من اکنون، با انتخاب رئیس جدید اتاق بازرگانی، به زودی طرح ایجاد اتاق مشترک ایران و بلغارستان را پیخواهم گرفت. من اطمینان دارم که تجار هر دو کشور بزودی به اهمیت چنین طرحی در گسترش روابط دو جانبه پی خواهند برد.
در حال حاضر، اطلاع دارم که کارآفرینان و همه کسانی که مایل به استفاده از امکانات اقتصادی هستند، به این طرح اشتیاق نشان میدهند. من براین باورم که اقتصاد کشورهای ما میتوانند مکمل یکدیگر باشند، حتی اگر در نظر بگیریم که بازار ایران به مراتب بزرگتر از بلغارستان است، باز هم مردم ممکن است بگویند: “چرا باید با چنین کشوری شراکت اقتصادی داشته باشید؟” جواب من به این افراد این است که نخست، به دلیل نزدیکی دو کشور؛ دوم، به دلیل درک عمیقی که نسبت به مسایل یکدیگر دارند و سوم، به این دلیل که از طریق بلغارستان، منافع تجاری و اقتصادی ایران و ظرفیتهای آنها به بازار گسترده اتحادیه اروپا متصل میشوند.
بلغارستان در زمره نزدیکترین مرزهای موجود میان اتحادیه اروپا و ایران است. این امر عامل تاثیرگذاری برای طرفین است. کالاهای اروپایی از همین طریق از بلغارستان به ایران میآیند و از بازارهای خلیج فارس و دیگر امکانات بهرمند میشوند. ما از توان عظیم اقتصادی که هند و چین از خود نمایش دادهاند مطلع هستیم. کسی از وزن اصلی اقتصاد امروز و آنچه در آینده خواهد بود بیاطلاع نیست. در نتیجه، اتصال بازار اروپا به خاور دور از طریق راههای ایران و بلغارستان از آن دسته اتفاقاتی است که به طور حتم رخ خواهد داد.
با این وصف، می توان نتیجه گرفت صاحبان کسب و کار در بلغارستان در انتظار نتایج مذاکرات هسته ایی ایران هستند.
درست است. اما من معتقدم تمرکز ما نباید بر چنین اقدامات و لحظاتی در تاریخ باشد. باور من این است که ما باید دید بازتری داشته باشیم. در طی سالهای گذشته، در چنین شرایطی، مبادلات اقتصادی میان بلغارستان و ایران به سطح 150 میلیون دلار رسید. این رقم زیادی نیست و من مطمئن هستم که میتوانیم آن را چند برابر کنیم. اما آنچه شاکله اصلی تحلیل مرا شکل میدهد این است که اگر تحت چنین شرایطی میتوانیم این سطح از مبادلات را داشته باشیم، پس در آینده و تحت شرایط متفاوت نیز میتوانیم آن را تجربه کنیم. بنابراین، بهتر است شب و روز خودمان را وقف بهبود مبادلات دوجانبه اقتصادی کرده و به شرایط گذرا توجهی نکنیم.
در کسب و کار، اوضاع به همین منوال است. اگر سودی نباشد، مبادلهای نیست. پس اگر این اتفاق امروز در حال وقوع است، میتوان گفت فردا نیز رخ خواهد داد و همچنین در آینده، و البته فارغ از شرایط پیش رو.
برایم جالب است که پس از مرور کردن اعداد و ارقام مبادلات در سال 2014، متوجه میشوم که صادرات ایران به بلغارستان شامل مواد غذایی، سفال و مواد شیمیایی است و آنچه وارد میکند مربوط به ماشین آلات تبدیلی و سنگین میشود. آیا فکر میکنید این حوزه قابل گسترش است؟
بله، من گمان میکنم میتوانیم فهرست این اقلام را میان دو کشور گسترش دهیم. در حال حاضر، بیشتر مبادلات ما شامل کود و برخی اقلام از ایران و همچنین فروش برخی کودها به ایران است که در کشور تولید نمیشود. اما ما ظرفیت تولید داریم و این نشانه خوبی است. این امر بیانگر آن است که ما میتوانیم مکمل یکدیگر باشیم؛ بدین معنا که شما آنچه را که بیشتر دارید، به ما بدهید و ما نیز متقابلاً همین کار را بکنیم. وقتی بحث از ماشین آلات و صنایع به میان میآید، حرف شما در مورد اقلام صادراتی صحت دارد. ما اغلب بالابرهای ساخت بلغارستان را صادر میکنیم.
این بالابرها از جمله محصولاتی است که ایران از خرید آنها استقبال میکند. حضور ما به طور سنتی در بازار ایران با فروش این کالا و البته برخی ابزارهای دستی شکل گرفت. در مقابل، البته، سعیمان بر این است که استفاده بیشتری از کالاهای سنتی و مرسوم ایران داشته باشیم. ولی اکنون که به نمایشگاههای گوناگون سر میزنم، وسعت پیشرفت را در بخشهای مختلف از جمله محصولات آرایشی، مواد غذایی، ماشین آلات و مواد شیمیایی میبینم و این یعنی همه چیز هنوز در جریان است. ما نیز میتوانیم در حوزه حمل و نقل همکاری داشته باشیم و این همکاری نه تنها در صنعت در حال شکوفایی خودرو بلکه در بخش تبادل واگن، لوکوموتیو و دیگر اجزا سامانه ریلی قابل بهره برداری است.
من فکر میکنم به طور کلی، همکاری ما در بخش حمل و نقل، که از مولفههای مهم اقتصاد امروز محسوب میشود، میتواند در استفاده بهینه از ظرفیتهای ترانزیت بلغارستان و ایران مفید باشد و من اطمینان دارم که این اتفاق خواهد افتاد، زیرا از نظر اقتصادی سودمند است. امیدواریم بتوانیم این همکاری را به دیگر حوزهها گسترش دهیم؛ اگر شما از شخص من بپرسید کدام بخش بیشترین پتانسیل همکاری را دارد، پاسخ من احتمالاً کشتیسازی و تعمیرات آن، کشاورزی و فراوری مواد غذایی و مخابرات خواهد بود و من شک ندارم که ظرفیت گستردهای در بخش تکنولوژی و علوم آینده نهفته است.
بلغارستان و ایران در این راستا پیشرفت خوبی داشتهاند. من در انتظار دیداری از پارک فناوری پردیس هستم و مایلم پارک تکنولوژی صوفیه و ظرفیتهای آن را به متخصصان ایرانی معرفی کنم.
برای من جالب است که وزارت امور خارجه بلغارستان شخصی را به سفارت این کشور در ایران برمیگزیند که پیشتر مسئول دپارتمان آسیا و جنوب شرق آسیا و در مقاطعی مدیر منابع انسانی این وزارت خانه مهم بوده است و این یعنی بسیاری از کارکنان فعلی این وزارت خانه تاییدیه و امضای شما را در سوابق خود دارند. آیا حضور شما با توجه به سوابق مهمی که داشته اید به این معنی است که وزارت امور خارجه بلغارستان رفع تحریمهای علیه ایران را پیش بینی کرده است و به همین دلیل شخصی را به ایران فرستاده است تا بتواند روابط دو کشور را سامان بخشد. آیا برداشت من درست است؟
امید من این است که مبنای اعزام من به عنوان سفیر در ایران چنین استنتاجی بوده باشد. اما بگذارید چیز دیگری را به شما بگویم. برای بلغارستان این پست از اهمیت برخوردار است، زیرا سفارت ما در ایران نقش خود را به خوبی ایفا کرده و از ثبات خوبی برخوردار است. ظرف 2 سال دیگر، ما صد و بیستمین سالگرد روابط دیپلماتیک میان بلغارستان و ایران را جشن خواهیم گرفت. ما از اهمیت روابط انسانی آگاه هستیم و فارغ از فناوری نوین و راههای جدید برقراری ارتباط، درک میکنیم که حضور در اماکنی که به یک سفیر اجازه برقراری ارتباط مستقیم و ایجاد دوستی میدهد، برای وی به چه میزان اهمیت دارد.
اجازه دهید بازگردم به سوال شما راجع به انتخاب من به عنوان سفیر برای کار در ایران. سخن شما راجع به سوابق کاری من و نیز امضای من بر روی قرارداد ایشان صحت دارد. نه تنها در وزارت امورخارجه، بلکه پیشتر از آن، من در سازمان امنیت و همکاری اروپا نیز در همین پست مشغول به کار بودم و امضای من در برخی از قراردادها به چشم میخورد.
من شانس این را داشتم که تجارب چندجانبهام را با دانش خودم راجع به کشور شما و نیز دیپلماسی دوجانبه با مقادیری هوش تجاری ترکیب کنم و این میتواند نشانه پیشبینی بلغارستان برای برقراری سطوح گستردهتری از روابط اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی با ایران باشد. این امر باعث میشود هیچگاه علاقه من به یادگیری و افزودن ابعاد حرفهای به شغلم به پایان نرسد. من به هنگام حضورم در ایران سعی میکنم بیاموزم که چگونه میتوان همهچیز را از راههای اثربخشتر و کارآمدتر با شرکای ایرانیمان به سرانجام رساند. من تلاش میکنم نگرشی باز و موثر داشته باشم و از تمام شبکههای ارتباطی و تجربیات و دانش گذشتهام برای نیل به اهداف نهایی که همان روابط پویاتر میان ایران و بلغارستان است بهره بجویم.
آیا به رفع کامل تحریمها علیه ایران امید دارید؟
البته. من آرزو میکنم که این تحریمها برداشته شوند. تحریمها حاصل یک انتخاب نیستند. در بدنه تاریخ، به سوی گذشته تاختن و تغییر مقاطعی از آن غیرممکن است. آنچه اهمیت دارد اراده و انتظار امروز برای رفع آنها است. چنین روندی در تاریخ مذاکرات بیسابقه است، بخصوص پیشرویشان در این سطح و به این مدت طولانی.
با استناد به همین فاکتور، میتوان تضمینی برای جدیت مذاکرات از هر دو طرف و نیز رویکردشان در مورد تحریمها بدست آورد و من اطمینان دارم که هرگاه افراد باهوش و کارکشته در فرآیندی شرکت داشته باشند، آنگاه همهچیز به سرانجام مشخصی ختم میشود. بنابراین و با اتخاذ این دیدگاه در برابر مذاکرات، جواب من به سوال شما مثبت است و میگویم هرگاه زمان مناسب فرا برسد، تحریمها نیز رفع میشوند.
گروهی در ایران، فکر میکنند که نمیتوان به ایالات متحده آمریکا اعتماد کرد. علیرغم تصور این افراد، بلغارستان ارتباطات محکم و گستردهای با آمریکا دارد. نظر شما در این باره چیست؟ آیا میتوان به آنها اطمینان کرد یا خیر؟
بیشک پاسخ به این سوال آسان نیست. ولی من سعی میکنم با صداقت تمام به آن پاسخ دهم. من باور دارم اعتماد تنها زمانی شکل میگیرد که ارتباط، داد و ستد و گفتمان میان زنان و مردان و اطلاع از ظرفیتهای متقابل حاکم باشد.
در جهان ارتباطات امروز، ما اغلب سیگنالهایی را میفرستیم، اما از دریافت شدن، درک و استفاده از آنها اطمینان حاصل نمیکنیم و این خود، چالش این روزهای ما است. اگر ما همه چیز را به گونهای ترتیب دهیم که اطلاعات تبادل و سریعاً درک شوند، آنگاه اعتماد رشد خواهد کرد. برای آنکه بتوان به کسی اعتماد کرد، شناخت آن شخص لازم است. در طول سالهایی که ارتباط میان کشورهای اروپایی و برخی دیگر کشورها محدود بود، بیشتر مشکلات از فقدان تعامل سرچشمه میگرفت. من این اتفاق را نبود اطلاعات نمیدانم، بلکه آن را فقدان تعامل مینامم.
من فکر میکنم آنچه امروزه شاهدش هستیم یک فرآیند بینظیر اعتماد سازی است که در آن، برقراری ارتباط رخ میدهد. کشور شما اطلاعاتی را به بیرون میفرستد، در مقابل اطلاعاتی را دریافت میکند و مجددا همین چرخه را طی میکند و ما نظیر آن را در رویدادهایی نظیر مسابقات والیبال شاهد بودیم. تیم ایالات متحده با تیم ایران بازی کرد و من پیروزی ایران را به شما تبریک میگویم، بازیکنانتان عالی هستند؛ عالی بازی میکنند؛ تاکتیکهای عالی را به کار میبرند و عملکرد خوبی دارند. این خود نوعی از برقراری ارتباط است.
هرگاه تکثر این اتفاقات افزایش یابد، در آن موقع مردم متوجه میشوند حتی در لوای باخت در یک مسابقه و بوسیله توپ و تور می توان ارتباط برقرار کرد. در برخی مذاکرات دیگر، وقتی شما از قوانین آگاهی داشته باشید، میتوانید به بهبود وضعیت کمک کرده و سطح مطلوبیت را تا انتهای کار حفظ کنید. من میگویم راه و روش درست این است. باور دارم که پس از خلق و استفاده از فرصتهایی برای شناخت ریشههای طرف مقابل، گفتمان با آن، درک آن، چراییِ آرایش سیاسی فعلی آن و تحلیل شرایط، می توان به اعتماد رسید.
من نیز با شما موافقم که بدون اعتماد، هیچ گشایشی حاصل نمیشود؛ نمیتوان یک خانواده، شراکت و یا گروه را بنا کرد. درباره بلغارستان، باید بگویم که ما شرکا و متحدانمان را باور کردهایم. بلغارستان یک عضو اتحادیه اروپا است و در کنار رومانی، ما 28 کشوری هستیم که به یکدیگر اعتماد کردهایم. درباره ناتو نیز همه چیز به همین منوال است. تکتک اعضا متعهد به پاسداری از امنیت کشورهای دوست خود هستند و در این راه، ما نمیتوانیم بدون اعتماد گام برداریم.
به طور خلاصه به شما میگویم که من با توجه به هرآنچه در مقابل چشمانمان رخ می دهد، اطمینان دارم که سطح اعتماد در حال صعود است و هنگامی که حضور مستقیم برای صیانت از منافع، بهبود فرهنگ و آموزش صورت بگیرد، آنگاه این اعتماد رشد میکند، چراکه شناخت متقابل میان طرفین شکل میگیرد و هر دو متوجه میشوند که سرمنشأ انتظارات و نظام دیگری چیست.
من معتقدم این اتفاق درست مقابل دیدگان ما در حال وقوع است و نمیتوان آن را متوقف کرد، زیرا اگر ظرفیتهای چنین کشورهای بزرگی شناخته نشوند و برای مصلحت جامعه جهانی مورد استفاده قرار نگیرند، مایه تاسف خواهد بود.
بنابراین، این مسایل را نمیتوان دادن امتیاز از سوی بلغارستان به ناتو یا ایالات متحده در جهت جذب منافع اقتصادی بیشتر دانست؟ دلیل این پرسش آن است که نرخ تورم در بلغارستان منفی 2 درصد است و این یعنی رکود و فارغ از تغییراتی که در نظام اقتصادی کشور اعمال شده، سن فعالیت نیروی کار و سن بازنشستگی را افزایش داده است. این اتفاقات توسط عدهای، از جمله پلیس، مورد اعتراض قرار گرفته است.
پیش از هرچیز، باید بدانید که بلغارستان از سال 1989 دورهای از تغییرات اقتصادی را تجربه کرده است. این صحت دارد. فرایندهای اقتصادی با تغییر در نگرشها و انتظارات مردم رخ میدهد. بسیاری از شهروندان ما برای سالهای طولانی در زمانها و نظامهای اقتصادی متفاوت زندگی کردهاند، شاید بیش از 20 سال.
برخی از آنان امید داشتند تا بعضی از ویژگیهای مثبت نظام پیشین در این نظام تبلور یابد و آنچه بد بوده از میان برود. در این حالت، بعضی از آنان بیوقفه با واقعیتهای جدید اقتصاد کشور سازگار شدند تا بتوانند از فرصتهای نظام بازار آزاد بهرهمند شوند. اما عدهای دیگر به انتخاب خودشان این کار را نکردند. این افراد، تحصیلکرده، کارامد و موثر هستند و طبیعتاً، با چنین شرایطی در سیستم جدید، به میزان کمتری از موفقیت دست مییابند. شما به افزایش سن بازنشستگی، میزانی از بیکاری و ناآرامی اشاره میکنید. من فکر نمیکنم این مسئله تکبُعدی باشد.
افزایش سن بازنشستگی فرایندی است که در بسیاری از نقاط جهان اتفاق میافتد و دو دلیل عمده دارد. نخست آنکه کسانی که امروزه به سن پیری رسیدهاند از سطح سلامتی بهتری نسبت به گذشته برخوردارند و در نتیجه، ما همواره نیروی کاری را خواهیم داشت که قادر به ادامه فعالیت است، اما مایل است بازنشسته شود. ما باید با چشمانی باز به اطرافمان نگاه کنیم. بسیاری از مردم بلغارستان که جوان و کارآفرین هستند کشور را ترک کردهاند و این بیانگر ترجیح شهروندان برای فعالیت در اقتصادهای دیگر است. بازار آزادی که ما به آن پیوستهایم پویایی و آزادی فعالیت را ترسیم میکند و این اتفاق فقط در بخش پول و ایده نیست، بلکه به مردم نیز مربوط است.
بسیاری از مردم از بلغارستان رفتهاند، ولی این امر از اصالت آنها چیزی کم نمیکند. این افراد به آلمان، سوئد، فنلاند، کانادا، آمریکا، استرالیا و هرجای دیگر که بروند، کماکان اهل بغارستان هستند که میتوانند آزادانه به هرجای این کره خاکی بروند. هرکجا که بروند، میتوانند اقامت داشته باشند، زیرا تحصیل کردهاند. با این حال، آنهایی که در بلغارستان مانده اند باید به عملکرد خود ادامه دهند تا چرخ کشور بچرخد و رونق حاصل شود.
اقتصاد ملی باید در جریان باشد و اینجا سخن شما مطرح میشود. برخلاف اینکه یک و نیم میلیون متخصص از کشور رفته است، ولی آنان که ماندهاند باید برای بقای کشور تلاش کنند. من نمیخواهم این ماجرا را به یک واقعه تلخ و درصدی از بیکاری را به مثابه فاجعه قلمداد کنم. در کشور من، شبکه امنیت اجتماعی وجود دارد که آموزش، تعلیم و پشتیبانی افراد بیکار را تضمین میکند تا بتوانند حیطه کاری مورد علاقه خود را بیابند. من فکر میکنم این اتفاقی رایج برای هرکشوری است و من نمیخواهم آن را به صورت اتفاقی غمآلود جلوه دهم.
همانطور که پیشتر اشاره کردید، بلغارستان سعی در ایجاد و حفظ ارتباطات و تعاملات خود با جهان دارد. اما برای من که روزنامه نگار هستم، اینطور به نظر میآید که بیش از هرچیز، بلغارستان به دنبال منافع اقتصادی خود از طریق همراهی نظامی با ایالات متحده است. همانطور که در اخبار آمده بود که ایالات متحده مبلغ 15 میلیون دلار را برای تقویت زیرساختهای نظامی بلغارستان کمک کرده است.
خب، بیایید از منظر شراکت به این مسئله بنگریم. قبل از هرچیز، بدانید که 15 میلیون دلار چیز خاصی نیست. وقتی بحث مخارج دفاعی در میان باشد، این ارقام ارزشی ندارند. اما من نمیتوانم بگویم این مبلغ پول زیادی است. جای خوشحالی دارد که در کشور من میتوان گردش آزادانه اطلاعات را شاهد بود، حتی اگر راجع به چنین مبالغ ناچیزی باشد. اما 15 میلیون مبلغ تعیینکنندهای برای اقتصاد یا امنیت کشور من نیست و صرفاً اطلاعاتی است که عموم مردم را از آنچه رخ داده آگاه میسازد. میخواهم چیز دیگری بگویم. میخواهم بگویم با توجه به عضویت بلغارستان در اتحادیه اروپا و ناتو، این کشور به مرحله ایی از دوره ثبات و امنیت قدم گذاشته است.
بلغارستان با انتفاع از عضویت در این دو سازمان بینالمللی، یکی در قالب اتحاد و دیگر در قالب اقتصاد، به سکوی پرتاپی دست مییابد تا اقتصاد خود را متحول کند.
در حوزه اتحادیه اروپا، بلغارستان از جریان مالیِ باثباتی بهره میبرد. بسیاری از طرحهای اتحادیهی اروپا سبب پیشرفت ابعاد گوناگونی از اقتصاد اروپا میشود تا بتواند با قدرت به استاندارد اقتصاد اتحادیه اروپا نزدیک شود. آن دسته از اعضا که پیشرفت و تحول و ثروت بیشتری داشتهاند به دیگر همگروههای خود کمک میکنند. ما در حال بهره برداری از منافع اتحادیه اروپا هستیم چرا که میخواهیم کشورمان عملکرد بهتری داشته باشد و در این مسیر، آن دسته از تمایلات اقتصادی را که به عملکرد مورد نظرمان نزدیک نیستند را اصلاح و یا حذف میکنیم.
وقتی سخن از امنیت به میان بیاید، تمام آنچه پیشتر ذکر شد صادق است. بلغارستان همواره به حفظ امنیت مشترک در ناتو کمک کرده است. ما عضو تعدادی از عملیاتهای تحت نظارت سازمان ملل بودهایم که در آن، افسران بلغار در کنار دیگر متحدان ناتو کنار یکدیگر جنگیدهاند. در مقابل، ما نیز کمکهایی را دریافت میکنیم و نیروهایمان از آموزش افسران ناتو یا دیگر متحدان بهرهمند میشوند. هر از گاهی مساعدتهایی در همین زمینه یا کمک مالی صورت میگیرد و باز هم تاکید میکنم که این تنها نشانگر همگن بودن دو شریک کارآمد است، یکی در حوزه امنیت و دیگری در حوزه اقتصاد.
نکته جالب دیگر تعاملات بلغارستان با اتحادیه اروپا است. عضویت در این سازمان چه منافعی را برای بلغارستان به همراه داشته است؟ وضعیت بلغارستان در حوزه شنگن به چه شکلی است؟
من پیشتر به مزایای این عضویت اشاره کردم. مزایا شامل ایجاد منطقهای باثبات و دارای رونق اقتصادی، پیشرفت، دسترسی به بازاری که به مراتب از هر بازار دیگری موثرتر است، تبادل دیدگاه، دانش و تخصص، دسترسی به فرهنگ، آموزش، پایگاه صنعتی و همکاری و همچنین دسترسی به پشتیبانی مالی میشود. همچنین، از برنامههایی نام بردم که بخشهای مختلف عملکرد اقتصاد بلغارستان را تحتالشعاع قرار میدهد. ما این را از نزدیک میبینیم که زیرساخت کشورمان در حال مستحکم شدن است؛ جادهها، پلها، مدارس، سینماها و مراکز آکادمیک بیشتری در حال احداث هستند. ما هنوز در حال بهره برداری هستیم.
این درست است که ما در حال رسیدن به پیشرفتهترین اقتصادهای اروپا هستیم. این اتفاق به ما آزادیِ تبادل ایده و سرمایه میدهد. بخش بانکداری بلغارستان از یک سیستم باز برخوردار است و ما سرمایه بسیاری در کشور داریم. این عضویت از سویی موجب حرکتی روبهجلو در اقتصاد میشود، از سوی دیگر از طریق بهبود امنیت حاصل شده است.
وقتی این ها را بدست میآوریم؛ وقتی سرمایهگذاری وجود داشته باشد، به قطبی برای جذب مردم برای آمدن به بلغارستان و زندگی در آنجا تبدیل میشویم. ما وقوع این اتفاق را میبینیم. بلغارستان از آن دسته کشورهایی است که ارزش دیدن را دارد. مردم نیز با افزایش مسافرت خودشان به این کشور هرسال این مسئله را تایید میکنند. در کنار تعطیلات ساحلی، کوهستانی و کوهپایهای در زمستان، ما فرصتهای تحصیلی و کاری را ارائه میدهیم که در نهایت به میوه تبدیل میشوند.
تمام اینها بیانگر افزایش ظرفیتهای بلغارستان به عنوان مقصد مهاجران است. بسیاری از هموطنان ما که پیشتر کشور را ترک کرده و زندگی خود را در خارج از کشور بنا کردند، امروزه در حال بازگشت به بلغارستان هستند، نهتنها به دلیل مشکلات اقتصادی کشور، بلکه به این دلیل که تحصیلکردهاند و دانشی دارند که میتوان در بلغارستان از آن استفاده کرد.
یکی دیگر از اتفاقاتی که برای بلغارستان سودمند بود، اعمال تغییرات در بخشهای اقتصادی بود که منجر به ایجاد جاذبههای سرمایهگذاری شد. مبنای اخذ مالیات در کشور ما 10% است و برای دولت تفاوتی میان آنچه مشمول مالیات میشود وجود ندارد، میتواند هزاردلار باشد یا 100 میلیون دلار.
ما به سرمایهگذاران ثبات و تضمین را هدیه میکنیم. ما بازاری داریم که توانمند، بهروز و از لحاظ فناوری پیشرفته است. ما نیروی کاری داریم که در حوزه تعاملات توانمند و کاربلد است. من فکر میکنم تمام اینها حاصل سالها تلاش، اشتباه و اصلاحات نه تنها در بدنه نظام و دولت، بلکه در نحوه تفکر ما است. این چیزی است که امروزه هرچه بیشتر به آن میرسیم. نه تنها آن را میفهمیم، بلکه در عمل به آن التزام داریم.
مایلم بدانم چه تغییری در شاخصهای اقتصادی بلغارستان در طول این سالها رخ داده است.
من میتوانم تمام اطلاعات عمدهای را که از منابع قابل اطمینانی نظیر بانک مرکزی بلغارستان و یورو استات برای شما ارسال کنم. اما در کل، میگویم که اقتصاد خرد کشور به شکل خارقالعادهای باثبات است. ما اقتصادی رو به رشد و به دور از بنبست و فروکش داریم. از سویی، اقتصاد ما دچار شرایطی نظیر شبه تراکم نبوده و از سویی دیگر، نمیتوان گفت که این اقتصاد در طول چند سال اخیر هیچ رشدی نداشته است. شما نمیتوانید حتی یک سال را مشخص کنید که در آن تغییرات اقتصاد ما به زیر صفر رسیده باشد و در همین برهه است که بسیاری از مردم به دلایل متعددی کشور را ترک کردهاند.
این دوران مقطع اصلاحات بوده و در همین برهه است که برخی از کشورهای همسایه ما درگیر اتفاقات مختلفی بودهاند. همانطور که میدانید، بعضی از همسایگان ما از مشکلات اقتصادی شدیدی رنج میبردند. علیرغم این پسرفتها، بلغارستان عملکردی در حد یک کشور باثبات و نه چندان وسیع اروپایی داشته است که میتوان در حوزههای ساخت و ساز، جاده سازی و کشاورزی آن را مشاهده کرد. اگر غیر از این میبود، این شاخصها منفی میبودند. ما بسیار خرسندیم که نهتنها از بُعد فکری، بلکه از بعد عملی نیز خوشبین باشیم و تمام سعی و تلاشمان را بکار بگیریم تا اشتباهات دیگر کشورهای اروپایی را مرتکب نشویم.
سیاستهای خارجی بلغارستان برچه مبنایی طرح ریزی میشود. برای مثال، در مورد خاورمیانه، وزیر امور خارجه بلغارستان طی سخنانی گفتند که بلغارستان کشور مستقل فلسطین را به رسمیت میشناسد. میخواهم بدانم که آیا نگران این نیستید که اسرائیل و لابی قدرتمندی که در اروپا دارد، سیاست خارجی کشور شما را تحت تاثیر قرار دهد؟ طبق آمار سال 2007 بلغارستان با توجه به آمار رسمی، محل زندگی بیشترین تعداد مسلمان در میان کشورهای اروپایی است. آیا شما این را تایید میکنید یا خیر؟
بگذارید از کمی قبلتر شروع کنم. ما بزرگترین خانهی مسلمانان در اروپا نیستیم. من این را تایید نمیکنم. کشورهای دیگری در اروپا هستند که شمار بیشتری از مسلمانان را در خاک خود جای دادهاند، ولی این موضوع اهمیتی ندارد. آنچه مهم است، این است که در بلغارستان، همانطور که از قبل مرسوم بوده، مسلمانان، مسیحیان، یهودیها و بیدینها بطور صلحآمیز در کنار یکدیگر زندگی میکنند و این مسئله هیچگاه مشکلساز نبوده است.
علاوه بر آن، من ارتباطی میان تعداد مسلمانانی که در بلغارستان زندگی میکنند و به رسمیت شناختن فلسطین و موضوعات مشابه نمیبینم. این اتفاقات، دو چیز کاملاً متفاوتند. یکی از آنها سیاسی و دیگری ژئوپولیتیکال است.
میخواهم از به رسمیت شناختن فلسطین سخن را آغاز کنم. بلغارستان از آن دسته کشورهایی است که همیشه سیاستهای خارجی خود را برمبنای تصمیمات اتخاذ شده توسط نهادهای مورد تایید قانون اساسی بنا میکند؛ نهادهایی مانند مجلس ملی، پارلمان و همچنین دولت که بازوی اجرایی کشور برای اعمال تصمیمات اتخاذ شده است. در این مورد نیز تفاوتی وجود ندارد. من میتوانم به شما بگویم که از سالها پیش، ما با مردم فلسطین در تماس بودهایم و با آنان همدردی میکردیم. تعداد بسیاری از نخبگان این کشور در بلغارستان تعلیم داده شدهاند. نهادهای آموزشی ما برای حضور فلسطینیان و متقاضیان دیگر کشورها آماده هستند.
بسیاری از فلسطینیان به انتخاب خودشان در بلغارستان تحصیل کردند و باعث خوشحالی من است که بگویم بسیاری از آنان به خوبی، به زبان بلغاری صحبت میکنند و در تمام طول عمرشان به دوستی با کشور من ادامه میدهند. خرد جمعی مبنای اتخاذ سیاستهای خارجی در کشور ما است و در این مورد، سبب حصول تصمیمی شده که در حال اجرا شدن است و من چیز عجیبی راجع به آن نمیبینم. بله، مردم ممکن است بخواهند برخی مسایل را با مشاهده روابط میان کشورهای دیگر به هم ربط دهند. من مشکلی در آن نمیبینم. سفارت اسرائیل به مانند سفارتهای ایران و آمریکا در بلغارستان از عملکرد خوبی برخوردار است؛ سفارتهای ما نیز همین گونهاند. ما هم در تمام این کشورها سفارت داریم. من سعی نمیکنم از شرایط پیش رو قدر مطلق بسازم و یا تحلیل خاصی ارائه دهم. پایه چنین وضعیتی به اعتقاد من این است که ما میتوانیم با مردم فلسطین، به عنوان مردمی ارتباط برقرار کنیم که استقلال خود را دارند و همین کار را خواهیم کرد، بهویژه که اکنون تصمیمات از مراجع رسمی کشور اتخاذ شدهاند.
بگذارید به موضوع شنگن برسیم. در دیداری که با معاون وزیر صنایع داشتید، گفته بودید که بلغارستان میتواند مانند دروازهای برای ایران بسوی حوزه شنگن باشد. چه تمهیداتی در این زمینه در نظر گرفته شده است؟ آیا اقدامات خاصی برای تسهیل این فرایند در نظر گرفته شده است؟ آیا فرایند صدور ویزا تغییر خواهد کرد؟ آنطور که من متوجه شدم، پارامترهای خاصی برای تجار و صاحبان کسب و کار در نظر گرفته شده است. ممکن است در این باره توضیح بیشتری بدهید؟
پاسخم را با تصحیح نقل قول شما آغاز میکنم. من نمیدانم این نقل قول از کجا آمده است. ما در سطوح مختلفی مذاکرات را برگزار کردیم و این به معاون وزیر محدود نمیشود؛ پیش از آن با رئیس جمهور صحبت شده بود. من گفته بودم بلغارستان میتواند برای ایران دری به سوی اروپا باشد، نه حوزه شنگن! این نقل قول اشتباه است. و اما درباره موضوع شنگن؛ بلغارستان، در واقع، کشوری است که با اتحادیه اروپا مشارکت، مساعدت و انتفاع همهجانبه دارد. شنگن نیز یکی از همین مسائل بوده و بخشی از قانون حوزه اروپا است. اکنون، چند سالی است که ما از نظر فنی تمام معیارهای مورد نیاز را برای عضویت در حوزه شنگن داشتهایم. در آینده نیز با دقت هرچه تمامتر به اجرای این استانداردها میپردازیم. اکنون که ما در حال صحبت هستیم، مذاکراتی برای عضویت کامل بلغارستان در حوزه شنگن درحال انجام است. علاوه برآن، بلغارستان یکی از اعضای اتحادیه اروپا است و ویزاهای آن را برای ایرانیانی صادر میکند که واجد شرایط و استانداردهای این اتحادیه هستند. کسانی که امروزه از کشور من دیدن میکنند، میدانند که به هنگام صدور ویزای بلغارستان، از آنان اطلاعات بیومتریک جمعآوری میشود و این در تطابق کامل با پیشنیازهای شنگن قرار دارد.
بلغارستان در حال حاضر نظام صدور ویزای خود را آزاد کرده است و کسانی که ویزای معتبر شنگن دارند میتوانند به این کشور وارد شوند؛ تاکید من را بر ویزای معتبر شنگن فراموش نکنید. بلغارستان همچنین با کشورهای همسایه توافقی را برقرار کرده است که به موجب آن، میتوان از ویزاهای ملی بلغارستان برای ورود به خاک این کشورها استفاده کرد، درست مانند آنچه میان بلغارستان و رومانی اتفاق میافتد. تمام این تمهیدات نشان میدهد که ما با دقت تمام در حال اعمال و اجرای استانداردهای اتحادیه اروپا هستیم و شنگن نیز یکی از آنها است و من ایمان دارم که چنین اقداماتی به زودی و پیش از سال 2018، که زمان ریاست بلغارستان در اتحادیه اروپا است، این کشور را به هم رده با تمام ابزارها، برنامهها و معیارهای اتحادیه میرساند. امید ما این است که این اتفاق زودتر هم بیفتد.
با در نظر گرفتن اینکه ایرانیان از بسیاری از دانشگاههای بلغارستان فارغالتحصیل شدهاند، آیا شما برنامه خاصی برای گسترش روابط در این حوزه دارید؟
من مطمئنم که فرصتهای بیشتری برای مبادلات دانشگاهی میان ایران و بلغارستان و بهصورت دوطرفه وجود دارد. میتوانم بگویم که حوزههای بسیاری برای کسب و کار در ایران وجود دارد و من در مدت اقامتم متوجه شدم که ما، بلغارها، باید بیشتر در استفاده از آنها فعال باشیم. این حوزهها شامل هنر، فناوری، بیوشیمی و علومِ در حال پیشرفت میشوند.
من یقین دارم که ما نیز میتوانیم ظرفیتهای بسیاری را در بخشهای تکمیلی ارائه دهیم. ما در ساخت ماشین، دارو و ریاضیات قوی هستیم و میتوانیم قدمهای خوبی در بخشهایی نظیر ایرانشناسی برداریم.
ما از سالهای دور، رشتهی ایرانشناسی را در دانشگاه صوفیه داشتیم. من امیدوارم در دوران اقامتم در ایران، بتوانیم مطالعات بلغارستان را بع عنوان زیرمجموعهای از دپارتمان مطالعات حوزه اسلوانیک دانشگاه تهران یا دانشگاههای دیگر تأسیس کنیم. من سعیام را خواهم کرد تا ارتباطات مستقیم بسیاری را میان مدارس ابتدایی، راهنمایی و دبیرستانهای ایران و بلغارستان برقرار کنیم.
باور من این است که در دنیای امروز، شما نیازی به سفر کردن بسیار ندارید و میتوانید تنها با استفاده از ابزاری به نام اینترنت و کلاسهای مشترک در دروسی نظیر ریاضی، فیزیک، شیمی و هنر، یادگیری را دنبال کنید. شما میتوانید به تبادل اطلاعات هنری، موسیقایی و صنایع دستی خود بپردازید. میبینید که کارهای بسیاری از ما برمیآید. البته ما سعی خود را برای ارتقای سطوح آموزش عالی و در قالب تبادل دانشجو میان دو کشور پیش خواهیم گرفت. میان ما توافقنامه فرهنگی منعقد است که نهتنها شامل فرهنگ، بلکه شامل آموزش، ورزش و علوم دیگر نیز میشود. اینجا، در سفارت ما، دیپلماتی حرفهای حضور دارد که این حوزه همکاری را پیگیری میکند. من مطمئنم که ما با استفاده از همین ظرفیتها میتوانیم کارهای بسیاری انجام دهیم. ما در آستانه امضای یک برنامه سه ساله دیگر برای همکاری میان ایران و بلغارستان در این حوزه هستیم که از کنار آن، مبادلات عملی بسیاری قابل پیشبینی است.
وقتی چنین تصمیماتی در قالب برنامههای مدون صورت بگیرند، آنگاه بودجه مناسب نیز به آنان تخصیص داده میشود و شما هرآنچه برای اجرای این تصمیمات نیاز دارید را در اختیار خواهید داشت. من یقین دارم که کارهای بیشتری از ما ساخته است. من میدانم که ایرانیانِ زبده و باسوادی به دنبال فرصتهای تحصیلی از طریق بلغارستان هستند. نکته مهم آن است که متقاضیان با تحصیل در بلغارستان، مدرکی از اتحادیه اروپا دریافت میکنند که در سرتاسر بازار اروپا به رسمیت شناخته میشود و من فکر میکنم این خود دلیل دیگری برای تقاضای تحصیل در بلغارستان و دریافت مدرکی است که در تمام جهان اعتبار دارد.
البته باید به این نکته نیز توجه داشت که کشور بلغارستان در حوزه پزشکی و داروسازی پیشرفت های زیادی داشته است.
بله، در حوزه داروسازی و لیوفیلیزیسیون که فرایندی برای نگهداری مواد غذایی به روشهای طبیعی و در برابر پوسیدگی است. بلغارستان پیشتر این مواد را برای استفاده در عملیاتهای فضایی صادر میکرد. امروز بسیاری از برنامههای فضانوردی هنوز از روش خشک و منجمد کردن استفاده میکنند که به نام بلغارستان ثبت شده است.
در پایان مصاحبه، به عنوان سفیری که با فرهنگ و زبان ایران آشنا است، چه برنامههایی برای گسترش روابط فرهنگی میان دو کشور در نظر دارید؟ هرچند که علیرغم دانش زبانی فارسی خودتان، به سوالات ما به فارسی جواب ندادید.
قبل از هرچیز، سعی من برآن خواهد بود تا نخبگانی را پیدا کنم که دارای همان کنجکاوی ایرانی هستند که به آن اشاره کردم. من آمادهام تا برای یافتن حامیان مبادلات فرهنگی میان بلغارستان و ایران دست به کار شوم و با هریک جداگانه به بحث بنشینم. من سعی میکنم گروه دوستی از بلغارستان در حوزههای سینما، تئاتر عروسکی، انیمیشن، هنرهای زیبا، موسیقی و هر بخش دیگری که فکرش را بکنید تشکیل دهم و گروه نخبگان را برای روابط دوستانه و حمایتی با سفارت بلغارستان در ایران و گروهی از نخبگان بلغار را برای دوستی با سفارت ایران در صوفیه ایجاد کنم.
امیدوارم بتوانیم گروه دوستی فرهنگی تشکیل دهیم که این نه تنها میتواند ایدههای بسیاری را برای ما به ارمغان بیاورد، بلکه عاملان اجرایی بالفعلی را برای اجرای مبادلات فرهنگی میان دو کشور بسازد. اینان نه تنها از یکدیگر دیدار میکنند، بلکه کالاهای خود را برای یکدیگر میفرستند و من مطمئنم که در پروژههای مشترک شرکت خواهند کرد و با یکدیگر فیلم و موسیقی میسازند. این یکی از ایدههای من است و تمام شب و روز را برای اجرای آن میگذارم.
به طور حتم برای این کار، ابتدا باید برنامه ریزی مناسب صورت بگیرد. در غیر این صورت، این اتفاق نمیافتد.
ولی میبینید که در حال وقوع است. من فکر میکنم هنگامی که کسی فکری داشته باشد، تنها چیزی که باقی میماند اجرای آن است. اما اگر ایدهای در میان نباشد، آنوقت هیچ چیز نیست. اکنون ما یک ایده داریم و من پاسخهای مثبتی از اجتماعات نخبه تهران دریافت کردهام. امیدوارم این اتفاق نه تنها در تهران، بلکه در تمام ایران رخ دهد و ایمان دارم که در مصاحبه بعدی ما، من نمونههای بسیاری از این همکاریها را می توانم بصورت عملی به شما عرضه کنم.
گفتگو از: محمدرضا نظری